برای بخش اول به "سارازنهایبیخداکهنابودیتهدیدآمیزدارند": پاسخهایمسیحیانپیشمدرنبهاسلامومسلمانان, میدل ایست کوارترلی ,زمستان ۲۰۲۱ مراجعه کنید.
پس از هزاره خصومت تقریباً بی وقفه با اسلام و مسلمانان، [۱] خصومت مسیحیان با هر دو کاهش یافت. در یک سری تغییرات عمده، امپریالیسم و سکولاریسم اروپا بر ترس قدیمی فتح و آموزه های غلط غلبه کردند. در این روند، مسیحیان نیز متوجه شدند که اسلام حیله وحشتناکی نیست مانند قبلا فکر کرده شد. به میزان قابل توجهی، تحسین ، همدردی و حتی احساس گناه نسبت به مسلمانان ایجاد شد، چیزی تقریباً غیر قابل تصور قبل از سال ۱۷۰۰. هنوز هم ، میراث قدیمی باقی مانده و به ویژه با موج اسلام گرایی و مهاجرت به غرب در طول نیم قرن گذشته احیا شده است.
مطالعه زیر ابتدا انواع مختلفی از تغییرات و سپس انواع مختلف تداوم را بررسی می کند. تغییرات اصلی سه برابر است: قدرت اسلحه اروپای ، کاهش احساسات مذهبی و چپ گرایان که به دنبال متحدین است.
تغییرات: امپریالیسم اروپا
در دو نوبت، اروپاییان پیشامدرن با ضد حمله به مبارزات مسلمانان علیه مسیحیت پاسخ دادند. امپراتوری عرب هدف حملات بیزانس، اسپانیا و صلیبیون قرار گرفت. گسترش عثمانی به اروپا با امپریالیسم مدرن اروپا روبرو شد. با این اوصاف، یک اختلاف اساسی دور اول را از مرحله دوم متمایز کرد. در سال ۱۲۴۸، سربازان فرانسه و مصر به طور تقریبی برابر شدند. اما، قرن ها رکود و انحطاط در میان مسلمانان و پیشرفت در میان مسیحیان به این معنی بود که ، پس از سال ۱۷۰۰، ارتش های اروپا به وضوح و به طور مداوم در آفند بودند. در سال ۱۷۹۸، هنگامی که نیروهای فرانسه و مصر دوباره دیدار کردند، توازن به نفع مسیحیان کاملاً تغییر یافته بود. [۲]
سال ۱۶۹۹، هنگامی که امپراتوری عثمانی معاهده بسیار ناخوشایند کارلوویتس را با لیگ مقدس امضا کرد، تاریخ پذیرفته شده برای این تغییر است. پس از آن، اروپایی ها قدرت مقابله مستقیم با مسلمانان را داشتند. دومی، پس از بیش از یک هزار سال تهدید به اروپا، اکنون مجبور شد از خود در برابر برتری نظامی بی چون و چرا که اروپاییان با اشتیاق از آن بهره بردند، دفاع کنند.
این بی شباهتی منجر به فتحتقریباً تماممناطقبااکثریتمسلمان در طول یک و نیم قرن توسط اروپا شد و حدود ۹۵ درصد مردم مسلمان را تحت سلطه خود درآورده شد. [۳] در ۱۷۶۴ هنگامی که کمپانی هند شرقی بریتانیا بنگال را اشغال کرد، این فتوحات آغاز شد و تا سال ۱۹۱۹ ادامه یافت، زمانی که مسیحیان بر تمام مناطق با اکثریت مسلمان به جز ترکیه ، ایران، افغانستان، عربستان و یمن حکومت کردند (سایر مناطق با اکثریت مسلمان تحت کنترل تایلند و چین افتادند). توازن قدرت در اروپا به سه کشور اول این امکان را می داد که مستقل بمانند در حالی که دو کشور اخیر سود بسیار کمی برای الهام بخشیدن جاه طلبی های شاهنشاهی اروپا ارایه داشتند.
در مجموع، دوازده کشور مدرن اروپایی و چهار کشور اکثریت مسیحی دیگری سرزمین های خارج از کشور حاوی جوامع مسلمان را تسخیر کردند: انگلستان، پرتغال، اسپانیا، فرانسه، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئد، آلمان، اتریش، ایتالیا، یونان، روسیه، اتیوپی، فیلیپین و ایالات متحده است. آنها مشتاقانه با یکدیگر رقابت می کردند، اغلب به جنگ بین خود می پرداختند، و این بدان معنی است که این حمله بدون برنامه و توطئه صورت گرفته است.
اروپاییان در برعکس کردن نظم پیشامدرن، اکنون مسلمانان را محاصره کردند، و این نگرانی های سنتی مسیحیان درباره اسلام را از بین برد و در عین حال روحیه برتری را تحریک می کرد، که آنها اغلب به ایمان مسیحی متصل بودند. اروپاییان با قدرت تازخود خوشحال بودند. به گفته هنریدادول، مورخ ، "احساس فرومایگی فزاینده نظامی پیامدهای اخلاقی بسیاری را به همراه داشت."[۴] مسلمانان دیگر نمایانگر نیرویی نبودند كه آماده نابودی مسیحیت باشد اما در حال حاضر در نظر بسیاری از مسیحیان به عنوان مردمی فقیر، رنج دیده و عقب مانده كه نیاز به حاكمیت و قیمومیت اروپا دارند، ظاهر می شدند.
به این تغییر سریع توجه کنید: در سال ۱۶۸۶، دیپلمات انگلیسی پاولریکات مسلمانان را "آفت مسیحیت" خواند.[۵] در سال ۱۸۰۷، ویلیامجونز، بنیانگذار زبان شناسی مدرن و استاد عربی در دانشگاه کمبریج ، اعراب را به عنوان "ملتی همیشه مورد علاقه من بوده اند" خواند. [۶]
این آرامش در نگرش پیامدهای سیاست خارجی نیز داشت. بنابراین، ایالات متحده آمریکا جدید در معاهدهایباایالتهایباربریدرسال ۱۷۹۶ اعلام كرد كه "به خودی خود هیچ خصیصه خصومت در برابر قوانین، دین یا آرامش مسلمانان ندارد" و خواستار "هماهنگی" بین دو طرف شد.[۷] معترضان مانند ویلفرید اسکاون بلونت در مصر و سودان یا ادوارد گرانویل براون در ایران با مسلمانان استعماری که با دولت های اروپا می جنگند همدردی کردند.
تغییرات: آرامش مذهبی
تغییر توازن قوا همزمان با کاهش دین داری مسیحی، اجازه دیدگاه های متنوع و ظریف تر درباره محمد ، اسلام و مسلمانان را به وجود آورد. خشم از فريب فرضي اسلام و خشم از اعمال جنسي مسلمان فروکش کرد. شکل سنتی خصومت مسیحیان قدرت خود را بر روشنفکران روشنگری که اسلام را از مسیحیت بدتر نمی دیدند از دست داد. در واقع ، تضاد روشنگری نسبت به مسیحیت سازمان یافته حتی منجر به ستایش این دشمن وراثتی شد.
