(۱) عنوان در کامنتری: "مسلمانان آمریکا علیه یهودیان آمریکا".
(۲) برای یک نسخه مختصر از این تحلیل، به "تهدیدبزرگاسلامدرآمریکا" ، فروورد، ۳۰ آوریل
۱۹۹۹ مراجعه کنید.
در تاریخ ۱ مارس ۱۹۹۹، دادگاه منطقه ای فدرال در بروکلین قاضی ابراهیم ابو میذر را , که از هبرون آمد, به حبس ابد محکوم کرد. جرم وی: توطئه برای استفاده از سلاح کشتار جمعی، تهدید به این کار و حمل خود دستگاه. اگرچه ابومیذر در واقع به کسی صدمه ای نزده بود، هنگامی که پلیس در ۳۱ ژوئیه ۱۹۹۷ به آپارتمان وی حمله کرد ، آنها شواهد زیادی یافتند که نشان می داد این جوان ۲۳ ساله در همان روز در آستانه راه اندازی بمب لوله ای است. عجیب، این حکم تقریباً توجهی را به خود جلب نکرد. در نیویورک تایمز، این گزارش در صفحه ۵ بخش دوم ، در زیر بند قرار گرفت. هیچ سرمقاله ای نوشته نشده است، هیچ سیاستمداری در این باره صحبت نکرده است، هیچ تبلیغی برای تسکین عدالت به عمل نکرد. به نظر می رسد تلاش خنثی شده برای قتل عام توسط یک عرب در نیویورک کمتر از خبر بود.
این بسیار گیج کننده و بسیار نگران کننده است. در حقیقت، جرم مورد نظر ابومیذر هیچ پدیده ای منفرد نبود و این صرفاً نتیجه یک بی نظمی شخصی نبوده است، عمل یک فرد تنها از قرعه خود ناامید شده و "جهان" را شلاق میزد . در اینجا بخشهایی از نامه تحریر شده ای است که پلیس در آپارتمان وی پیدا کرده است. عنوان "به نام خدا" خطاب به "ایالات متحده آمریکا و شهروندان ایالات متحده آمریکا" بود:
هیچ کس نمی تواند در جنگ با اسلام پیروز شود و ما در حال جنگ هستیم. . . ما برای هر کسی که اهداف ما را انکار کند با بمب های خون و روح آماده هستیم. . . ما قصد داریم زمین را زیر آمریکا و کشور یهود بسوزانیم. . . . درخواست ما باید از مجاهدین ما پیروی کنند، آماده حمله با بمب های انتحاری به هر جایی.
این نامه "جهاد برای جنبش الاقصی" امضا شده است.
این همه هم نبود. ابوميذر پس از دستگيري به يك مامور اف بی آی گفت كه تصميم گرفته است بمب را در يك خط مترو كه از نوك شمال منهتن به جزيره كوني در جنوب بروكلين منتقل مي كند منفجر كند "زيرا تعداد زيادي از يهوديان سوار بر آن قطار هستند." در محاکمه خود ، ابومیذر به دادگاه اطلاع داد که می خواهد به این کشور صدمه بزند "زیرا من احساس می کنم ایالات متحده از دولت یهود حمایت می کند و ایالات متحده باید به خاطر حمایت از اسرائیل مجازات شود." او صریحاً در مورد امید خود برای كشتن "هرچه بیشتر [یهودیان] می توان گفت ... من همیشه آرزو داشتم که شهید شوم" و حمایت از حماس، گروه افراطی فلسطینی را تأیید کرد. و در نامه خود خواستار آزادی چند بنیادگرای زندانی در ایالات متحده شد. هنگامی که حکم مجرم در دادگاه قرائت شد ، او به پاهای خود پرید ، یک نسخه باز از قرآن را بالای سر خود نگه داشت ، و فریاد زد "الله اکبر!" - خدا بزرگ است.
به عبارت دیگر، البومیزر به دور از اینکه یک مرد دیوانه انفرادی باشد ، نمایانگر یک جنبش بسیار بزرگ است - اسلام بنیادگرا - که مسلمانان مانند او به نام او آماده اند تا فجیع ترین اعمال خشونت آمیز را انجام دهند، و حتی زندگی خود را رها کنند ، در تلاش برای "مجازات" آمریکا و به ویژه برای کشتن یهودیان آمریکا.
اسلام بنیادگرا (یا اسلام گرایی ، همانطور که به طور فزاینده ای و به درستی نامیده می شود) دین سنتی اسلام را به یک ایدئولوژی رادیکال به سبک قرن ۲۰ تبدیل می کند. مانند چنین چشم اندازهای قبلی - فاشیسم ، مارکسیسم - لنینیسم - به دنبال ساختن جامعه ای عادلانه است که زندگی بشر را مجبور به انطباق با یک برنامه توتالیتر از پیش تعیین شده کند. این توتالیتاریسم با طعم اسلامی معتقد است که اگر تنها مسلمانان کاملاً مطابق با قانون مقدس ایمان خود ، شرع زندگی می کردند ، ثروت و نیرویی را که در اوج شکوه اسلام در قرون وسطی متعلق به آنها بود، به دست می آوردند.
