در اوایل دهه ۱۹۳۰، هنگامی که امت اسلام تازه به وجود آمده بود ، بنیانگذار آن پیش بینی جسورانه ای را مطرح کرد که ، روزی ، اسلام جایگزین مسیحیت به عنوان ایمان اصلی سیاه پوستان آمریکایی خواهد شد. در آن زمان ، این ادعا باید باورنکردنی به نظر برسد ، اگر نه کمی دیوانه وار. اعتقاد اسلامی نه تنها به طور گسترده در ایالات متحده تحقیر می شد ، بلکه آفریقایی-آمریکایی هایی که مسلمان بودند در آن زمان تنها ده ها نفر بودند. با این حال ، تا سال ۱۹۵۹، تاییدیه انحرافی همین پیش بینی از آمد, از همه افراد ، ازرهبریبرجستهکوکلاکسکلن. آن برتری طلب سفیدپوست در نامه ای به کمیسر پلیس شهر نیویورک نوشت: "اگر اکنون نتوانیم جلوی مسلمانان را بگیریم ، شانزده میلیون کاکا سیاه آمریکا به زودی مسلمان خواهند شد و هرگز نمی توانید جلوی آنها را بگیرید.
امروز، آن پیش بینی دهه ۱۹۳۰ دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسد - در واقع ، قبلاً تا حدی درست شده است. در حال حاضر حدود یک میلیون آفریقایی-آمریکایی خود را مسلمان معرفی می کنند و بازدید از بخشهای سیاه هر شهر آمریکایی به سرعت وجود نه تنها زیرساخت های اسلامی - مساجد ، مدارس ، قصابی های حلال ، فروشگاه های پوشاک اسلامی - را تایید می کند اما هم یک فعالیت فعال و بلند پروازانه برای تبلیغ اسلام وجود دارد . این حرکت چنان حیاتی است که مدیریکتلاشمسیحیان برای جلوگیری از پیشرفت آن پیش بینی به یاد ماندنی خود را انجام داده است: "اگر نرخ تبدیل بدون تغییر ادامه یابد ، اسلام می تواند تا سال ۲۰۲۰ به دین غالب در مناطق شهری سیاه تبدیل شود."
مالکوم ایکس در مقابل الایجا محمد
آیا یک شخص واحد بیشتر مسئول گسترش شگرف اسلام در میان آفریقایی-آمریکایی ها است؟ بدون شک ، متداول ترین پاسخ به این سوال نام مردی است که به نام مالکوم لیتل متولد شد و به عنوان الحاج مالک الشباز درگذشت و بیشتر به مالکوم ایکس (۱۹۲۵-۱۹۶۵) معروف است. کاریزماتیک ، سخنور ، صادق ، یک شهادت طلب ایمان واقعی ، مالکوم ایکس نقش عمده ای در پیشرفت اسلام سیاه داشت ، و تا به امروز بسیاری از سیاه پوستان آمریکایی از زندگی نامه خود در سال ۱۹۶۴ به عنوان عامل قدرتمندی در تبدیل خود به ایمان یاد می کنند. هنوز فعالیت فعال مالکوم ایکس به عنوان یک مسلمان بیش از یک دهه طول نکشید. سهم واقعی او در جای دیگر، به عنوان یک رسول ناسیونالیسم سیاه سکولار است. امروز ، او یک نماد فرهنگ پاپ است ، میراثش با فیلم اسپایک لی زنده باقی می ماند او و با کلاه های بیسبال که ایکس خود دارند ، تیشرت های تزئین شده با چهره او و مهر پستی ایالات متحده را به احترام او.
در تحلیل نهایی، این فرد دیگری بود ، مربی مالکوم ایکس، که تاثیر بیشتری در استقرار اسلام در میان آفریقایی-آمریکایی ها داشت. این الایجا محمد بود, مردی بی گیرایی ، ذره ذره ، ناهمگون و طولانی مدت بود. در طول زندگی خود - او در سال ۱۸۹۷ متولد شد و در سال ۱۹۷۵ درگذشت - او شخصیتی مرموز ، موضوع شایعات بود. او داستانهای ضد و نقیضی درباره خود تعریف کرد، از مطبوعات اجتناب کرد ، خود را با دیواری از محافظان محاصره کرد و کسانی را که اطلاعاتی در مورد او فاش کردند مجازات کرد. اما بورس تحصیلی اخیر، بیشتر او را به لطف سوابق اجرای قانون ، داستان او را متلاشی کرده است. از آنجا که از سال ۱۹۳۲ شروع شد و بیش از چهار دهه ادامه داشت ، آژانس های پلیس با استفاده از شنودهای گسترده اف بی آی و باز کردن نامه ها ، از جمله (به عنوان بخشی از برنامه بحث برانگیز کوینتلپرو) مراقب او بودند. گزارش های بدست آمده ، که هم اکنون با تمام گستردگی در دسترس محققان است - مقالات اف بی آی به تنهایی بیش از یک میلیون صفحه است - صمیمی ترین رازهای خانواده الایجا محمد ، دعواهای قدرت وی و اقدام های شخصی و جنسی وی را فاش می کند.