از قضا، نظر بد تاریخی به اسلام اکنون پیامبر خود را به وسیله ای برای ابراز احساسات ضد کلیسا تبدیل کرده است. مورخ توماسکارلایل محمد را "قهرمان" خواند [۸] در حالی که نمایشنامه نویس جورجبرناردشاو او را "مرد شگفت انگیز ... ناجی بشریت" لقب داد. [۹] برخی از آزاد اندیشان، از جمله ولتر و ناپلئون بناپارت، اسلام را بر مسیحیت ترجیح می دادند. این گشودگی جدید منجر به ارزیابی مجدد دیگری شد: مستشرقانی مانند ادوارد لین با روحی عینی و خودآگاه از هم گسیخته و عینی به مطالعه اسلام و مسلمانان پرداختند. عرفانی مانند لوئیس ماسینیون به شدت با اسلام دین ایمان درگیر شدند. افراد غیر عادی مانند سنت جان فیلبی به عنوان وسیله اعتراض به اسلام گرویدند. روحیه جمعی آنها بر نگرش مردمی نسبت به مسلمانان تأثیر می گذارد ، که کمتر متضاد و تحریک پذیر شد.
آثار هنری تخیلی حس جدید قدرت و سبک آرام را به تصویر می کشید. جاسوس ترکی ساختگی با شخصیتی جذاب و شوخ طبعی پر جنب و جوش - چیزی که تا آن زمان اروپایی ها از یک مسلمان انتظار نداشتند - در هشت جلد جاسوس ترکی در دهه های ۱۶۸۰ و ۱۶۹۰ نقش آفرینی کرد و کشورهای مسلمان با برخورد مطلوبی روبرو شدند. به همین ترتیب ، مونتسکیو در سال ۱۷۲۱ از وسیله نامه ها به خانه در ایران در نامه های ایرانی برای اظهارنظر در مورد جامعه فرانسه استفاده کرد ، چیزی که قبلاً غیر قابل تصور بود.
تورکواری، مد به تصویر کشیدن سوژه های اروپایی با لباس ترکی یا در یک محیط ترکیه ای، همچنین نشانگر تغییر نگرش است که از دهه ۱۷۲۰ شروع می شود و چند دهه طول می کشد. مورخ پیتر هیوز می نویسد که اگرچه "ترکیه به طور کلی تحسین فلسفی کمتری نسبت به چین برانگیخت" اما جذابیت خاصی داشت:
جذابیتی که سوژه های ترکی با کنایات خود به سراگلیوها، سلطان ها، حمام های شرقی و غیره داشتند، این بود که سرشت اندکی سکسی به نقاشی هایی که در آنها ظاهر می شوند، دهند. ... در آن زمان در تاریخ اروپا ، امپراتوری عثمانی دیگر توسط افراد پیشرفته احساس به عنوان خطر نمی شد و به وضوح دلربایی خاصی بود در یک رابطه از زن جوان با ظاهر کاملاً اروپایی، مانند معشوقه در [چارلز- آندره] نقاشی ون لو، با یک ترک بزرگ. [۱۰]
همانطور که نگرشهای غریب جای نگرانی بیمارگونه را گرفت، مشرق زمین برای اولین بار به یک موضوع عاشقانه و دسیسه بازیگوش تبدیل شد. آغاز با لرد بایرون، اشراف جوان به جستجوی یک نوع ماجراجویی جدید و نرم تر، به شرق رفتند. ریچارد برتون، که به طور مخفیانه از مکه و مدینه دیدار می کرد، نمونه ای از کاوشگر شیک پوش بود. مکتب نقاشی شرق شناس به رهبری اوژن دلاکروا با به تصویر کشیدن خاورمیانه در سایه ای عجیب و غریب محبوبیت گسترده ای کسب کرد. اشراف لهستانی با مفاهیم پر زرق و برق از یک اصل ایرانی ("سکاهایسرمتی") ظاهر شدند. در سال ۱۸۷۰، مسلمانان چنان اهلی شده بودند که گروهی از فراماسون ها دستورالعمل بازنظم عربی باستان از اشراف حرم عرفانی را بنیان نهادند، همراه با سرپوش ها و معبد مکه در شهر نیویورک. شرینرها، به آنها نامیده شد، در توصیف جیکوباس.دورمن، مورخ" از مخاطبان خود دعوت کردند تا مشکلات غربی روز کاری خود را دور اندازند و از یک نمایش بی دغدغه ، پوچ و شرق شناس لذت ببرند. [۱۱]
هزار و یک شب به منبع مورد علاقه افسانه تبدیل شد، به عنوان مثال در سمفونی شهرزاد نیکلای ریمسکی-کورساکف. رمانتیک های آلمانی مانند یوهان ولفگانگ فون گوته (دیوان غربی–شرقی) مضامین خاورمیانه را در نوشته های خود وارد کردند. یکی از آنها ، فردریش روزن، حتی استاد برجسته زبانهای شرقی بود. نویسندگان انگلیسی مانند رایدر هاگارد (او) و رودیارد کیپلینگ (کیم) نیز این تغییر نگرش را منعکس کردند. رمان نویس پرکار فرانسوی پیر لوتی (شبح شرق ) زندگی ترکی و عربی را به یک عاشقانه تبدیل کرد.
دهه ۱۹۲۰ شرقشناسیبهویژهشدید در میان سفیدپوستان و سیاه پوستان در ایالات متحده دیده شد. رمان انگلیس و فیلم آمریکایی شیخبا بازی رودلف والنتینو در نقش اصلی، از یک بادیه نشین آفریقای شمالی که دختری انگلیسی را ربوده که سرانجام برای جذابیت های او را افتاد، و خوشبختی در حرمسراش باید کند. این فیلم سپس ژانر "عاشقانه های کویری" خود را ایجاد کرد ( با عناوینی مانند "وقتی کویر صدا می زند" و "پسر شیخ") و همچنین آهنگ های محبوب موسیقی (شیخعربی). همانطور کهالکارلبراون از پرینستون یادداشت می کند، جذابیت این داستانها "رد عمدی واقعیت به نفع خیال ناب" است. [۱۲]
سیاه پوستان آمریکایی این نگرش مثبت را در جهت جدی تری در پیش گرفتند، زیرا مورها و مسلمانان را راهی مثبت برای فرار از تبعیض نژادی می دانستند. با شروع نوبل درو علی و سپس دبلیو دی فرد، الایجا محمد، مالکوم ایکس و لوئیس فرخان، یک سری شخصیت های کاریزماتیک نسخه های عامیانه ای از اسلام را توسعه دادند که اشکال مختلفی داشت، از جمله معبد علوم موروی آمریکا، ملت اسلام و ملت پنج درصد. در حالی که این ادیان جدید اشتراک چندانی با اسلام عادی عربستان قرن هفتم نداشتند، به عنوان پلی بین مسیحیت و اسلام عادی برای صدها هزار سیاهپوست نقش داشتند.
عناصر این نگرش به سبک هزار و یک شب مدتها پس از یک واژگونی جدید قدرت, آن منسوخ کرد، زنده ماندند. بنابراین، در یک کتاب مشهوری آمریکایی جهانعرب، که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، دزموند استوارت، نویسنده انگلیسی هنوز هم می توانستد اظهار کند که یک بازدید کننده غربی به کشورهای عرب زبان وارد "قلمرو علاالدین و علی بابا" می شود. [۱۳] خیالات خوشحال فقط به آرامی می میرند.
تغییرات: چپ اسلام گرایی را کشف می کند
این دیدگاههای همدلانه در دهه ۱۹۷۰ و با ظهور اسلام گرایی اهمیت سیاسی بیشتری بدست آورد. در آن زمان، "دلربایی خاصی" که هیوز شناسایی کرده بود اکنون برای ایجاد اتحاد با اسلام گرایان اعمال می شود.