یهودیان همراه با "امپریالیست های" انگلیسی و آمریکایی به عنوان مانع اصلی درک شده برای تحقق این دیدگاه آرمانشهرانه وارد این تصویر می شوند. از دیدگاه بنیادگرایان، یهودیان در همه جا از تلاش خود برای تسلط بر جهان و به ویژه ملت های مسلمان دریغ نکرده اند. هر دشمن درك شده از اسلام، از آتاتورك تا مدونا، از اسرائیل تا فرماندهی مرکزی ایالات متحده ، ایجاد یهودیان جهانی است. اگر تهدیدی که به موجب این حمله احتمالی به اسلام صورت گرفته، از بین خواهد رفت، یک جنگ بی رحمانه علیه یهودیان یک ضرورت فوری و وظیفه هر مسلمان است.
اسلام بنیادگرا در وسواس خود با یهودیان ، شباهت ساختاری خود را با دیگر ایدئولوژی های بزرگ توتالیتر قرن ما تأیید می کند (همانطور که مدتها پیش هانا آرنت به آن اشاره داشت ، یهودی ستیزی ذاتی نازیسم و کمونیسم شوروی بود). اما از یک جهت فراتر از نمونه های قبلی خود است. نازی ها و کمونیست ها هرگز جسارت مهاجرت گسترده از کشورهای خود به ایالات متحده را نداشتند. بیشتر از این آنها امیدوار نبودند که بتوانند پایگاه قابل توجهی از حمایت را در میان آمریکایی ها پیدا کنند. با این حال این دقیقاً همان کاری است که اسلام بنیادگرا و همسفر عجیب آن، امت اسلام - ملغمه ای از عناصر اسلامی ، سیاه-ملی گرایانه و سایر عناصر - انجام داده اند. بر خلاف پیراهن های قهوه ای و کمونیست های دهه ۱۹۳۰، مسلمانانی که از ایالات متحده و به ویژه یهودیان در آن متنفر هستند ، هم در تعداد و هم در قدرت در مرزهای ما رشد می کنند و حفاظت های حاکمیت قانون, و افراط یک جامعه لیبرال و کثرت گرا, آنها را کمک کنند.
این یک واقعیت خوشبختانه است که این مسلمانان نماینده همه مسلمانان در ایالات متحده نیستند. در واقع برخی ، چه فعالانه و چه منفعلانه ، در برابر اهریمن کردن یهودیان مقاومت می کنند. بسیاری از سازمانهای برجسته مسلمان ، هرچه ذات واقعی احساسات آنها باشد، در مکان های عمومی مراقب هستند که از عیب یهودستیزی اجتناب کنند. برعکس، سخنگویان آنها مرتباً در "گفتگو" با رهبران یهودی ظاهر می شوند ، یا در تلاشی مانند میز گرد دیترویت ، شاخه ای از کنفرانس ملی مسیحیان و یهودیان که به گردهم آوردن یهودیان و مسلمانان اختصاص دارد، شرکت می کنند. دورتر رفتن، دیگران ارتباط مشترکی با یهودیان آمریکایی (و مسیحیان) در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک برقرار کردند. بنابراین، در واشنگتن دی سی، یک امام جماعت برجسته در سال ۱۹۸۰ به همراه رهبران مسیحی و یهودی برای شکست دادن قانون پیشنهادی قانونی کردن قمار کمک کرد و مسلمانان نیز به همین ترتیب با یهودیان در امور مربوط به رفاه و آموزش کودکان کار کرده اند. چند روح شجاع - به ویژه دبلیو دین محمد ، شخصیت برجسته در میان سیاهان مسلمان شده به جریان اصلی اسلام - همچنین در برابر مسلمانانی که به یهودیان حمله می کنند ایستاده اند.
جوامع یهودی و اسلامی هم از طریق چنین ارتباطاتی سود می برند. یهودیان متحدین را ، مسلمانان قامت را بدست می آورند. علاوه بر این ، برای عناصر سنت گرایانه تر در هر دو جامعه ، جذابیت بیشتری برای تشکیل جبهه ای بزرگتر در برابر آنچه "هرج و مرج و شر" در جامعه معاصر آمریکا مشاهده می شود ، برای استفاده از کلمات رابرت کرین ، یک آمریکایی برجسته تبدیل شده به اسلامی که می خواهد مسلمانان "برای تکمیل انقلاب آمریکا" "با سنت گرایان هم عقیده سایر ادیان آمریکا کار کنند".
اما در حقیقت، این نگرش های مثبت بسیار استثنا هستند. قاعده، از نظر یهودیان ، در غیر این صورت است. در كنوانسيون هاي عظيمي كه براي مطبوعات و عموم مردم بسته شده است ، در سخنراني ها و نشرياتي كه بيشتر به زبان هاي تاريخي مسلمان به جاي انگليسي ارائه مي شود، در تقريباً همه سازمان هاي مسلمان در آمريكا - با تاكيد از جمله آنهايي كه رفتار مناسبي را وقتی به عموم مردم و در انگلیسی زبان صحبت مي كنند، - یهودی ستیزی آشکار و شرورانه قی می کند، یک رگبار تعصب ، خونسردی و ایجاد توطئه را که وگرنه از گفتمان آمریکایی ها ناپدید شده است.