دو نویسنده ، هر دو سیاه پوست ، کارهای زیادی را در زمینه کاوش در این بایگانی ها انجام داده اند (و همچنین سایر اسناد مربوطه) ، و زندگی نامه با تحقیقی چشمگیر در برای شخصی تهیه کرده اند که دوست داشت خود را رسول الله بنامد. کتاب كلود آندرو كلگ، مردی اصیل: زندگی و اوقات الایجا محمد (سنت مارتین ، ۳۷۷ ص.، ۲۵.۹۵ دلار) در سال ۱۹۹۷ ظاهر شد. یک زندگی نامه کاملاً کامل توسط یک استاد تاریخ ، شاید بهترین کتابی باشد که تاکنون در مورد امت اسلام نوشته شده است. و هم اکنون نیز پیام آور: ظهور و سقوط الایجا محمد، (پانتئون ، ۶۶۷ ص.، ۲۸.۵۰ دلار) وجود دارد: توسط کارل اوانز، روزنامه نگار در واشنگتن پست. اوانز که کار خود به پرونده های پلیس بستگی دارد ، اطلاعات جدیدتری را در اختیار شما قرار می دهد اما در عین حال تصویری تا حدودی کج و معوج نیز ارائه می دهد، زیرا وی تمایل ندارد از موضوعاتی (مانند الهیات) که به اف بی آی اهمیت نداشت.
همانطور که اتفاق می افتد، دو زندگینامه نویس در مورد تعداد ناامیدکننده ای جزئیات اختلاف نظر دارند ، که نشان می دهد کارهای زیادی در مورد این موضوع باید انجام شود. با این حال ، در اصلی، گزارش های آنها مکمل یکدیگر هستند و برای اولین بار امکان درک اینکه الایجا محمد دقیقاً چه کسی است را ممکن می سازد.
سال های اول
وی در سال ۱۸۹۷، هفتمین کودک از سیزده کودک ، با اسم الایجا پول در سندرسویل، جورجیا متولد شد. در آن زمان جورجیا مکانی نژادپرست ، خشن بود و الایجا جوان با تجربیات بی ادبانه و وحشیانه از دستهای سفید ها بزرگ شد. لینچ شدن یکی از دوستانش در سال ۱۹۱۲ او را بر آن داشت تا یک سال بعد از خانه پدر و مادرش فرار کند. در سال ۱۹۱۷ با کلارا بل ایوانز آشنا شد و در سال ۱۹۱۹ با او ازدواج کرد. بین سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۳۹، آنها هشت فرزند داشتند.
پول در سال ۱۹۲۳ از جورجیا به دیترویت گریخت و سپس، با الگوی کلاسیک مهاجرت سیاه پوستان به شمال، بعدا خواستار برای آمدن خانواده. در دیترویت، او در چندین کارخانه صنعتی کار کرد و به سازمانهای مختلفی پیوست - به ویژه ، جنبش ناسیونالیستی پروتو-سیاه-مارکوس گاروی، انجمن متحد بهبود سیاه پوشان ؛ اما هیچ یک از اینها بیعت او را حفظ نکردند. پس از دستگیری به دلیل مستی در سال ۱۹۲۶، Elija Pool به Elijah Poole تبدیل شد، تغییر در املا به معنای تمایل به شروع جدید در زندگی بود.
در تلاش بیشتر برای بهبود خود ، پول نیز به معبد علوم موریش آمریکا پیوست و به آیین مبهم شبیه به مانند اسلامی گروید و به شدت درگیر این سازمان و در گسترش آموزه های آن شد. این سازمان عجیب و غریب با نسخه استاندارد اسلام که از خاورمیانه وارد می شد، اشتراکات کمی داشت ، اما این اولین سازمان بود که ارتباط قرن بیستم بین این دین و آفریقایی-آمریکایی را ایجاد کرد. معبد علمی موریش در سال ۱۹۱۳ توسط یک سیاه پوستان به نام تیموتی درو (که خود را به نام نجیب درو علی تغییر نام داد) تاسیس شد، ویژگی هایی مانند اسلامی مانند نقوش هلال و ستاره، استفاده از نام های شخصی عربی و ممنوعیت گوشت خوک را معرفی کرد، اما همچنین نابودی همه سفیدپوستان را پیشگویی کرد و درو را به عنوان پیامبری ارتقا داد.