این پدیده با انقلاب ایران ۱۹۷۸-۷۹, اولین تحول اساسی اسلام گرایی که غربیها را تحت تاثیر قرار داد، شکل گرفت.[۱۴] به نظر می رسد واقعه کلیدی زمانی بوده است كه روشنفكر چپ فرانسوی، میشل فوكو، از آنچه از دید دست اول در ایران مشاهده می شود خوشحال شده و آیت الله خمینی را "مقدس" خواند. رمزی کلارک، دادستان کل سابق ایالات متحده ، در سفر به خمینی حمایت خود را ارائه داد. [۱۵] چپ های برجسته آمریکای لاتین مانند فیدل کاسترو، هوگو چاوز و کامیلو پسر چه گوارا به زیارت تهران رفتند. سیاستمدار انگلیسی جرمیکوربین پول آخوندها را گرفت و در تلویزیون ایران ظاهر شد. [۱۶]
حملات ۱۱ سپتامبر تحسین مشابهی را برانگیخت. آهنگساز آلمانی کارل هاینز اشتوکهاوزن آنها را "بزرگترین اثر هنری برای كل جهان" نامید و نورمن میلر رمان نویس آمریکایی عاملان آن را "درخشان" خواند. با همان روحیه ، نوام چامسکی، استاد ام آی تی، از رهبر حزب الله دیدار کرد و برنامه مسلحانه آن را تایید کرد. کن لیوینگستون، تروتسکیست و شهردار لندن، یوسف القرضاوی، متفکر اسلام گرا را از نظر جسمی در آغوش گرفت. [۱۷] دنیس کوسینیچ در کمپین انتخاباتی خود برای رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۰۴، به نقل از قرآن، از مخاطبان مسجد تشویق کرد برای خواندن "الله اکبر" ("خدا بزرگ است") را سر دهند و با افتخار اعلام كرد، "من یك نسخه از قرآن را در دفتر خود نگهداری می کنم."[۱۸]
تعدادی از چپ گرایان مهم - لورن بوت، اچ رپ براون، کیت الیسون، جورجگالووی، [۱۹] راجر گارودی ، ایوان ریدلی، ایلیچ رامیرز سانچز ("کارلوس شغال") و ژاک ورژ - گام بعدی را برداشتند و مسلمان شدند.
اتحاد چپ-اسلام گرایان (یا قرمز- سبز) چندین اساس دارد. اول، دو طرف یک حریف وجودی مشترکی دارند. گالووی توضیح می دهد: "جنبش مترقی در سراسر جهان و مسلمانان دشمنان یکسانی دارند," معنی تمدن غرب و به ویژه بریتانیا خود، ایالات متحده و اسرائیل به علاوه یهودیان، مسیحیان مومن و سرمایه داران است. [۲۰] سانچز استدلال کرد که "فقط ائتلافی از مارکسیست ها و اسلام گراها می توانند ایالات متحده را نابود کنند." [۲۱]
دوم ، چپ ها و اسلام گرایان اهداف سیاسی مشخصی دارند: ضد امپریالیسم (اما فقط در مورد غرب)، پیروزی عراق بر نیروهای ائتلاف، متوقف ساختن جنگ علیه تروریسم، گسترش یافتن ضد آمریکایی، و از بین بردن اسرائيل. برعکس، آنها در مورد نیاز به مهاجرت گسترده و چند فرهنگ گرایی در غرب توافق دارند. آنها به طور موثر با هم کار می کنند و به طور مشترک بیش از آنچه به طور جداگانه می توانند بدست آورند. اولین نمونه مهم این امر در سال ۲۰۰۱ در انگلیس اتفاق افتاد، هنگامی که سازمان هایی مانند حزب کمونیست انگلیس و انجمن مسلمانان انگلیس "ائتلاف جنگ را متوقف کنید" (اشاره ای به افغانستان و عراق) تشکیل دادند.
سوم، دو طرف از روابط خوب سود بدست آورند. اسلام گرایان از مشروعیت، مهارت ها و شهرت از چپ به دست می آیند ، در حالی که چپ ها علوفه توپی را بدست می آورند. داگلاس دیویس از اسپکتاتور لندن این ائتلاف را می نامد:
یک هدیه خدا به هر دو طرف. چپ ها، یک گروه کمونیست ، تروتسکی، مائوئیست و کاستروئیست که روزگاری در حال کاهش بود، به لبه های یک جنبش سوخته چسبیده بودند. اسلام گرایان توانستند تعداد و اشتیاق را تحویل دهند، اما آنها به وسیله ای نیاز داشتند برای بتوانند در صحنه های سیاسی اهمیت شدند. اتحاد تاکتیکی به یک ضرورت عملیاتی تبدیل شد. [۲۲]
دیویس یک چپی انگلیس نقل قول میکند که ساده تر توضیح می دهد: "مزایای عملی کار مشترک برای جبران کردن اختلافات کافی است."
چهارم، مارکسیست ها می بینند که مسلمانان جایگزین طبقه کارگر شده اند، به عنوان انقلابی هایی که نظم بورژوازی موجود را سرنگون خواهند کرد. مارکس پیش بینی کرد که پرولتاریای صنعتی این نقش را ایفا خواهد کرد، اما در عوض، اینها ثروتمندتر شد و در دستیابی به پتانسیل انقلابی خود ناکام ماند، بنابراین بحران پیش بینی شده در سرمایه داری هرگز به وجود نیامد. اسلام گرایان جایگزین آنها شدند و بدین ترتیب پیش بینی های مارکسیستی را تحقق بخشیدند، اگرچه در جهت اهداف کاملاً متفاوت کار می کردند. ژان بودریار، رادیکال فرانسوی، اسلام گرایان را به عنوان مظلومان که علیه ظالمان خود شورشی کرد معرفی کرد. [۲۳] اولیویه بسنسانو، رهبر یک اتحادیه صنفی فرانسوی، اسلام گرایان را "برده های جدید" سرمایه داری می داند و طبیعی می داند که "آنها باید با طبقه کارگر متحد شوند تا نظام سرمایه داری را از بین ببرند." [۲۴]
تداوم ها: استعمار
دیدگاه های مطلوب تنها در صورت عدم تهدید از مسلمانان مسلط بود. نظرات قدیمی با کاهش اعتماد نفس مسیحیان باز گشت. این اتفاق افتد به دلیل چهار تغییر: کار سخت حکومت کردن مردم تحت سلطه، تجزیه امپراطوری ها، دوباره ادعا استقلال توسط مسلمانان و مهاجرت گسترده به غرب.