از آنجا که گروههای اسلامی پیشرو در ایالات متحده روابط منظمی با سازمانهای خاورمیانه مانند حماس، جهاد اسلامی و حزب الله دارند ، تعجب آور نخواهد بود که لفاظی آنها, پر از صحبت در مورد کشتن یهودیان و جشن گرفتن اقدامات خشونت آمیز، اینجا هم خانه ای پیدا شد. با بازخوانی کنایه آمیز از بدترین مضامین یهود ستیزی مسیحی، داستان های قرون وسطایی درباره یهودیان که از خون غیر یهودیان در آیین های فصح استفاده می کردند اکنون در سراسر جامعه مسلمانان آمریکا پخش شده است. اینها در کنار افسانه های قرن نوزدهم سلطه جهانی یهود و تخیلات انتقام جویی و نابودی فیزیکی را می گرد ("ای مسلمان، بنده خدا ، یهودی پشت سر من است ، بیا و او را بکش") ، و اغلب با اصطلاحات یادآور نازی های نژادی ("فرزندان میمون ها و خوک ها و پرستش کنندگان شر") صحبت از نبردی خونین و سرنوشت ساز با یهودیان امری عادی است ، هم از طرف گروه های آشکار افراطی مانند انجمن اسلامی فلسطین و هم از گروه های به ظاهر میانه رو مانند شورای روابط آمریکایی - اسلامی که در صدور محکومیت های انتزاعی و مبهم "تروریسم" با تدبیر عمل می کنند. به ویژه اولی بیانیه هایی از سوی حماس را منتشر کرده است که خواستار کشتن یهودیان است و گروه های مسلمان آمریکایی فیلم های آموزشی برای حماس تهیه کرده و به نمایندگی از آن عضو جذب می کنند.
علاوه بر چاپ مجدد مقالات و کتابها و گسترش شعارهای خاورمیانه بنیادگرا، گروههای اسلامی در اینجا همچنین سخنگویان پرتعصب از خارج از کشور پرواز می کنند تا به کنوانسیون های ماموت خود در هتل های مرکز شهر در شهرهایی مانند شیکاگو و اوکلاهما سیتی بپردازند. (به عنوان مثال کنفرانس سالانه جامعه اسلامی آمریکای شمالی، حدود ۱۵۰۰۰ شرکت کننده جذب می کند.) در یک گردهمایی در یک گردهمایی در سال ۱۹۸۹ در شهر كانزاس، یوسف القرضاوی، كه در قطر مستقر است و یکی از برجسته ترین متکلمان اسلامی امروز است به مخاطبان خود (به عربی) گفت: "در ساعت قضاوت ، مسلمانان با یهودیان می جنگند و آنها را کشند." در سال ۱۹۹۱، یک رهبر جهاد اسلامی، عبدالعزیز عدح، به جلسه گروه اسلامی آمریکایی اطمینان داد که یهودیان "فقط یک زبان را می فهمند: زبان جهاد و زبان مقابله و زبان فداکاری. "
در یک صحنه کاملاً ترسناک در دسامبر ۱۹۹۴، بسام العموش، بنیادگرای برجسته اردنی، در صحبت های عربی زبان خود را قبل از انجمن جوانان عرب مسلمان در شیکاگو با حکایتی آغاز کرد: "کسی در مسجد [در امان] به من نزدیک شد و از من پرسید، "اگر یک یهودی را در خیابان دیدم ، آیا باید او را بکشم؟" "استیون امرسون، کارشناس مشهور تروریسم بین المللی، از یک نوار ویدیویی که در دست داشت، توضیح می دهد که بعد چه اتفاقی افتاده است:
بعد از چند لحظه مکث، با چهره ای مبهم و مبهوت ، علاموش به جمعیتی که در حال خنده بودند سوال را پاسخ داد: "از من نپرس. بعد از اینکه او را کشتی، بیا و به من بگو. از من چه می خواهی؟ یک فتوا؟ واقعاً، کار خوبی است, به یک مورد نیاز ندارد. " بعداً در سخنرانی ، العموش توسط دستیاری با یادداشت "خبر خوب یک عملیات انتحاری در بیت المقدس انجام شده است" باعث کشته شدن سه نفر شد قطع شد. پس از اظهارات وی،تشویق و تمجید های تندری انجام شد.
نمی توان به اندازه کافی تأکید کرد که گروهها و سازمانهای اسلامی که از این قبیل وقایع حمایت می کنند و چنین مطالبی را منتشر می کنند ، در حاشیه نیستند بلکه در جریان اصلی هستند ، جایی که با پنهان کردن هویت واقعی خود ، می توانند به عنوان میانه رو ظاهر شوند. به عنوان مثال مدیر شورای روابط آمریکایی - اسلامی در توابع کاخ سفید شرکت کرده است. هرچقدر دامنه نظرات گسترده ای در جامعه مسلمانان وجود داشته باشد (مانند اصحاب مذهب آنها در جاهای دیگر، مسلمانان در ایالات متحده به طور واضح از انواع نظرات حمایت می کنند) ، واقعیت این است که تقریباً هر نهاد پیشرو، همچنین یک مقدار بزرگ و شاید در حال افزایش از مساجد محلی، روزنامه های هفتگی و سازمان های جمعی, در کنترل بنیادگرایان است.