معبد علوم موریش امریکا با مرگ درو در ژوئیه ۱۹۲۹ رو به زوال رفت و الایجا پول در میان بسیاری از کسانی بود که این سازمان را ترک کردند. در جنگ برای به دست آوردن قدرت ، سه جناح اصلی ظهور کردند که همه در شیکاگو مستقر بودند. یکی توسط یک تازه به نام دیوید فورد هدایت می شد ، که به سرعت به دیترویت نقل مکان کرد و نام خود (والاس دی فرد) و جناح خود را تغییر نام داد - الله معبد اسلام. این فرقه جدید بسیاری از آداب و رسوم عجیب معبد علوم موروثی را حفظ کرده است ، اما همچنین عناصر جدیدی را معرفی کرده است ، از جمله این موضوع که سفیدپوستان شیطان هستند و یک واحد شبه نظامی به نام میوه اسلام. در اوایل سال ۱۹۳۱، الایجا پول با فرد ملاقات کرد و به سرعت شاگرد مشتاق وی شد و در عوض نام "اصلی" الایجا کاریم را دریافت کرد. یک سال بعد ، فرد بیشتر به الایجا پاداش داد و او را به عنوان استاد اعظم الله معبد اسلام تبدیل کرد و نام او را بار دیگر تغییر داد ، این بار به الایجا محمد. در طی مشارکت سه ساله خود ، فرد و الایجا محمد همچنین وضعیت کلامی فرد را - از مسیح الله به خود خدا - با تصدی محمد در نقش رسول، ارتقا بخشیدند.
الله معبد اسلام ، پلیس دیترویت را به وحشت انداخت ، به ویژه پس از آنكه یكی از اعضای آن به طور آیینی مردی را كشت. با توافق با فرد ، مقامات وی را به شرط بستن الله معبد اسلام بیرون از یک بیمارستان روانپزشکی منتقل کردند. فرد موافقت كرد ، اما سپس با تغییر نام الله معبد اسلام به امت اسلام و زنده نگه داشتن آن، پلیس را فریب داد. سرانجام در اواسط سال ۱۹۳۴ مجبور به ترک دیترویت شد. بر این اسا ، محمد تلاش کرد تا کنترل امت اسلام را به دست بگیرد، اما با مخالفت قابل توجهی روبرو شد و برای جلوگیری از کشته شدن مجبور به فرار شد. اولین توقف وی شیکاگو ، سپس میلواکی ، سپس واشنگتن دی سی بود که تا سال ۱۹۴۲ در آنجا زندگی می کرد.در آنجا او از فرصت استفاده كرد و خود را در كتابخانه كنگره تربيت كرد و در سراسر شرق سفر كرد و ايمان خود را گسترش داد.
الایجا محمد که مردی سبک پوست و قد کوتاه است ، نه از طریق فصاحت خود - یا از لحاظ دستور زبان - بلکه با شدت نرم و با لهجه جنوبی که به نظر مخاطبان تا حدودی یادآور شیوه یک واعظ باپتیست سیاه پوست است (که پدرش بود), * پیروان بدست آورد. اگرچه از نظر افراد ناباور درک این مسئله دشوار به نظر می رسد که او چگونه توانسته است شنوندگان را به سمت تشویق های ایستاده برانگیزد یا از خود گذشتگی کامل را القا کند، کلگ معتقد است که درک درستی از مخاطبان خود داشته است: "چیزی غیر قابل توصیف در برای این مرد کوچک و جیر جیری که نفرت آموخت, "آفریقایی-آمریکایی ها را برای یک کل نسل جذب کرد، همانطور که کمی رهبران دیگر می توانند".
به طور خلاصه ، پیام محمد این بود که سیاهپوستان ۷۸ تریلیون سال پیش به وجود آمدند ، و از طریق سالها زندگی پیشرفته و صالحی داشتند اما بهشت آنها ۶۰۰۰ سال پیش متوقف شد ، هنگامی که یک سیاهپوست منحرف به نام آقای یاکوب ، معروف به "دانشمند بزرگ سر," علیه خدایان سیاه قیام کرد و در صدد ایجاد نژاد سفید بود. هنگامی که سیاه پوستان می دانستند آقای یاکوب چه کاری انجام می دهد ، او را به جزیره ای در دریای اژه تبعید کردند ، اما او توانست کار خود را ادامه دهد و در عرض ۶۰۰ سال موفق شد نژاد سفید را به وجود آورد، با اختیار حکومت کردن روی سیاه پوستان برای شش هزاره. این سلطنت در سال ۱۹۱۴ پایان یافت ، گرچه یک دوره فضل هفتاد ساله آن را تا ۱۹۸۴ ادامه می دهد. دبلیو د فرد آمده بود كه پایان آن را اعلام كند و به سیاه پوستان نشان دهد كه چگونه می توانند جایگاه شایسته خود را از طریق امت اسلام بازپس بگیرند - هدفی كه قطعاً تا سال ۲۰۰۰ محقق خواهند شد.
این طرح تخیلی این فضیلت را داشت که هم ضعف سیاه و هم شر سفید را توضیح دهد ، حتی مانند به سیاه پوستان انگیزه می داد تا خود را از طریق نظم و انضباط و سخت کوشی برای به دست گرفتن قدرت آماده کنند. اما به عنوان یک الهیات ، تقریباً عمیقاً با باورهای اصلی اسلامی تفاوت داشت. در بدترین کابوس خود ، یک مسلمان به سختی می توانست دینی را نسبت به دین خود منزجر تر از مذهبی بداند که خدا را با یک انسان شناسایی کند ، بیشتر انسانها را به دلیل نژاد کنار بگذارد ، به پیامبری پس از محمد معتقد باشد و قرآن را ناقص و موقت دید. در مقایسه با این اصول اساسی ، چنین اقداماتی از امت اسلام مانند پرهیز از خوک ، مطالعه متناوب عربی و جدایی جنسیت جزئیات جزئی است. امت اسلام یک آیین مردمی با رنگ و بوی شدید مسیحی و اشارات علمی تخیلی ارائه داد. اشتراکات کمی با اسلام استاندارد داشت. در طی هفت دهه ، به آن سمت پیش رفته است، اما نه چندان زیاد.