امپریالیسم و سکولاریسم اروپا همه آثار خصومت قرون وسطایی با مسلمانان را ریشه کن نکرد، به ویژه در برابر دشمنی متقابل ادامه از مسلمانان. امپریالیسم مدرن انگیزه های خفته صلیبی و رِکُونکیستا را دوباره آورد. خاطرات جنگهای صلیبی همچنان به قوت خود باقی بود. شکست های گذشته غرب را مدتها اذیت کرده اند و به الهام بخشیدن به فتح دوباره بسیاری از سرزمین های مسیحی توسط اروپای غربی کمک کرده است. "صلاحالدینمااینجاهستیم!" این بود که چگونه یک ژنرال فاتح فرانسوی ورود خود را به دمشق در سال ۱۹۲۰ اعلام کرد. [۲۵] در سال ۱۹۷۲، یک دیپلمات با اشاره به رقابت مسلمانان و مسیحیان در استان صباح مالزی اظهار داشت: "آنچه امروز در صباح رخ می دهد تنها بازتاب کوچکی است از آنچه در جنگ های صلیبی ۱۰۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است." [۲۶]
امپریالیسم اروپاییان را در تماس بیشتر، اغلب خصمانه, با مسلمانان آورد، و بدین ترتیب زمینه جدیدی برای خصومت های دیرینه و تنش های در حال افزایش بین مسیحیان و مسلمانان فراهم آورد. بسیاری از جنبشهای ضد استعماری، مانند جنبشهای الجزایر و قفقاز، دارای ویژگی مشخص اسلامی بودند. فته مسلمانان توسط اروپا ، ترس تاریخی اسلام را کاهش داد اما آنها را خاموش نکرد، زیرا مسلمانان به طور کلی با وحشی خاصی در برابر حکومت مسیحی مقاومت کردند، مانند فرانسوی ها در غرب آفریقا پیدا کردند، آلمانی ها در آفریقای شرقی، روس ها در قفقاز، انگلیسی ها در افغانستان، و هلندی ها در هند شرقی. اسپانیایی ها، آمریکایی ها و فیلیپینی ها همه این درس را در فیلیپین آموختند.
وقتی تسخیر شده، مسلمانان در عدم تمایل به پذیرش زبانها، فرهنگ یا دین اروپایی برجسته بودند و باعث ایجاد کینه در میان مدیران و مبلغان می شدند. فرمانروایان استعمار مجبور بودند روش های جدیدی را برای حکومت بر جمعیت مسلمان خود طراحی کنند، مانند نظم ليوطي در مراکش یا ساحل آشتی در خلیج فارس. بدتر از آن، مسلمانان اغلب به ضد حمله حمله می کنند و نام های این حوادث تقابل های قرون وسطایی را به یاد می آورد: سیاه چاله کلکته ، شورش هند، وحشت بلغارستان، کشتار اسکندریه ، آخرین ایستگاه گوردون، آخوند دیوانه سومالی و آتش بزرگ اسمیرنا همانطور که مورخ ، نورمن دانیل با ادراک می گوید، "امپراتوری سوء ظن موروثی نسبت به اسلام را افزایش داد". [۲۷]
تداوم ها: استعمار زدایی و عواقب آن
سقوط سریع قدرت اروپا در جریان جنگ داخلی طولانی مدت آن، ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵، محدودیت تغییر در نگرش های مسیحی را آشکار کرد. اگر در طول یک قرن و نیم تقریباً تمام جهان اسلام به دست اروپاییان افتاد، استقلال از اروپا با سرعت بیشتری، در دوره بیست ساله ۱۹۴۵-۶۵، به وجود آمد. از سرگیری استقلال مسلمانان و به دنبال آن تولد اسلام گرایی نشان داد که ترس قدیمی مسلمانان در سایه ها باقی مانده است. قبلاً در سال ۱۹۲۱، نژادپرست بدنام اما باهوش، لوتروپاستودارد، خاطرنشان كرد: "جهان اسلام ، از نظر ذهنی و معنوی ساکت برای تقریباً هزار سال، یک بار دیگر حرکت است، یک بار دیگر در راهپیمایی است." [۲۸] چند سال بعد، ایسایا بومن، جغرافی دان آمریکایی پیش بینی کرد که، از مشکلات پیش روی امپراتوری های انگلیس و فرانسه ، "هیچ یک به اندازه مساله کنترل بر جمعیتهای بزرگ و متعصب محمدی، دامنه دار نیست." [۲۹] در سال ۱۹۴۶، یک گزارشاطلاعاتیایالاتمتحدهنشان داد که "کشورهای مسلمان تهدیدی بالقوه برای صلح جهانی است." [۳۰]
پس از استقلال، تنش های تازه اضطراب های مسیحی قدیمی را بیشتر بیدار کرد. مسلمانان و مسیحیان درگیری های طولانی خود را در مکان های متفاوت مانند بوسنی هرزگوین، قبرس، لبنان، چاد، سودان، اوگاندا، اریتره، موزامبیک و فیلیپین ادامه دادند. از نقاط عطف مهم ملی کردن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، جنگ استقلال الجزایر، تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳، انقلاب ایران و جنگ در یوگسلاوی سابق، کویت، افغانستان و عراق بود.
اشغال سفارت آمریکا در تهران در نوامبر ۱۹۷۹ توسط ایران ۴۴۴ روز به طول انجامید و یك مطالعه موردی از شورهای احیا شده را ارائه می دهد: فراتر از ایجاد بحران دیپلماتیک بین دو دولت، این حادثه سیل متقابل احساسات را ایجاد کرد كه قابل توجه است.
بحران گروگانگیری هزاران ایرانی را به راهپیمایی در خیابان ها و مقصر دانستن آمریکا در هر بیماری قابل تصور در زندگی ایرانیان "از ترورها و ناآرامی های قومی تا راه بندان [و] اعتیاد به مواد مخدر" ترغیب كرد. [۳۱] روح الله خمینی رهبر ایران، آمریکا را "شیطان بزرگ," فرهنگ آن را بد جلوه داد، و به رئیس جمهور آن توهین کرد. آمریکایی ها به همین تارتیپ پاسخ دادند، ممنوع ساختن مهاجران ایرانی و گرفتن چهره خمینی را روی تختههایدارت. ایرانیان پس از جنگ جهانی دوم بیش از هر ملیت دیگری زهر بیشتر را تحریک کردند. در مقابل، کره ای ها و ویتنامی ها فقط کمی این سطح عصبانیت را دامن زدند.
روابط پیشین آمریکا و ایران به سختی می توانست باعث این خصومت متقابل شود، دو کشور سود از روابط خوب از زمان خدمات مالی مورد اعتماد مورگان شوستر در سال ۱۹۱۱ تا نان تست پرشور سال نو جیمی کارتر برای ایران در ۱۹۷۷ ("جزیره ای از ثبات در یکی از مناطق مشکل تر جهان)." [۳۲] دو دولت در بسیاری از پروژه های حیاتی به ویژه در تولید نفت و مقاومت در برابر تجاوزات شوروی همکاری کردند. تعداد زیادی از ایرانیان با موفقیت در ایالات متحده تحصیل کرده اند و بسیاری از تکنسین های آمریکایی در ایران کار می کنند. احساسات هر دو طرف چیزی بیش از تنش های سیاسی معمول را نشان می داد. اگر تاریخچه تماس های ایالات متحده و ایران نتواند خشم های ایجاد شده در سالهای ۱۹۷۹ تا ۸۱ را توضیح دهد، این توضیح در تاریخ خصومت مسلمانان و مسیحیان برای یک هزاره وجود دارد.