محمد هشام کابانی، یکی از معدود رهبران غیر بنیادگرا در این کشور، در اوایل سال ۱۹۹۹ به وزارت امور خارجه هشدار داد که تندروها "۸۰ درصد مساجد" را در ایالات متحده تصرف کرده اند. (گویی در تایید حرف خود ، کابانی به دلیل اظهاراتش از نظر واکنشی مورد تهدید قرار گرفت.) این معنی این است که ، در تضاد شگفت انگیز با کشورهایی مانند ترکیه و مصر، که در آن بحث و گفتگوی پر جنب و جویی بین میانه روها و اصولگرایان در جریان است.، در اینجا ، در سرزمین آزاد ، اکثریت معتدل به سختی یک صدا دارند.
چه چیزی هژمونی بنیاد گرایی را توضیح می دهد؟ تا حدی، این نتیجه حمایتی است که دولت های خاورمیانه - ایران ، عربستان سعودی ، لیبی از آن به عمل می آورند. این رژیمها ، طبق برآورد (شاید هذلولی) کابانی، "میلیاردها دلار" صرف فعالیتهای بنیادگرایانه کرده اند. همچنین، بنیادگرایان نیز بسیار متمرکز و دارای انگیزه بالایی هستند، در حالی که طبق تعریف افراد میانه رو ، کمتر عمل می کنند و به طور کلی کمتر شرکت فعالیت های اسلامی می کنند.
سرانجام ، ایالات متحده جذابیت مغناطیسی انحرافی نسبت به بنیادگرایان دارد. آنها كه اغلب از کشورهای اصلی خود اخراج می شوند ، در جامعه ای پناهنده شده اند كه ارتباطات و حمل و نقل بسیار خوبی را ارائه می دهد ، مملو از پول است و سازمان های اجرای قانون هنوز با بی توجهی به رفتارهای خود رفتار می کنند. چه مکانی بهتر از لس آنجلس برای گسترش ایمان، شیکاگو برای ایجاد ثروت برای هدف ، یا جرسی سیتی برای طرح نقشه ضرب و شتم؟
این ما را به پدیده جداگانه اما مرتبط امت اسلام می رساند - متمم سازمانهای تحت کنترل بنیادگرایان از خاورمیانه الهام گرفته . در اینجا ، کمی مشخصات جمعیتی لازم است. از کل جمعیت مسلمانان در این کشور - به طور قراردادی اما بسیار غیر علمی شش میلیون نفر تخمین زده می شود - چیزی در حدود سه چهارم مهاجرانی هستند که بیشتر آنها از آسیای جنوبی و خاورمیانه و فرزندان آنها هستند. این باعث می شود که ۲۵ درصد دیگر تازه مسلمان باشند که بیشتر آنها آفریقایی-آمریکایی هستند. در این میان، اکثریت قریب به اتفاق به نوعی از اسلام سنتی پایبند هستند ، در حالی که تعداد بسیار کمی - شاید ۲۰ هزار نفر - از اعضای امت اسلام هستند.
امت اسلام علیرغم اندازه نسبتاً کوچک آن، از اهمیت اساسی برخوردار است. تقریباً همه سیاه پوستان آمریکایی که اسلام شدند، هر کجا که ممکن است سرانجام در طیف مذهبی - ملی قرار بگیرند، در یک زمان یا دیگری ارتباطی با این سازمان یا یکی از بسیاری از جنبش های مرتبط با آن داشته اند. علاوه بر این, امت اسلام دارای پیروان قابل توجهی در میان سیاه پوستان آمریکایی است که به آموزه های خود جذب شده اند، اما هنوز آماده انجام گام عظیم تغییر دین از مسیحیت نیستند.
امت اسلام وجود خود را جدا از خاورمیانه و نوع شدید یهود ستیزی آن آغاز کرد. در طول مدت طولانی سلطنت الایجا محمد (۱۹۳۴-۱۹۷۵)، روابط با یهودیان متفاوت بود. الایجا محمد اگرچه از سفیدپوستان متنفر بود، هیچ اعتراض خاصی نسبت به یهودیان نداشت. او یک بار نوشت: "یهودیان و مسلمانان همیشه توانسته اند اختلافات خود را بهتر از مسیحیان و مسلمانان برطرف کنند. ... یهودی آمریکایی و مرد سیاه آمریکایی هنوز ممکن است راهی برای ایجاد یک رابطه جداگانه از جهان دیگر پیدا کنند." با این وجود ، الایجا محمد همچنین قادر بود یهودیان را به نمادی قوی از دشمن سرسخت خود تبدیل کند. وی در "تاریخ امت اسلام" خود اظهار داشت که اسرائیل "کل نژاد سفید" است.
پس از وقفه ای کوتاه پس از مرگ الایجا محمد در سال ۱۹۷۵، لوییس فراخان امت اسلام را به رهبری وی احیا کرد. تا آن زمان، ارتباطات با خاورمیانه ایجاد شده بود، خواه از طریق سفر اعضای امت اسلام به آنجا و یا آشنایی روزافزون با مهاجران به ایالات متحده. از آن زمان، یهودستیزی به موضوعی اصلی، حتی وسواسی تبدیل شده است. در واقع ، تا سال ۱۹۸۴، فراخان و سازمان او به بارزترین تبلیغ کنندگان یهود ستیزی در ایالات متحده تبدیل شدند.