موفقیت
محمد از ایالات متحده متنفر بود و دشمنانش، به ویژه دشمنان غیر قفقاز، را دوست داشت. و بنابراین او از پیروزی ژاپن در پرل هاربر در سال ۱۹۴۱ خوشحال شد، نه تنها از ثبت نام در خدمت سربازی امتناع ورزید ، بلکه به پیروان خود نیز دستور داد که همین کار را انجام دهند. وی در ماه مه ۱۹۴۲ به دلیل گریز خدمت سربازی دستگیر شد و سه سال را به اتهام فتنه در زندان گذراند و در اوت ۱۹۴۶ از زندان خارج شد. امت در آن سالها - به سختی - توسط همسرش کلارا و سایر همدستان وفادار زنده نگه داشته شده بود. هنگام ترک زندان ، کمتر از ۴۰۰ عضو فعال پیدا کرد. در همین نقطه پایین بود که مالکوم ایکس ظاهر شد و به قول ایوانز "زندگی تازه ای به پیام رسان" بخشید.
مالکوم ایکس در اواخر سال ۱۹۴۸ به امت اسلام پیوست و پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۵۲، او تمام وقت خود را وقف ساختن سازمان کرد و با موفقیت بزرگ. اعضا شروع به ورود كردند - یك تازه وارد مشهور، لوئیس فراخان ، در سال ۱۹۵۵ توسط محمد و مالكوم ایكس استخدام شد - معابد و مدارس جدیدی افتتاح شد و تعدادی از شرکتهای تجاری كوچك (نانوایی ، فروشگاه مواد غذایی ، رستوران) تأسیس شدند. امت همچنین املاک و مستغلات را چه شهری و چه روستایی خریداری کرد. این پول افزایش شد و آن خیلی زود تبدیل به ثروتمندترین سازمان سیاه پوستان در ایالات متحده شد. در سال ۱۹۵۹، رسانه ملی امت اسلام را کشف کرد: مستند تلویزیونی از مایک والاس، نفرتکهازنفرتتولیدشده، سفیدپوستان را وحشت زده کرد اما بدیهی است بسیاری از سیاه پوستان را به وجد آورد، هزاران نفر به عنوان اعضای جدید عضو شدند.
ثروت و قامت جدید امت اسلام دسترسی رهبران خارجی را نیز فراهم می کرد و مقامات برخستی آن به زودی با ستارگان ضد آمریکایی مانند سوکارنو از اندونزی، کوامه نکروما از غنا و فیدل کاسترو از کوبا در تماس مستقیم بودند. در سال ۱۹۵۹، محمد این روابط رو به رشد را در یک سفر پیروزمندانه در خاورمیانه ، آفریقا و جنوب آسیا ، از جمله سفر زیارتی به مکه ، که ظاهرا به معنی پذیرفتن سعودی از مشروعیت محمد به عنوان یک مسلمان است ، تأیید کرد. (اگرچه بسیاری از ناظران در آن زمان فکر کردند که دولت های خارجی بودجه امت اسلام را تامین می کنند - با تورگود مارشال آن را به عنوان "گروهی از اراذل و اوباش سازمان یافته از زندان ها ، و تأمین مالی آنها ، توسط [جمال عبدل، رئیس جمهور مصر] ناصر یا برخی از عرب ها گروه "- در واقع بودجه جدی خارجی فقط در دهه ۱۹۷۰ از لیبی، قطر و ابوظبی وارد شد.)
پوسیدگی
اما پس از آن ، درست همانطور که همه چیز خوب به نظر می رسید ، پوسیدگی ایجاد شد: "شایعات اعمال ظالمانه انضباطی ، انحراف از قانون اخلاقی و بی نظمی های مالی" ، همانطور که ایوانز آن را توصیف می کند. از ابتدا ، امت اسلام غرق در خشونت بود. من قبلاً به "فداکاری آیینی" اشاره کردم که در سال ۱۹۳۲ ، زمانی که سازمان هنوز معبد الله نامیده می شد ، انجام شد. در طول دهه ها ، اعضای امت اسلام که تصور شد با محمد مخالف هستند زخمی یا کشته می شوند، این روند پس از ۱۹۶۰ با قتل مالکوم ایکس (۱۹۶۵) و قتل هفت نفر از اعضای خانواده خالیس (۱۹۷۳) به اوج خود رسید. سفیدپوستان نیز در امان نبودند: قتل های معروف "گورخر" در سال ۱۹۷۲ در ایلینوی ۹ کشته برجای گذاشت و یک سال بعد گروهی معروف به "فرشتگان مرگ" چهارده نفر را در منطقه سانفرانسیسکو کشت. و اینها فقط تماشایی ترین جنایات بودند.