تداوم ها: میراث منفی
در واقع، نورمن دانیل یادآوری می کند که چگونه "مفهوم قرون وسطایی [اسلام] بسیار پایدار ماند [و] هنوز هم بخشی از میراث فرهنگی غرب است." [۳۳] بله، عنصر مذهبی از اهمیت کاسته شد، اما مضامین قدیمی قدرتمند باقی مانده است : برای بسیاری از غربی ها، عقاید غلط ، خشونت، فریب و تعصب هنوز ویژگی های مسلمانان است. در برخی موارد، تروپهای قدیمی بدون تغییر دوباره ظاهر می شوند، مانند این استدلال که مسلمانان قرون وسطی انگلیهای فرهنگی بودند که چیزی ایجاد نکردند اما فقط از مردمی که تسخیر می کردند سرقت می کردند, یا اینکه تقیه به مسلمانان اجازه می دهد هر زمان که بخواهند دروغ بگویند.
بنابراین، تعصبات قدیمی دست نخورده باقی ماند.ویلیامگلدستون، نخست وزیر انگلیس، ترکها را در تراکت پرشور خود در سال ۱۸۷۶،وحشت در بلغارستان و سوال شرق، به عنوان " بزرگترین نمونه ضد بشری از بشریت" توصیف کرد. "هر کجا که می رفتند، یک خط گسترده خون مسیر مشخص شده آنها و تا آنجا كه به سلطه آنها رسید، تمدن از نظر ناپدید شد. "[۳۴] نخست وزیر آینده، وینستونچرچیل, آنچه را كه بسیاری از اروپاییان درباره اسلام می اندیشند، در داستان نیروی میدانی ملاکند(۱۸۹۸) بیان كرد:
آیین محمد خشم عدم تحمل را افزایش می یابد, به جای کاهش آن. در اصل توسط شمشیر تبلیغ می شد و از آن زمان، مرید های آن، بیشتر از پیروان هر دین دیگری، تحت این نوع جنون قرار گرفته اند. [۳۵]
در موارد دیگر، نگرش های پیشامدرن نسبت به اسلام متناسب با شرایط مدرن تنظیم شده اند. هنوز کسی ادعا نمی کند که اسلام بدعت مسیحی است. در عوض، اتهام جدید این است که الله در واقع هوبال, یکخدایماهمشرکیاست. [۳۶] در قرون وسطی ادعا می شد که اسلام یک ایمان مشروع نیست، بلکه اکنون دارای یک چرخش سیاسی دارد. گرتویلدرز، سیاستمدار هلندی، استدلال می کند که "اسلام یک دین نیست. این یک ایدئولوژی توتالیتر، خطرناک و خشن است که مانند یک دین لباس پوشیده است." [۳۷]
سکس، همچنان مورد توجه برجسته از انتقاد اگرچه تغییر کننده قرار می گیرد. محمد در گذشته به خاطر داشتن همسران زیاد مورد اهانت قرار گرفت. مطابق با زمان، او اکنون به عنوان یک پدوفیل محکوم می شود. مفهوم اروپایی قرون وسطایی از زنمسلمان به عنوان ترماغنت (بعنوان "یک زن جنجال برانگیز و سرسخت, ویراگو، زن شرور یا زنی که یا خجالتی") به اوالیسک در اوایل مدرن ("یک برده درمانده حرمسرا") و اخیراً به عنوان قربانی بریدن آلت زنانه, ازدواج كودكان, چند شوهری, یا قتل ناموسی تبدیل شد. تخیلات زنان محجبه با چشمانی شهوت انگیز جای خود را به چهره های زنانه کاملاً پوشیده از بورک می داد. نخست وزیر دیگر انگلیس،بوریسجانسون، آنها را با صندوق های نامه و سارقین بانک مقایسه کرد. [۳۸] "زندگی مخفی شیوخ نفت" که قبلاً پر زرق و برق بود، [۳۹] به داستان های ترسناکی در مورد بردگانزن و دخترانربودهشده تبدیل شد. [۴۰]
خصومت سنتی مذهبی نسبت به مسلمانان در قرن هجدهم کاهش یافته و جایگزین توسط یک تضاد فرهنگی شد. مورخ ، برنارد لوئیس خاطرنشان كرد، مسلمانان ترسناک كمتر شد، اما برای مسیحیان آنها ناخوشایند باقی مانده است: "خصومت در اعتقادی با مخالفت مبهمی كه در جریان تماس واقعی بوجود آمد، جایگزین شد." [۴۱] اگرچه اروپایی ها دیگر از مسلمانان نمی ترسیدند، بیزاری قدیمی باقی ماند. همزمان با آغاز جنگ به رهبری آمریکا با عراق در سال ۱۹۹۱، ریموند سوکولوف، نویسنده روزنامه وال استریت ژورنال، به یک نمایش از دستبرد به حرمسرا توسط موتزارت رفت. وی به شخصیت هایی که لباس ترک پوشیده و زبانی مانند ترکی صحبت می کنند پاسخ داد:
نه شوخی موتزارت و نه موقعیتهای اساسی موتزارت معنی ندارند مگر اینکه توافق کنیم، حداقل در حالی که در تئاتر هستیم ، مسلمانان پوچ و بدخواه هستند. پنجشنبه گذشته، سخت نبود برای دیدن چیزهایی به شکلی که موتزارت آنها را دید. [۴۲]
ویلفردکانتولاسمیت فکر می کند جای تردید است که "آیا غربی ها، حتی آنهایی که کاملاً نمی دانند که درگیر چنین چیز باشند، آیا از این درگیری اساسی طولانی مدت بهبود یافته اند؟" [۴۳] در سال ۱۹۸۵, گایایتون، مسلمان تازه, اشاره كرد كه
کمتر از سیصد سال ما را از [معاهده] کارلوویتز جدا می کند، سیصد سالی که اروپاییان می توانند حداقل تا همین اواخر سعی کنند وسواس طولانی خود را نسبت به اسلام فراموش کنند. به راحتی فراموش نمی شد. [۴۴]
حشم جایت بر طول عمر پیش داوری های قرون وسطایی علیه اسلام تأکید می کند که "خود را به ناخودآگاه جمعی غرب در سطحی چنان عمیق القا می کنند که فرد باید با ترس از خود سوال کند که آیا هرگز نمی توان آنها را منقرض شد." [۴۵]
تداوم ها: مهاجرت
مهاجرت قابل توجه مسلمانان به اروپا که از دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، باعث افزایش جمعیت مهاجران و تبدیل ها (با نادیده گرفتن روسیه) از یک سطح ناچیز به نزدیک به سی میلیون نفر شد. بیشترین تعداد از آفریقای شمالی، ترکیه و آسیای جنوبی آمدند، اما در حال حاضر تقریباً همه جمعیت مسلمانان نمایندگی می شود.
اگر مهاجرت از خارج از غرب به طور کلی با مشکلات عملی بسیاری روبرو باشد - بیماری های ناآشنا، مشکلات زبانی ، مهارت های کاری ناکافی و بیکاری زیاد، تازه واردان مسلمان غالباً عوارض دیگری را می آورند که از نگرش های اسلامی آنها ناشی می شود. بسیاری از آنها مربوط به زنان هستند: نقاب و برقع، شکار جنسی، باندهای نظافت و تجاوز، تحرش (حمله جنسی باند)، ازدواج بین پسر عموهای اول، ازدواج های چند زنی، ختنه دستگاه تناسلی زنان و قتل های ناموسی. موضوعات دیگر قصد خصمانه را نشان می دهد: مناطق ممنوع منع رفت و برگشت، سرقتتحقیرآمیز، بردگی، پاسخهای خشونت آمیز به انتقاد از مسلمانان یا اسلام، خشونت برای پیشبرد حاکمیت اسلامی و تلاش برای اعمال قوانین اسلامی برای همه.