امت اسلام پروتکل بزرگان صهیون، جعل معروف یهود ستیزی در اوایل قرن ۲۰ را آشکارا می فروشد، و فراخان به طور منظم نقوش آن را بیان می کند، و یهودیان را مسئول هر دو سرمایه داری و کمونیسم ، مسئولیت دو جنگ جهانی، هالیوود، و برای بدهی ایالات متحده. وی یهودیان را به تسلط بر سیاست های آمریکا متهم كرد ("كليه رئیس جمهورها از سال ۱۹۳۲ تحت كنترل یهودیان هستند") و رسانه ها ("هر روزنامه ای كه حاضر به قبول خبرهای كنترل شده نشود با باز گرفتن تبلیغات به زانو درآمده است. اگر این شکست خواهد خورد، یهودیان عرضه روزنامه و جوهر میبرند "). از نظر فراخان، یهودیان "نه تنها در آمریکا بلکه در جهان" منظم ترین، ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد هستند". " در حقیقت ، وی ادعا کرده است ، "۸۵ درصد از توده های مردم توسط یهودیان ستم می شوند."
اگر این داستان های قدیمی هستند، فراخان نیز تصور کرده است که داستان های جدید ایجاد کند. اختراع مارک تجاری او این است که یهودیان مسئولیت اصلی تجارت برده در اقیانوس اطلس را دارند - که به گفته وی، ۱۰۰ میلیون آفریقایی کشته شد. "دپارتمان تحقیقات تاریخی" سازمان وی حتی یک بورس تحصیلی اصلی نیز انجام داده است ، و در سال ۱۹۹۱ مجلدی را منتشر کرد تحت عنوان "رابطه پنهانی بین سیاهان و یهودیان" که هدف آن اثبات چگونگی یهودیان, برای گرفتن سیاه پوستان آفریقایی ، انتقال آنها به آمریکا و ادامه بردگی آنها در جنوب, مسئول بودند. این ایده ها در محافل سیاه آمریکایی و در برخی از دانشگاه ها چنان تأثیرگذار شده اند که محققان جدی در این زمینه مجبور به نوشتن تکذیب های کتاب شدند.
با بازگشت به زمانهای اخیر، فراخان همچنین "خون اشام ها ی" یهودی را مقصر متوقف کردن در راه پیشرفت سیاه پوستان می داند. مشارکت فعال و مستند یهودیان در جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان, وی آن را به عنوان یک طرح شخصی منفعت طلبانه رد می کند: به گفته وی، یهودیان از کمک به ادغام سیاه پوستان در جامعه آمریکا قصد نابودی نهادهای خودمختار اقتصادی سیاه پوستان که توسط جیم کرو برای گرفتن آنها برای خودشان, داشتند . بدتر اینکه ، با تشویق سیاه پوستان برای کار در درون سیستم ، یهودیان از فرار از زنجیرهای برتری سفید جلوگیری کردند. انگار همه اینها کافی نبوده است ، یهودیان ویروس ایدز را نیز به نوزادان سیاه پوست تزریق کرده و "حتی هنگام صحبت ما علیه ما نقشه می کشند."
برای مقابله با این توطئه ادعایی، فاراخان و ستوانها و پیروانش که این مضامین را به طور بی وقفه تکرار و زینت می دهند، تهدیدهای تهاجمی را ارائه داده اند. فاراخان در یک سخنرانی که بسیار مورد تبلیغ قرار گرفت، از آدولف هیتلر به عنوان "یک مرد بسیار بزرگ" یاد کرد. او سالها پیش به یهودیان آمریکایی هشدار داد، "اگر به جسی جکسون صدمه بزنید، به اسم الله, آخرین نفر خواهد بود که میتواید صدمه زنید." و او در مورد خودش تقریباً از همین کلمات استفاده کرده است: "اگر برای قتل من قیام کنی ... همه شما به طور کامل کشته می شوند."
تاکنون این تهدیدها تقریباً کاملاً لفظی باقی مانده است. در واقع ، می توان گفت كه تقسیم كار موثر در اسلام آمریكایی وجود دارد. در حالی که امت اسلام به عنوان برجسته ترین منبع سخنرانی های ضد یهود در این کشور تبدیل شده است، جریان اصلی اسلام گرچه چهره عمومی بسیار مودب تری از خود نشان می دهد ، اما تقریباً در انحصار خشونت های ضد یهودی دارد. در ترکیب ، این دو از موفقیتی برخوردارند که بسیار فراتر از رقبای احتمالی صحنه آمریکا است.
برخلاف امت اسلام، لابی آزادی نمی تواند هزاران نفر را در صحنه های بزرگ جمع کند تا در مذاکرات رهبر خود شرکت کند ، یا صدها هزار نفر را در مرکز خرید واشنگتن جمع کند. کوکلاکسکلن نمی تواند صحنه ای را با شهردار (یهودی) فیلادلفیا به اشتراک بگذارد. شبه نظامیان اوکلاهما یا مونتانا نمی توانند نیروهای شبه نظامی تمام وقت را در ده ها مکان سازماندهی کنند، چه رسد به اینکه کمک های دولت فدرال را به یارانه آن نیروها دریافت کنند. (شاخه های انتفاعی میوه اسلام بازوی قدرتمند امت اسلام ، قراردادهایی را برای گشت زنی در مناطق دارای جرم و جنایت در چندین ایالت به دست آورده است.) پاسی کومیتاتوس نمی تواند منابعی را برای ایجاد یک "بخش تحقیقات تاریخی" پیدا کند که تولید یک توطئه مثلاً کد مالیات آمریکا را حساب کنید. ملت آریایی نمی تواند حامی خارجی مانند معمر قذافی از لیبی را که یک میلیارد دلار به امت اسلام پیشنهاد کرده است ، پیدا کند.