انحرافات اخلاقی نیز به همین ترتیب از سال ۱۹۶۰ آغاز شد: اولین فرزند نامشروع الایجا محمد در ژانویه همان سال متولد شد، اولین فرزند از سیزده کودک نامشروع بود که وی در یک دوره هفت ساله با هفت معشوقه مختلف پدرش کرد. نوارهای اف بی آی ضبط می کنند که محمد داستان مشابهی را درباره "دانه الهی" خود به هر زن میگوید ، سپس در مورد اهداف زناشویی خود دروغ می گوید. اف بی آی همچنین دریافت که او به طور همزمان ۵ رابطه عاشقانه دارد و اگر زنان پدر بودن او را فاش کنند ، او به خشونت آنها را تهدید می کند. برای شرمندگی ویژه همسرش ، یک رابطه زنا با محارمی وجود داشت.
این همه هم نبود. محمد که تازه متمول شده بود ، تجملات به خود و خانواده "سلطنتی" خود را, همانطور که آنها نامیده شود, داد. او با یک جت اجرایی لاکهید سفر کرد ، یک سرپوش, پر از جواهرات پوشید که گفته می شد ۱۵۰ هزار دلار ارزش دارد و به خانواده اش اجازه داد هیچ چیزی که می خواستند از امت اسلام را بگیرند. به قول دقیق کلگ ، این تمرکز بر پول "در نهایت معتبر کرد ، به عنوان مثال ، گرایش به مادی گرایی، حتی بخل ، که می تواند امت را به عنوان یک سازمان مذهبی مختل کند."
دشوار است که بتوان فهمید که اقدامات محمد ، به ویژه اقدامات جنسی وی ، برای اعضای امت اسلام اخلاقی چقدر تکان دهنده بوده است. پسرش وارث بعداً سعی کرد آن را توضیح دهد و گفت الایجا محمد "مدت طولانی به عنوان پیامبر نهایی خدا مورد پرستش قرار گرفت و خودش را راضی به صحت آن کرد" و آزادی هایی را که به نظر می رسید وضعیتش خود را اعطا می شود، گرفت. اما رفتار او باعث فشارهای شدیدی شد، موجودیت سازمان را به خطر انداخت و آن شاید مهمترین دلیل اختلاف را با مالکوم ایکس بود.
عواقب دیگر نیز به دنبال داشت. محمد هنگامی که اسیر طمع خود شد ، بزدلی عملیاتی پرورش داد که کاملاً با سخنان آتشین وی مغایرت داشت. وی از مجازات هرگونه پاسخ به نفوذ پلیس به معابد امت اسلام امتناع ورزید ، و حتی در بحث و گفتگو با رهبران کوکلاکسکلن به منظور توافقنامه ای كه به موجب آن امت اسلام بیرون از مناطق غیر نیگرو باقی بماند، در عوض, کلن اعضای امت اسلام را زحمت نمیدهد. رئیس حزب نازی آمریکا ، جورج لینکلن راکول ، برای سخنرانی در مهمترین رویداد سالانه امت اسلام دعوت شد و از این مناسبت استفاده کرد و الایجا محمد را به عنوان آدولف هیتلر سیاه پوست (ستودن، از نظر وی) ستایش کرد.
مرگ و جانشینی
به عنوان یک اوج ، محمد در حال فرایند آهسته رو به زوال جسمی بود ، و این منجر به نبرد طولانی مدت بر سر جانشینی وی شد. در پایان ، فقط دو امکان داشتند ، پسرش وارث و سخنگوی ملی او لوئیس فراخان. (گسست با مالکوم ایکس با قتلش توسط اراذل و اوباش محمد، که ظاهراً تحت نظارت فراخوان بود ، پایان یافته بود.) هر یک از راههای خیالی هدف خود را پیش بردند - به عنوان مثال ، فراخان دو دختر خود را با برادرزاده و نوه محمد ازدواج داد . اما هنگامی که الایجا محمد سرانجام در فوریه ۱۹۷۵ درگذشت ، وارث با عجله کنفرانس خبری را فراخواند و اعلام کرد که پدرش وی را به عنوان جانشین منصوب کرده است و فرخان موقتاً از این امر قبول کرد.
وارث با اصلاح كامل جنبش ، آن را از عناصر ناهمسان آن پاك كرد و تقريباً يك شبه آن را به يك نهاد اسلامي كه هنوز وجود دارد تبديل كرد. نام فعلی آن جمعی آمریکایی مسلمان است و گفته می شود تعداد اعضای آن حدود ۲۰۰,۰۰۰ نفر است. او همچنین میوه اسلام را برچید ، موسسات تجاری را فروخت و بیشتر زیرساخت ها را از بین برد.