به ویژه، خشونت های درون مسلمان به غرب سرازیر شد و منجر به قتل هایی مانند عصام سرطاوي، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین در پرتغال در سال ۱۹۸۳، شاپور بختیار نخست وزیر پیشین ایران در سال ۱۹۹۱ و در سال ۲۰۱۳ مخالفان ترک در پاریس. جهاد از اهمیت ویژه ای برخوردار شد و شامل قتل ورزشکاران اسرائیلی در بازیهای المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۲، اقدام به قتل علیه پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۸۱، حکم سلمان رشدی در سال ۱۹۸۹، حملات ۱۱ سپتامبر، بمب گذاری ۲۰۰۴ مادرید، ترور فیلمساز هلندی تئو ون گوگ در ۲۰۰۴، بمب گذاری در لندن در سال ۲۰۰۷، و قتل عام شارلی ابدو در سال ۲۰۱۵. جای تعجب نیست که این حوادث و حوادث دیگر باعث افزایش نگرانی مسیحیان شد.
مهاجرت غیرقانونی مسلمانان باعث نبردهای سیاسی بسیاری در اروپا، به ویژه در کشورهای در معرض گذاشته ترین اسپانیا، مالت، ایتالیا و یونان شد. بزرگترین درگیری ها آغاز شد پس از دعوت غافلگیرانه صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل، به هر کسی اجازه داد که به آلمان بیاید، و این منجر به ورود ۱.۵ میلیون مسلمان بررسی نشده به اروپا شد و سالها پس از آن طنین انداز شد.
با افزایش مهاجرت مسلمانان، نظرسنجیپسازنظرسنجی احساسات نسبت به آنها و اسلام منفی تر می شود. به عنوان مثال، قبلاً در سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۸۸، نظرسنجیهای فرانسه به طور مداوم نشان داد که مردان و زنان هر دو نسبت به سایر گروههای دیگر (آفریقایی، آسیایی، هندی غربی) کمتر درگیر رابطه جنسی با یک عرب هستند. [۴۶] در سال ۲۰۱۳، ۷۳ درصد در یک نمونه فرانسوی اسلام را منفی دیدند در حالی که ۷۷ درصد در یک نمونه هلندی اظهار داشت که اسلام کشور را غنی نمی کند. [۴۷]
امروزه برخی از تحلیلگران پایین بودن میزان زاد و ولد در غرب، مهاجرت گسترده مسلمانان به غرب، گسترش چند فرهنگ گرایی و اسلام کردن خزنده را تهدیدی تمدن آمیز می دانند. آلنجمیسون بررسی خود را در مورد درگیری مسیحیان و مسلمانان با اشاره به اینكه "در تمام قرنهای طولانی درگیری مسیحیان و مسلمانان، هرگز عدم تعادل نظامی بین دو طرف بیشتر نبوده است، با این وجود غرب مسلط ظاهراً نمی تواند هیچ راحتی از این واقعیت بدست آورد" زیرا میدان جنگ نظامی نیست. [۴۸] یا همانطور که جولیومئوتی، روزنامه نگار ایتالیایی با صراحت بیشتری بیان می کند، "اگر مسیحیت شرقی بتواند به همین راحتی خراب شود، اروپای غربی بعدی خواهد بود." [۴۹]
نتیجه گیری
غربی ها به وضوح بیشتر از تعاملات مثبت تهدید مسلمانان را به یاد می آورند. خاطرات درگیری قدرتمندتر از خاطرات تجارت، تبادل فرهنگی و مدارا است. به جز سیسیلی ها ، دانشمندان و جهانگردان، همه دیگر راجر دوم ، پادشاه نورمن سیسیل را که دربار او بورس تحصیلی مسلمانان در دوران صلیبی شکوفا شد، فراموش کرده اند. میراث همزیستی اندلس، اگر یک کلاهبرداری نباشد، یک اغراق به تصویر کشیده شده است. [۵۰] با این وجود، سوزانامارتینز از دانشگاه اوورا در پرتغال امیدوار است که این میراث بتواند راه حلی ارائه دهد:
ما باید به روایت ... داستان های مردم عادی و نحوه تعامل آنها، شیوه مشترک زندگی مشترکشان ادامه دهیم. این داستان ها روشی قدرتمند برای تجزیه ساختارهای کلیشه ای و تعصبی است که ممکن است درباره دیگری داشته باشیم. [۵۱]
من این تلاش را تأیید می کنم، اما تمرکز روی شیوه های مشترک زندگی تأثیر احساسی کمتری نسبت به یادآوری شکست های غم انگیز و پیروزی های قهرمانانه دارد. در واقع ، تقابل خصمانه در امتداد "قدیمی ترین مرز جهان" همچنان زنده است. ریموند ابراهیم، مورخ، به صراحت این ذهنیت را جمع بندی می کند: "غرب و اسلام از بدو تولد اسلام، یعنی چهارده قرن پیش، دشمن فانی بوده اند." [۵۲]
این مسئله به سوال مقصر بودن منجر می شود: متجاوز اصلی کی بود؟ نورمن اتزکویتز از دانشگاه پرینستون معتقد است که غرب عمدتاً مسئول این امر است: " تعقیب بی وقفه پیروزی توسط اروپای مسیحی در همه دوره از جو را مسموم کرده است و امروز نیز این کار را ادامه می دهد." [۵۳] متقاعد کننده تر،برناردلوئیس، همچنین از پرینستون, پیدا میکند که در درجه اول مسلمانان درگیری را آغاز کردند:
برای حدود هزار سال، از ظهور اسلام در قرن هفتم تا دومین محاصره وین در سال ۱۶۸۳، اروپای مسیحی در معرض تهدید دائمی اسلام بود، تهدید مضاعف فتح و تغییر دین. [۵۴]
یک نگاه به پراکندگی مسیحیان و مسلمانان در سال ۶۰۰ و در سال ۱۶۰۰ نتیجه گیری را غیر قابل بحث می کند.