به طور مشابه با خشونت واقعی علیه یهودیان. متعصبان داخلی راست گرایان افراطی ممکن است ادعای قتل آلن برگ، مجری برنامه گفتگوی تلویزیونی یهودی در دنور را در ژوئن ۱۹۸۴ داشته باشند. در مقابل، حملات مسلمانان جریان اصلی، که عمدتاً به جامعه مهاجران مرتبط هستند، شامل لیست بلندی از حوادث مهم (و همچنین موارد کمتر مانند مجموعه ای از حملات به کنیسه های منطقه شیکاگو) است. چند نمونه:
- مارس ۱۹۷۷: مسلمانان حنفی سه ساختمان را در واشنگتن از جمله مقر بانا بریت تصرف کردند و ۳۹ ساعت گروگان گرفتند که منجر به یک کشته و یک مصدومیت شدید شد.
- نوامبر ۱۹۹۰: ال سید نصیر خاخام میر کاهانه را در هتلی در نیویورک ترور کرد.
- فوریه ۱۹۹۳: در بمب گذاری در مرکز تجارت جهانی در نیویورک ، که منجر به کشته شدن ۷ نفر و زخمی شدن بیش از هزار نفر شد، رمزی یوسف ، طراح این عملیات، برجها را نه به عنوان یک هدف غیرنظامی بلکه نظامی اعلام کرد, زیرا ممکن است یک "مقام صهیونیست" در آنها منزل داده شد.
- ژوئن ۱۹۹۳: در یک "روز ترور" برنامه ریزی شده ، مجتمع سازمان ملل متحد، تونل های لینکلن و هلند و سایر بناهای دیدنی نیویورک به طور همزمان بمباران قرار است باشد. "بوم! پنجره های شکسته. یهودیان در خیابان" ، اینگونه توصیف یکی از توطئه گران از قتل عام که صورت گرفته است.
- مارس ۱۹۹۴: رشید باز، یک مهاجر فلسطینی، با شلیک یک ون حامل پسران یهودی ارتدکس از آن طرف پل بروکلین، باعث کشته شدن آری هالبرستام ۱۵ ساله شد.
- ژوئیه ۱۹۹۷: علی حسن ابو کمال ۶۹ ساله فلسطینی، هفت گردشگر را بالای ساختمان امپایر استیت شلیک کرد و یک نفر را کشت و دیگری را به شدت زخمی کرد. وی در یادداشت خودکشی خود، ایالات متحده را به استفاده از اسرائیل به عنوان "ابزاری" علیه فلسطینیان متهم کرد.
در این لیست است که اقدام به انفجار بمب لوله ای در سیستم مترو شهر نیویورک توسط غزی ابراهیم ابو میزار در ژوئیه ۱۹۹۷ جایگاه مناسب خودش را بدست آورد.
یهودیان آمریکایی تنها موارد خشونت اسلام گرایان در غرب نیستند: همین الگو را می توان در اروپا و جاهای دیگر مشاهده کرد. بنابراین، در سال ۱۹۹۵-۱۹۹۶، طبق ضد یهودیت جهانی، یک نظرسنجی سالانه توسط اتحادیه ضد افترا منتشر می شود، در حالی که راستگرایان در اروپا به آزار و اذیت یهودیان و تخریب اموال یهودیان ادامه می دادند ، "حملات خشونت آمیز با هدف ایجاد صدمات جسمی در اکثر موارد توسط تندروهای مسلمان انجام شده است. " تنها اقدام تروریستی ضد یهودی در اروپا طی سال ۱۹۹۵ - تلاش به بمب گذاری در یک مدرسه یهودی در نزدیکی لیون، فرانسه - نه توسط سران پوست بلکه توسط یک گروه بنیادگرای الجزایری انجام شد. همین امر را می توان در مورد بمب گذاری در سفارت اسرائیل و یک مرکز جامعه یهودیان در بوینس آیرس، آرژانتین در سال ۱۹۹۲، که در آن ۲۹ نفر جان خود را از دست دادند، و اقدامات مشابه در آفریقای جنوبی گفت.
نکته این است: در دنیای امروز، به استثنای مواردی (به ویژه در روسیه) ، یهودی ستیزی قابل ردیابی توسط مسیحیان تقریباً در همه جا به حاشیه رانده می شود و رو به زوال است. از آموزه های کلیساهای مستقر بیرون رانده شده و توسط رهبران سیاسی نکوهش شده است. اما اگر روندها در جامعه مسیحی در یک جهت باشد، در جوامع مسلمان در سراسر کره خاکی در جهت مخالف هستند. یهودستیزی ایدئولوژیک و سیاسی در آنجا ، به دور از پدیده حاشیه ای ، معمول است - در میان سران کشورها ، احزاب حاکم ، گروه های قدرتمند مخالف ، روزنامه های اصلی و روشنفکران برجسته.