فراخان، مدتی با این کار، نام خود را (به عبدالحلیم) عرب زد، عربی و قرآن آموخت و ریش گذاشت. اما واضح است که وی با تغییراتی که وارث آغاز کرد مخالف بود و در سال ۱۹۷۸ عزم خود را برای جدایی و تاسیس سازمان رقابتی خود، یک احیا شده امت اسلام، جلب کرد. برای بیش از دو دهه ، وارث - که امروز به نام دبلیو دین محمد نامیده می شود - و لوییس فاراخان رقبای سرسختی بوده اند. آنها یک تقابل جالب هستند. هر دو متولد ۱۹۳۳ هستند و بیش از چهل سال است که یکدیگر را میشناسند اما از لحاظ شخصیتی به سختی می توانند شباهت چندانی به یکدیگر داشته باشند. د دین محمد دانشمند است، و شاید بیش از حد روشنفکر باشد تا یک رهبر توده ای باشد. لوئیس فراخان یک سرگرم کننده است که با گفتارهای افراطی که به طور منظم شامل یک دوز شدید یهودی ستیزی می شود ، یک سخنور خوبی شود. او بر سازمان خود مسلط است و جنجال را دوست دارد.
در اصل ، مسئله ای که این دو مرد بر سر آن جنگ کرده اند این است که کدام یک از آنها پسر واقعی و وارث الایجا محمد است. اگر دبلیو دین از مزیت بیولوژیکی آشکاری برخوردار باشد، فراخان در "خانواده سلطنتی" ازدواج کرد و بسیاری از اعضای آن را به نفع خود جلب کرد ، و او همچنان به پیام اساسی الایجا محمد بسیار وفادار مانده است. جلد پشت یکی از کتاب های دبلیو دین محمد ، "اوضاع اسلامی برای موفقیت در تجارت" وی را "رهبر برجسته مسلمانان در سراسر آمریکا و بسیاری از مناطق دیگر جهان" اعلام می کند (تأکید اضافه شده). در مقابل، فراخان آرزوهای خاص اسلامی ندارد. در عوض، وی به دنبال شناخته شدن به عنوان قدرتمندترین رهبر سیاه پوستان آمریکایی است.
در هر صورت ، رقابت بین این دو نفر که برای چندین دهه تقریباً بدون تغییر ادامه داشته بود، اکنون به طور ناگهانی پایان یافته یا حداقل تغییر کرده است. در فوریه سال جاری، دقیقاً یک ربع قرن پس از مرگ الایجا محمد ، لوئیس فراخان و دبلیو دین محمد در آغوش گرفتند و قصد خود را برای همکاری اعلام کردند. این تغییر، چه تاکتیکی و چه واقعی ، متقابل بوده است. از نظر سیاسی ، دبلیو دین محمد ، که کاملاً در جریان اصلی طیف آمریکایی را آغاز کرد ، در سالهای اخیر مواضع رادیکال تری را اتخاذ کرده است (شاید در تلاش برای خشنودی خود با مسلمانان مهاجر) و از این نظر به سمت فراخان حرکت کرده است. از نظر مذهبی، فراخان به نوبه خود اصلاحاتی را که وارث یک ربع قرن قبل آغاز کرده ، اگر تا حدودی مبهم باشد ، به طور فزاینده ای تأیید کرده است. در جلسه فوریه آنها ، به طور مشخص ، وی محمد قرن هفتم را به عنوان خاتم پیامبران پذیرفت. با این حال ، باید دید دقیقاً همان چیزی که فراخان در ذهن داشت وقتی اعلام کرد که "خداوند محمد را با وحی نهایی به جهان فرستاد." کدام خدا، آن که همه جا حاضر است یا آن که انسانی؟ کدام محمد، آن اهل مکه یا جورجیای؟
میراث
هنوز گروه های دیگری که همچنان به تبلیغ پیام تقلبی قدیمی امت اسلام ادامه می دهند ، فراوان باقی مانده است ، اما تصمیم فراخان برای پیوستن به نیروهای خود با محمد، هر چند در معنای آن ابری باشد ، نشان دهنده ضعف خاصی است و همچنین به یک روند اشاره دارد. در سال ۱۹۶۲، نویسنده یک مطالعهطولانیدربارهامتاسلام خاطرنشان کرد که تعداد کمی از کسانی که به این پیوستند مدت زیادی در آن باقی ماندند. اگر این تقریباً ۴۰ سال پیش واقعیت داشت ، امروز حتی بیشتر هم صدق می کند. همانطور که سیاه پوستان هنگام پیوستن و ناگزیر تماس نزدیک با امر واقعی کشف می کنند، امت اسلام ، هر چه ادعای مشروعیت خود را داشته باشد ، افسانه های بدوی و ناپایدار را بدون ارتباط با اسلام استاندارد ارائه می دهد. یک مذهب مردمی که در دهه ۱۹۳۰ در دیترویت تاسیس شد به سختی می تواند در مقابل دینی با قریب چهارده قرن سابقه ، نزدیک به یک میلیارد پیرو ، ۵۰ دولت ملی به نام آن و یکی از تمدن های بزرگ جهان مقاومت کند.