طول عمر و پایداری نگرش ها قابل توجه است. همانطور که لوئیس ثابت می کند، مسلمانان نسبت به اروپا نگرش اهانت اور به وجود آوردند که هزاره طول کشید و حتی تا عصر امپریالیسم اروپا نیز ادامه داشت. [۵۵] احساسات مسیحیان درباره مسلمانان تقریباً معکوس بود: آنها با یک ثباتی که حدود به سال ۱۷۰۰ طول کشید از مسلمانان می ترسیدند و از آنها متنفر بودند و در طی سه قرن بعدی فروکش کردند. برخی از اروپاییان نگرشهای قدیمی را کاملاً پشت سر گذاشتند، اما خصومت با اسلام در بین بسیاری از افراد دیگر را حفظ کرده شد. به گفته یکی دیگر از محققان پرینستون، چارلز عیساوی، "میراث گذشته غم انگیز و طولانی مدت هنوز با ما است و به مدت طولانی ادامه خواهد داد و تصاویر را رنگ آمیزی می کند و به روابط بین غرب و جهان اسلام آسیب می رساند."[۵۶]
ضمیمه: فتوحات غرب از سرزمینهای دارای اکثریت مسلمان، ۱۷۶۴-۱۹۱۹
۱۷۶۴ بنگال (کمپانی هند شرقی بریتانیا)
۱۷۷۷ بالام بانگان، اندونزی (هلند)
۱۷۸۳ کریمه (روسیه)
۱۷۸۶ پنانگ. مالزی (انگلیس)
۱۷۹۸ مصر (فرانسه)
۱۷۹۹ سوریه (فرانسه)
۱۸۰۰ بخش های مالزی (انگلیس)
۱۸۰۱ جورجیا (روسیه)
۱۸۰۳-۲۸ آذربایجان (روسیه)
۱۸۰۴ ارمنستان (روسیه)
۱۸۰۸ جاوا غربی (هلند)
۱۸۲۰ بحرین؛ قطر؛ امارات متحده عربی (انگلیس)
۱۸۳۰ مانچانگارا، اندونزی (هلند)
۱۸۳۰-۴۶ ساحل الجزایر (فرانسه)
۱۸۳۴-۵۹ قفقاز (روسیه)
۱۸۳۹ سوماترا مرکزی، اندونزی (هلند)، عدن ، یمن جنوبی (انگلیس)
۱۸۴۱ ساراواک (سر جیمز بروک، بریتانیایی)
۱۸۴۳ سند، هند (انگلیس)
۱۸۴۹ کشمیر و پنجاب، هند (انگلیس)، مناطقی از گینه (فرانسه)
۱۸۴۹-۵۴ دره سیردریا، قزاقستان (روسیه)
۱۸۵۶ اوده، هند (انگلیس)
۱۸۵۸ تمام هند زیر تاج انگلیس است
۱۸۵۹ داغستان (روسیه)
۱۸۵۹-۶۰ تطوان، مراکش (اسپانیا)
۱۸۶۴ چیمکند، قزاقستان (روسیه)
۱۸۶۶ تاشکند، ازبکستان (روسیه)
۱۸۶۸ بخارا، ازبکستان (روسیه)
۱۸۷۲-۱۹۰۸ آچه، اندونزی (هلند)
۱۸۷۳ خیوا، ازبکستان (روسیه)
۱۸۷۶ خوکند، ازبکستان (روسیه)، سقطرا ، یمن جنوبی (انگلیس)، کویته، پاکستان (انگلیس)
۱۸۷۸ کارس و اردهان، ترکیه (روسیه)، بلغارستان (روسیه)، بوسنی و هرزگوین، صربستان، مونته نگرو، (اتریش)، قبرس (انگلیس)
۱۸۷۸-۷۹ گذر خیبر، پاکستان (انگلیس)
۱۸۸۱ عشق آباد، ترکمنستان (روسیه)
۱۸۸۱-۸۳ تونس (فرانسه)
۱۸۸۲ مصر (انگلیس)، آساب، اتیوپی (ایتالیا)
۱۸۸۳-۸۸ حوضه نیجر علیا (فرانسه)
۱۸۸۴ سومالی شمالی (انگلیس، فرانسه) ، مرو، ترکمنستان (روسیه)
۱۸۸۵ روملیای شرقی (بلغارستان)، ریودو اورو، موریتانی (اسپانیا)
۱۸۸۵-۸۹ اریتره، اتیوپی (ایتالیا)
۱۸۸۷ هرار (اتیوپی)
۱۸۸۷-۹۶ گینه (فرانسه)
۱۸۸۸ شمال بورنئو، مالزی (انگلیس)
۱۸۸۹-۹۲ سومالی جنوبی (ایتالیا)
۱۸۹۰ زنگبار، تانزانیا (انگلیس)
۱۸۹۱ عمان (انگلیس) ۱۸۹۲-۹۳ حوضه نیجر پایین (فرانسه)
۱۸۹۳ اوگاندا (انگلیس)
۱۸۹۶-۹۸ سودان شمالی (انگلیس)
۱۸۹۸-۱۹۰۳ نیجریه شمالی (انگلیس)
۱۸۹۸-۹۹ نیجر جنوبی (فرانسه)
۱۸۹۹ کویت (انگلیس)
۱۹۰۰-۱۴ الجزایر جنوبی (فرانسه)
۱۹۰۳ مقدونیه (روسیه و اتریش)
۱۹۰۶ وادی، چاد (فرانسه)
۱۹۰۸ کرت (یونان)
۱۹۰۹ شبه جزیره مالایای شمالی (انگلیس)
۱۹۱۱-۲۸ لیبی (ایتالیا)
۱۹۱۲ دودکانس (ایتالیا)، صحرای غربی (اسپانیا)
۱۹۱۲-۳۴ مراکش (فرانسه و اسپانیا)
۱۹۱۳ فیلیپین جنوبی (ایالات متحده)، تراکیه مرکزی (بلغارستان)
۱۹۱۴ تمام مالزی (انگلیس)
۱۹۱۷ اسرائیل؛ اردن (انگلیس)، لبنان ؛ سوریه (فرانسه)
۱۹۱۸ بخشهایی از ترکیه (ایتالیا، یونان، فرانسه)
۱۹۱۹ عراق (انگلیس)
[۱] مفصل در بخش اول این مطالعه، دانیل پایپس،"سارازنهایبیخداکهنابودیتهدیدآمیزدارند": پاسخهایمسیحیانپیشمدرنبهاسلامومسلمانان، میدل ایست کوارترلی ، زمستان ۲۰۲۱.
[۲] برای مقایسه این دو رویارویی، بعلاوه یک سوم در سال ۱۹۵۶، به "سهحملهفرانسهبهمصر" مراجعه کنید، گزیده ای از دانیل پایپس، در مسیر خدا: اسلام و قدرت سیاسی (نیویورک: کتابهای بیسک، ۱۹۸۳) ، صص ۹۸-۱۰۱.
[۳] برای جزئیات سال به سال به ضمیمه مراجعه کنید ، مشتق شده از همان، صص ۱۰۲-۱۰۳.
[۴] هنریدودول، بنیانگذار مصر مدرن: پژوهشی درباره محمد علی (کمبریج، انگلستان: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۳۱) ، ص. ۲
[۵] سرپلریکو، تاریخ وضعیت کنونی امپراتوری عثمانی (لندن: ار کلول, جی رابنسن و ای چرچیل)، ص. ۲۱۳
[۶] کارهای سر ویلیام جونز, ویرایش شده توسط لرد تینماوث. (لندن: جان استوكديل و جان واكر، ۱۸۰۷) ، ص. ۶۹
[۷] "معاهده صلح و دوستی، امضا شده در طرابلس در ۴ نوامبر ۱۷۹۶ (۲۹ رَبِيع ٱلثَّانِي، ۱۲۱۱ قماری ) و در الجزیره ۳ ژانویه ۱۷۹۷ (۴ رَجَب، ۱۲۱۱ قمری) ،" در معاهدات و سایر اقدامات بین المللی ایالات متحده آمریکا، ج. ۲، ویرایش شده توسط هنتر میلر. (واشنگتن: دفتر چاپ دولت، ۱۹۳۱) ، سند ۱-۴۰: ۱۷۷۶-۱۸۱۸.
[۸] توماسکارلایل، درباره قهرمانان، پرستش قهرمانانه و قهرمانی در تاریخ (لندن: چاپمن و هال، ۱۸۴۰).
[۹] لایت (واکسبورگ، می سی سی پی)، ۲۴ ژانویه ۱۹۳۳.
[۱۰] پیتر هیوز، فرانسه و در شرق قرن هجدهم (لندن: معتمدین مجموعه والاس، ۱۹۸۱) ، صص ۱۳-۱۴.