به عبارت دیگر، آنچه از نظر تاریخی یک پدیده مسیحی بود اکنون در درجه اول یک پدیده مسلمان است. اگر یهودی ستیزی مسیحی به طور فزاینده ای مشکل دیروز باشد، یهودستیزی مسلمانان مشکل امروز و فردا است.
اما این ما را به همان جایی که ما شروع کردیم باز می گرداند، زیرا در ایالات متحده آدم این را به سختی می توان دانست از واکنش به یهودی ستیزی مسلمانان توسط مطبوعات، اکثر محققان یا حتی جامعه سازمان یافته یهودیان. فلورانس هملیش لوینسون در کتاب "به دنبال فراخان" (۱۹۹۷)، تلاش طولانی برای درک رهبر امت اسلام، یهودی ستیزی خود را منحصراً با توجه به سابقه مسیحی خود توضیح می دهد ، و هیچ کلمه ای درباره زمینه اسلامی آن نمی گوید. لیگ ضد افترا، حتی در حالی که شجاعانه مبارزه با نژادپرستی ضد یهود فراخان را رهبری میکرد، از ذکر زمینه مذهبی آن خودداری می کند. بدتر از همه ، بسیاری از سازمان های یهودی آمریکایی همچنان منابع و انرژی قابل توجهی را برای هدف قرار دادن "راست مسیحی" اختصاص می دهند، در حالی که به طور واقعی ظهور فاشیسم اسلامی را نادیده می گیرند.
اما هر چه آدم در مورد علل مورد علاقه راست مسیحی فکر می کرد - کوپن های آموزشی، نماز مدرسه ، نمایش نمادهای مذهبی در مکان های عمومی، حتی لغو رو در برابر وید - آنها به سختی جدی ترین تهدید برای امنیت یهودیان امروز در ایالات متحده هستند. خطر واقعی و فعلی به هیچ وجه ائتلاف مسیحی طرفدار اسرائیل نیست بلکه انجمن جوانان عرب مسلمان یهود ستیز است. نه جری فالول بلکه شیخ عمر عبدالرحمن. نه کسانی که آرزو می کنند ، در بدترین حالت ، یهودیان را تغییر دین دهند بلکه کسانی که با هر وسیله ای قصد دارند به آنها آسیب برسانند ، کسانی که قبلاً با این اهداف خشن عمل کرده اند، و اگر مقابله نکرده شد، مطمئناً دوباره این کار را می کنند.
مسلمانان در آمریکا
نامه به سردبیر
مجله کامنتری
سپتامبر ۱۹۹۹
به سردبیر:
اگرچه او در مورد جریان اصلی اسلام چند اظهارات گذرا بیان می کند ، اما دانیل پایپس ["مسلمانان آمریکای در مقابل یهودیان آمریکایی" می] می گوید مسلمانان یک بلوک واحد هستند، ذاتاً یهودی ستیزی و با انگیزه نفرت است. این برای حساسیت های مسلمانان توهین آمیز است و به اهریمن کردن مسلمانان را کمک می کند.
در تمام ادیان گروه های افراطی وجود دارد ، اما نباید از این موارد تعمیم داد. از این گذشته ، بسیاری از یهودیان اخراج شده از اسپانیا به امپراطوری عثمانی مهاجرت کردند ، جایی که از آنها استقبال ، محافظت و هرگز مجبور به تغییر دین نشدند. جمهوری مدرن ترکیه این سنت اسلامی کثرت گرایی مذهبی را ادامه داده است. صدها یهودی که از ظلم و ستم نازی ها فرار کردند ، در ترکیه برخوردی مداراگونه داشتند و امروز یهودیان و مسیحیان با ترک های مسلمان شهروند برابر هستند و در تجارت و صنعت موفق می شوند.
نباید ملی گرایی متعصب عربی را با خود اسلام یکی دانست. استفاده از گفتمان مذهبی و تصاویر مقدس برای حمایت از جنایات خشونت آمیز را می توان در همه ادیان یافت ، اما این معنی ندارد که همه پیروان آنها متعصبان را باشند.
تالیپ کوچکجان
مرکز مطالعات اسلامی
استانبول، ترکیه
به سردبیر:
تبریک به دانیل پایپز برای بررسی در مورد نفوذ گسترده افراط گرایان در جامعه مسلمانان آمریکا. من تصحیح جزئی اما قابل توجهی ارائه می دهم. آقای پایپس بخشی از نامه پیدا شده در آپارتمان تروریست ابومیذر را در سال ۱۹۹۷ به شرح زیر ارائه کرد: "جنبش جهاد برای همه سنین". با این حال من معتقدم که نام صحیح جنبش "جهاد برای الاقصی" است - یعنی جنبشی علیه تهدیدات یهودیان علیه امنیت مسجد الاقصی در اورشلیم.