تعدادی از عوامل دیگر نیز منجر به نابودی احتمالی امت اسلام می شوند. هر یک از گروههای انشعابی بسیاری از جمله آن فراخان، حول یک شخصیت غالب متمرکز شده اند و "کمی بیشتر" ، همانطور که اوانز می گوید, "از یک کیش شخصیت است." وقتی این رهبران پیر پیر می شوند، وی ادامه می دهد ، "تنها چیزی که باقی خواهد ماند یک معبد ویترین اینجا و آنجا است." همچنین تأکید امت اسلام به سخت کوشی ، صرفه جویی و خانواده نیز مهم است: این تأکید دقیقاً نوعی عادت را در پی دارد که به اعضای امی اسلام اجازه می دهد از فقر فرار کنند ، اما با رشد اقتصادی، اغلب به دنبال ایمان فرقه ای کمتری میکنند. برخی به مسیحیت برمی گردند. بیشتردیگران به اسلام استاندارد را بروید. اما این نیز باید به عنوان بخشی از میراث الایجا محمد قرار گرفت. با وجود تمام شکست هایش ، او به وضوح مسیر فرهنگ و سیاست سیاه را تغییر داد. همانطور که کلگ یادداشت می کند:
مسلمانان قبل از اینکه مد شود برچسب زده می شوند ، "سیاه" بودند و جنبش قدرت سیاه و همه سبک های اعتراضی آفریقایی-آمریکایی متعاقب آن ، از قافیه های گروه رپ " پابلیک انمی" گرفته تا علت وجودی " راهپیمایی میلیون مرد." شاخه های غیر قابل انکار میراث الایجا محمد هستند.
درست است ، عقاید وحشیانه دین محمد در حال از بین رفتن است. اما همه مسلمانان آفریقایی-آمریکایی امروز می توانند او را به عنوان حامی خود ادعا کنند ، زیرا تقریباً هر یک از آنها ارتباط مستقیم ، شخصی یا خانوادگی با امت اسلام دارند. بدون محمد ، تقریباً یک میلیون آفریقایی-آمریکایی که اکنون مسلمان هستند ، مسلماً هنوز مسیحی هستند.
علاوه بر این، تعداد آنها فقط افزایش می یابد. گرچه اسلام هنوز هم برای آمریکایی های سفیدپوست بسیار جذاب نیست ، اما این یک حضور قدرتمند و دائمی در میان سیاه پوستان است که با محاسبه تقریبی من ۲۰۰ برابر بیشتر از سفیدپوستان امکان شدن اسلام. تصور اینکه چنین تغییر دین هایی شروع به آبشار شوند، الگویی اسلامی که همانطور که مورخ ریچاردبولیت ثابت کرده است ، بیش از یک هزاره است دشوار نیست. در صورت وقوع چنین اتفاقی ، ممکن است اسلام طی چند دهه از مسیحیت در میان سیاه پوستان پیشی بگیرد.
در حال حاضر نشانه هایی از این حرکت وجود دارد. به عنوان مثال نام عربی مالک به یکی از محبوب ترین نام ها برای پسران سیاه پوست تازه متولد شده آمریکایی و در بعضی از سال ها به محبوب ترین تبدیل شده است. به گفته یكی از محققان در فرهنگ سیاه پوستان ، "همه جوانان آفریقایی-آمریكایی حداقل با اسلام آشنایی دارند ، یا از طریق یك دیدار شخصی ، یكی از اقوام ، یك دوست ، یك لباس شیك یا یك لباس مدرن یا امروزه، در قالب شعرهای موسیقی رپ. " تحت این عنوان آخر ، در نظر بگیرید که چنین رپ هایی مانند Ice Cube ، King Sun ، KMD ، Movement X ، Queen Latifa ، Poor Righteous Teachers ، Prince Akeem ، Sister Souljah و Tribe Called Quest همه از فراخان حمایت کرده اند. شاخه امت اسلام هنوز پرخاشگرتر به نام پنج درصد ادعا می کند که وفاداری از Grand Puba, Big Daddy Kane, Lakim Shabazz, وEric B وRakim دارد. از نظرماتیاسگاردل، زندگی نامه نویس فراخان، "نمی توان نقش جنبش هیپ هاپ را در رواج دادن پیام اسلام مبارز سیاه پوست بیش از حد ارزیابی کرد."
در میان سیاه پوستان غیر مسلمان ، شهرت رشک انگیز اسلام که تا حد زیادی در نظم و انضباطی که تصور می شود به مردان جوان تحمیل می کند قابل پیگیری است و از این طریق به مسئله شماره یک جامعه سیاه پوستان می پردازد. زنی باپتیست که پسرش اسلام شد به طور مختصر این تمایل خوب را بیان کرد:
این اسلام برای من مانند دین واقعی به نظر می رسد. آنها اعتقادی به استعمال دود ، نوشیدن مشروبات الکلی و عدم زنا ندارند. من می گویم ما می توانیم از این قبیل آموزش ها بیشتر استفاده کنیم. . . . وقتی پسرم مسلمان شد ، قصد تقصیر او را نداشتم. من از شنیدن صحبت های او در مورد این موضوع و نحوه بیرون آمدن آن از آفریقا لذت می برم و این خیلی خوب به نظر می رسد.