[۱۱] یعقوب اس دورمان ، شاهزاده خانم و پیامبر: تاریخ پنهانی جادو، نژاد و مسلمانان موروی در آمریکا (بوستون: مطبوعات بیکن، ۲۰۲۰) ، ص. ۵۲
[۱۲] الکارلبراون، "فیلمها و خاورمیانه," بررسی تمدنهای تطبیقی، ج. ۱۳، نه ۱۳، ۱ ژانویه ۱۹۸۵
[۱۳] دزموند استوارت، جهانعرب (نیویورک: کتاب های تایم -لایف، ۱۹۶۲) ، ص. ۱۳
[۱۴] این بخش از دانیل پایپس، "[اسلامگرایوچپی ] تهدیدمتحد" نشنال ریویو، ۱۴ ژوئیه، ۲۰۰۸ میگیرد.
[۱۵] نیویورک تایمز، ۲۳ ژانویه ۱۹۷۹.
[۱۶] بیزنس اینسایدر (نیویورک)، ۲ ژوئیه ۲۰۱۶.
[۱۷] اخبار بی بی سی ، ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۴.
[۱۸] هوگو کوجیا، "مخاطبان کوچکی اما پرستش: کوچینیچ با وجود شانس کمی منصرف نیست," نیوز دی، ۱۰ فوریه ۲۰۰۴.
[۱۹] جمیما خان، "یکروز، منیکگنجینهملیخواهمشد" نیو استیتسمن (لندن, ۲۵ آوریل ۲۰۱۲.
[۲۱] ایلیچ رامیرز سانچز، اسلام انقلابی (موناکو: چاپ دو روچر، ۲۰۰۳).
[۲۲] داگلاس دیویس، "متحددرنفرت" اسپکتیتور، ۲۰ اوت ۲۰۰۵.
[۲۳] ژان بودریار، جنگخلیجیاتفاقنیفتاد (پاریس: جلیل ۱۹۹۱).
[۲۵] جیمز بار، "ژنرالگورود: 'صلاح الدین، ما برگشتیم!' آیا او واقعاً آن را گفت؟ " سوریه اظهار نظر، دانشگاه اوکلاهما، ۲۷ مه ۲۰۱۶.
[۲۶] بررسی اقتصادی شرق دور، ۲۵ نوامبر ۱۹۷۲.
[۲۷] نورمن دانیل، اسلام، اروپا و امپراتوری (ادینبورگ: انتشارات دانشگاه ادینبورگ، ۱۹۶۶)، ص. ۴۸۲
[۲۸]لوتروپاستودارد، جهانجدیداسلام (نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر، ۱۹۲۱) ، ص. ۳۵۵
[۲۹] اشعیا بومن، دنیای جدید: مشکلات جغرافیای سیاسی، چاپ چهارم. (یونکرز، نیویورک: کتاب جهانی، ۱۹۲۸) ، ص. ۱۲۴
[۳۰] "بررسیاطلاعات" ، بخش اطلاعات نظامی، بخش جنگ، واشنگتن دی سی، ۱۴ فوریه ۱۹۴۶، ص. ۳۴
[۳۱] نیویورک تایمز، ۶ ژانویه ۱۹۸۰.
[۳۲] همان، ۲ ژانویه ۱۹۷۸.
[۳۳] نورمن دانیل، اسلام و غرب: ساخت یک تصویر (ادینبورگ: انتشارات دانشگاه، ۱۹۵۸)، ص. ۲۷۸
[۳۴]ویلیامگلدستون، وحشت در بلغارستان و سوال شرق (نیویورک و مونترال: لاول، آدام، وسون و شرکت، ۱۸۷۶) ، ص. ۱۰
[۳۵] وینستونچرچیل، داستان نیروی میدانی ملاکند (لندن: لانگمن، ۱۸۹۸) ، ص. ۴۰
[۳۶] رابرت ای موری، الله ,خدای ماه در باستان شناسی خاورمیانه (لاس وگاس: ایمان مدافعان، ۱۹۹۴).
[۳۷] "گیرتویلدرز:" از نظر من، اسلام یک دین نیست " گتستون اینستیتوت، ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۷.
[۳۸] تلگراف (لندن) ، ۵ اوت ۲۰۱۸.
[۳۹] لیندا بلانفورد, ابر ثروت: زندگی مخفی های شیوخ نفت (نیویورک: ویلیام مورو۱۹۷۷).
[۴۰] یواسای تودی ۲۱ نوامبر ۲۰۰۱؛ گاردین (لندن)، مارس ۲۰۲۰.
[۴۱] برنارد لوئیس، کشف مسلمان از اروپا (نیویورک: نورتون، ۱۹۸۲) ، صص ۴۸۲-۳.
[۴۲] ریموند سوكولوف، "موتزارت و مسلمانان" ، وال استریت ژورنال، ۲۳ ژانویه ۱۹۹۱.
[۴۳] ویلفردکانتولاسمیت, اسلام در تاریخ مدرن, (پرینستون، نیوجرزی و لندن: انتشارات دانشگاه پرینستون و انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۵۷) ، ص. ۱۰۶
[۴۴] چارلزلوگایایتون، اسلام و سرنوشت انسان، چاپ اول. (آلبانی: انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک، ۱۹۸۵) ، ص. ۱۸
[۴۵] هشام جایت ,اروپا و اسلام (پاریس: سویل، ۱۹۷۹) ، ص. ۲۱
[۴۶] لو نوول اوبزرواتور ۲۴ ژوئن ۱۹۸۸.
[۴۷] دانیل پایپس، "ضداسلامواسلامگرایرویاسلامدرغربپیروزمیشود: نظرسنجیها" ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳. DanielPipes.org
[۴۸] آلنجمیسون، ایمان و شمشیر: تاریخچه ای کوتاه از درگیری های مسیحیان و مسلمانان (لندن: کتاب های ریاکسیون, ۲۰۰۶) ، ص. ۲۱۵
[۴۹] جولیومیوتی، "اروپا: با بی تفاوتی غرب نابود شد؟" گیتستون اینستیتوت, ۱۹ نوامبر ۲۰۱۷.
[۵۰] داریو فرناندز-موررا، افسانه بهشت اندلس (ویلمینگتون، دلاور: کتاب های ای سی ای, ۲۰۱۶)
۵۱] مارتا ویدال، "پرتغالیهامجدداً گذشتهمسلمانانکشورشانراکشفمیکنند" الجزیره، ۱۰ ژوئن ۲۰۲۰.
[۵۲] ریموندابراهیم، شمشیر و سابر: چهارده قرن جنگ بین اسلام و غرب (نیویورک: دا کاپو، ۲۰۱۸) ، ص. ۱۷
[۵۳] نورمن ایتزکوویتس، "مسئله ادراکات" در ال کارل براون، ویراستار، میراث شاهنشاهی: رد پا عثمانی در بالکان و خاورمیانه (نیویورک: انتشارات دانشگاه کلمبیا، ۱۹۹۶) ، ص. ۳۴
[۵۴] برناردلوئیس، اسلام و غرب (نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۹۳) ، ص. ۱۲۷
[۵۵] در لوئیس، ، کشف مسلمان از اروپا
[۵۶] چارلز عیساوی، "تغییر در درک غرب از مشرق زمین" در میراث جهان عرب: مقاله ها (پرینستون، نیوجرسی داروین پرس، ۱۹۸۱)، ص. ۳۷۱