در یک نکته گسترده تر، من پیشنهاد می کنم که آقای پایپس نتوانسته است به درستی بین اسلام عربی در ایالات متحده ، که کاملا تحت سلطه ذهنیت افراطی است ، و اسلام غیر عرب در ایالات متحده تمایز قائل شود. این تقسیم بندی به طور چشمگیری با پاسخ به اقدام ایالات متحده و ناتو در کوزوو نشان داده شود. بسیاری از مدافعان عرب در گروه کر حملات بر مداخله شرکت کردند با ادعای یک برنامه مخفی ناتو، شناسایی صربستان با اسرائیل ، تلاش برای سرکوب آگاهی مسلمانان در مورد ارتباط اسرائیل با آوارگان آلبانیایی کوزوو، و در بسیاری, از موارد به تظاهرات ضد ناتو پیوستند. در مقابل ، مسلمانان پاکستانی و جنوب شرقی آسیا در آمریکا در حمایت از اهداف اساسی ، اگر نه جزئیات ، از مداخله و عجله برای کمک به قربانیان به هم کیشان بالکان خود پیوستند.
استفن شوارتز
سان فرانسیسکو کرونیکل
سانفرانسیسکو، کالیفرنیا
دانیل پایپس می نویسد:
طلیپ کوچوکجان من را متهم می کند که فکر می کنم "مسلمانان یک بلوک واحد هستند". اصلا. اگر او دوباره به مقاله من نگاه می کرد ، این جمله را می بیند: "این یک واقعیت خوشبختانه است که مسلمانان [رادیکال] نماینده همه مسلمانان در ایالات متحده نیستند" و سپس دو پاراگراف در مورد مسلمانان میانه رو بحث می شود. من بسیار آگاه هستم که مسلمانان میانه رو معمولاً مورد غفلت واقع می شوند ، و آنچه را که می توانم انجام می دهم تا از طرف آنها بحث کنم. در مورد بودن متفاوت ترکها، من موافقم. باز هم ، آقای کوچوکجان باید از نزدیک به مقاله نگاه کند، که پس از توصیف بحث یک طرفه ، تحت سلطه اسلام گرایان در ایالات متحده ، ادامه می یابد: " در تضاد شگفت انگیز با کشورهایی مانند ترکیه و مصر، که در آن بحث و گفتگوی پر جنب و جویی بین میانه روها و اصولگرایان در جریان است.، در اینجا ، در سرزمین آزاد ، اکثریت معتدل به سختی یک صدا دارند."
من از استفن شوارتز بخاطر سخنان مهربانانه او تشکر می کنم و پیشنهاد وی را در مورد "جهاد برای الاقصی" می پذیرم. تمایز وی بین سیاست های عرب زبانان و غیر عرب زبانان در ایالات متحده تمایز جالبی است. دو نکته در پاسخ.
- در واقع اعراب "کاملاً تحت سلطه ذهنیت افراطی" قرار ندارند. برای ذکر فقط چند نمونه برجسته ، محمد هشام کابانی ، شخصیت برجسته ضد اسلام گرایی که در مقاله خود نقل کردم، لبنانی است، همانطور که ریاض ناشف از انجمن پروژه های خیرخواهانه اسلامی، در حالی که سیف الشماوی فقید صدای صلح از مصر آمد.
- از طرف دیگر، ایرانی ها و پاکستانی ها، برای مطرح کردن دو گروه غیر عرب، حداقل به اندازه مناند, به عنوان مثال تونسی ها و کویتی ها ، توطئه گرا و ضد یهودی اند. من با اشاره به آقای کوچوکجان، تنها گروه قومی که واقعاً متفاوت از یکدیگر متمایز می شوند ، ترک هایی هستند که کمتر به آمریکا مشکوک هستند ، سکولارتر هستند و از لحاظ سیاسی کاملاً معتدل تر از سایر مسلمانان هستند.
با این وجود، برخی از اظهارات آقای شوارتز نیز واقعیت دارد ، زیرا عربها به طور نامتناسبی تمایل به استفاده از خشونت در ایالات متحده دارند. گرچه در محاکمه مرکز تجارت جهانی و پیگردهای قضایی اسامه بن لادن ، چند مسلمان پاکستانی و مسلمان سیاهی آمریکای متهم شدند، اکثریت قریب به اتفاق افراد درگیر عرب بودند. بعلاوه ، در حالی که گروههای پاکستانی مانند جماعت اسلامی رادیکال هستند ، اما در اینجا کمتر خشونت از آنها تا از حزب الله ، حماس و جمعیت الاسلامیه مصری است.
به روزرسانی ۱ مه ۱۹۹۹: این نگران کننده است که یک ضد یهود آشکار مانند مالکوم ایکس (برای اثبات ، سخنرانی که کمی قبل از مرگ خود را داد, تماشا کنید، "سفیدهای لیبرال و یهودیان") در اوایل این سال, با تمبر از سرویس پستی آمریکای, محترم شمرده شد. ساختن مالکوم ایکس مسیر اصلی به ایده آل های آمریکایی خیانت می کند.
به روزرسانی ۲۲ دسامبر ۲۰۱۱: بخش اطلاعات اداره پلیس نیویورک دریافت که از سال ۱۹۹۲، ۸ مورد از ۱۸ توطئه تروریستی علیه این شهر، موسسات یهودی یا یهودیان را هدف قرار داده است.
به روزرسانی ۲۸ نوامبر ۲۰۱۸: تقریباً بیست سال بعد، و خشونت هنوز به سختی مورد توجه قرار می گیرد - به عنوان مثال، این حادثه: "دادستان می گوید:" مهاجر سومالیایی عمداً برای حمله به خارج از کنیسه لس آنجلس از سیاتل رانده است. "