در واقع ، از نظر اجتماعی ، متانت و جدیت تازه مسلمانان آفریقایی-آمریکایی ، خواه به امت اسلام یا نسخه استاندارد، به اسلام گرایش پیدا کرده اند ، همه خوب است. گرچه خشونت و تکرار جرم در میان این تازه مسلمانان همچنان به عنوان مشکلات بسیار واقعی باقی مانده است - دستگیری اخیر جمیل الامین (ایچ رپ براون سابق) به اتهام قتل یک پلیس در آتلانتا نمونه ای از این موارد است - فضای مردانه دین اسلام برای بسیاری از محکومان سابق و سایر افراد در پایین جامعه, آنها را کمک کرده است تا مسیر مستقیم را پیدا کنند و به آن پایبند بمانند.
با این حال، از نظر سیاسی ، اوضاع بسیار کمتر مثبت است. نوکیشان سیاه معمولاً نظرات افراطی را اتخاذ می کنند. کسانی که در امت اسلام هستند ، ناسیونالیست سیاه پوست میشوند، پر از سخنان ضد الاهی سفید ، در حالی که کسانی که به اسلام استاندارد می پیوندند ، اغلب اسلام گرا می شوند - ستایشگران شخصیت هایی مانند آیت الله خمینی و اسامه بن لادن. اعم از پیروان امت اسلام یا اسلام استاندارد، مسلمانان سیاه پوستان متمایل به شدت ضد آمریکایی ، ضد مسیحی و ضد یهودی نگرش دارند.
تصور زیادی لازم نیست که ببینیم، اگر اسلام در واقع جایگزین مسیحیت به عنوان دین اصلی آفریقایی-آمریکایی شود ، این برای همه آمریکایی ها اهمیت زیادی خواهد داشت ، از روابط نژادی گرفته تا سیاست خارجی ، از فرهنگ عامه گرفته تا مسائل دین و دولت. اریک لینکلن ، یک مرجع برجسته در برای اسلام آفریقایی-آمریکایی ، در یک زمانی نوشت که امت اسلام "ممکن است مسیر تاریخ غربی تغییر دهد". در صورت تحقق این امر ، اعتبار یا سرزنش ، بیش از هر چیز به "مرد کوچک جیرجیری که نفرت آموخت" الایجا محمد تعلق خواهد گرفت.
* برای نمونه ای از سخنرانی الایجا محمد، به یکمصاحبه ۲۰ دقیقهای از سال ۱۹۶۵ مراجعه کنید که در آن وی مالکوم ایکس را مقصر قتل خود می داند و خلاصه ای از الهیات امت اسلام را بیان می کند.
برای نوشته های دانیل پایپس در مورد مسلمانان آفریقایی-آمریکایی ، به کتابشناسی اینجا مراجعه کنید.
بروزرسانی ۲۷ آوریل ۲۰۰۶: من امروز با وارث محمد در یک کنفرانس "دعای بین المللی برای صلح" با حمایت Sant'Egidio در پردیزه دانشگاه جورج تاون ملاقات کردم. من به عنوان یکی از سخنرانان، او را در جمع تماشاگران دیدم. وقتی برای سلام به سراغش رفتم ، او پرسید: "آیا تو شاهزاده عرب هستی؟" متأسفانه ، مجبور شدم اعتراف کنم که نیستم ، که به نظر می رسید او را نیز ناامید کرده است. (من قبلاً با برادرش اکبر در یک کنفرانس دانشگاه پرینستون در مورد برده داری در سال ۱۹۷۸ ملاقات کرده بودم)
بروزرسانی ۱۱ اوت ۲۰۱۴: امروز یادداشتی در فیس بوک دریافت کردم:
درود به آقای پایپس،
نام من ماری محمد است. در جستجوی من برای به اشتراک گذاشتن حقیقت با دیگران ، شما را پیدا کردم. شما سالها پیش مقاله خوبی درباره پدر پدر بزرگ من نوشتید، به نام "چگونه الایجا محمد برنده شد". من از اشتیاق شما در به اشتراک گذاشتن و آموزش توده های مردم با همه آنچه انجام می دیهد قدردانی می کنم.
من در Charisma در سال ۲۰۰۳ نشان دادشود و امروز در شبکه تلویزیونی Harvest ، سریع به ۳۶:۱۵، اینجاست که مصاحبه من و خواهرم شروع می شود.
من می خواهم که بیشتر و بیشتر مردم بدانند که عیسی مسیح پروردگار است و قلب من برای خانواده من می شکند زیرا بسیاری از افراد با دین ساخته شده توسط فریب خورده اند که پدر پدربزرگ من ایجاد کرده است. دوست دارم روزی فرصتی برای مصاحبه با شما داشته باشم.
خدا تو را حفظ کند،
ماری محمد
mariemuhammadspeaks.org
نظرات: (۱) اکنون با خانم محمد در ارتباط هستم. (۲) شاید الایجا محمد دقیقاً همانطور که در سال ۲۰۰۰ فکر کردم برنده نشد.