تذکر به خوانندگان: این اولین مقاله در یک نظرسنجی سه قسمتی در مورد "انکار نقش اسلام در ترور" میباشد. دو بخش دیگر، نوشته تری بلوومنفلد و دیوید روسین، مروری بر پدیده های خاص انکار بترتیب، در اف.بی.ای. و ارتش ایالات متحده میباشد.
جلد "میدل ایست فوروم" چاپ بهار ٢٠١٣ |
در واقع، اگر این موضوع وحشتناک نبود، اختلافات جنجالی بر سر دلیل دقیق 'انفجار' این سرگرد میتوانست سرگرم کننده باشد. گمانه زنی ها شامل "نژادپرستی" بر علیه او، "آزار و اذیت او به عنوان یک مسلمان"، "احساس تعلق نداشتن"، "مشکلات روانی"، "مشکلات عاطفی"، "مقدار مفرط استرس"، "بدترین کابوس" او اعزام به افغانستان، و یا یک چیز خیالی به نام "اختلال تنش زای پیش از سانحه" بوده است. سرمقاله یکی از روزنامه ها، "روحیه سرگرد رذل"، این حالت اغتشاش قلابی را خلاصه میکند.
در مقابل، اعضای کنگره توصیف "خشونت محل کاری" را مسخره کرده و ائتلافی از ١٦٠ نفر از قربانیان و اعضای خانواده هایشان به تازگی ویدیویی بنام "حقیقت درباره فورت هود" را تهیه کردند که دولت اوباما را انتقاد میکند. در سومین سالگرد این قتل عام، ١٤٨ نفر از قربانیان و اعضای خانواده هایشان بر علیه دولت آمریکا برای اجتناب از مسئولیت قانونی و مالی از این حادثه به عنوان تروریسم شکایت دعوی کردند.
رهبران نظامی عمدا هرچه در این مورد مشهود است را نادیده میگیرند؛ بخصوص اشتیاق آشکار و واضح حسن به اسلام گرایی، حفاظت از نیروی فقط کلمه های "مسلمان" و "جهاد" را حتی یک بر بیان نمیکند، و کلمه "اسلام" را یک بار، در پاورقی مطرح میکند. این قتل عام به طور رسمی هنوز به تروریسم و یا اسلام ارتباطی ندارد.
این مثاین مثال در یک الگوی بزرگتر میگنجد: سرکردگان منکر آنند که اسلام - نوعی از اسلام که بدنبال اقتدار مسلمانان از طریق افراط، استبداد گری و استعمال جدی قوانین اسلامی، یعنی شریعت میباشند - نشانه علت جهانی منجر به تروریسم را به وضوح می کند. در آرمان ایجاد یک خلافت حاکم بر بشریت، اسلام گرایی به هنجارهای قرون وسطایی خود تبدیل میشود. "اسلام راه حل است" خلاصه دکترین آن است. خلاصه قانون عمومی اسلام عروج مسلمان بر غیر مسلمان میباشد؛ مرد بر زن، و صحه گذاشتن بر بکارگیری زور در راه گسترش حکومت اسلامی. در دهه های اخیر، اسلام گرایان ( طرفداران این دیدگاه اسلام ) یک رکورد بیسابقه از تروریسم را گواهی کرده اند. جدول بندی سایت TheReligionOfPeace.com تعداد حملات اسلام گرایان، از ١١ سپتامبر به بعد را در حدود ٢٠،٠٠٠ و یا پنج در روز تخمین زده است. در غرب، اقدامات تروریستی با انگیزه های غیر از اسلام به سختی ثبت میشود.
مهم سند و توضیح این انکار و بررسی پیامدهای آن است. این مثالها عمدتا از ایالات متحده هستند، هر چند که می توانند از تقریبا هر کشور غربی دیگری به جز اسرائیل هم باشند.
استناد انکار
جلد گزارش ٨٦ صفحه ای "حفاظت از نیروهای: درسهایی از فورت هود." |
- ١٩٩٠ ترور خاخام مایر کاهانه در نیویورک : "داروهای تجویزی برای...افسردگی"
- ١٩٩١ قتل مکین مارکوس در سیدنی : "سرقت معدوم شده"
- ١٩٩٣ قتل کشیش، داگ گوود در غرب استرالیا :" قتل غیر عمد"
- ١٩٩٣ حمله به خارجی ها در یک هتل در قاهره. ده نفر کشته: جنون
- ١٩٩٤ کشته شدن یک یهودی حسیدی سر پل بروکلین : "عصبانیت در رانندگی"
- ١٩٩٧ تیراندازی در بالای ساختمان امپایر ستیت: " دشمنان بسیار بسیار زیاد در ذهن او"
- ٢٠٠٠ حمله به یک اتوبوس از دانش آموزان یهودی در نزدیکی پاریس : یک حادثه ترافیکی
- ٢٠٠٢ سقوط و تصادم هواپیما با یک ساختمان آسمان خراش در تمپا، توسط هواداران اسامه بن لادن، که خود را آمریکایی عرب تبار توصیف میکرند (اما غیر مسلمان) : داروی اکیوتین برای جوش صورت و پوست
- ٢٠٠٢ قتل دونفر در فرودگاه لوس آنجلس: "دعوای کاری"
- ٢٠٠٢ تیرانداز خفایی در بزرگراه واشینگتون: "رابطه پرآشوب خانوادگی"
- ٢٠٠٣ حمله حسن کریم اکبر به سربازان همکارش، دو تن کشته: "دمدمی مزاج"
- ٢٠٠٣ قتل قطع عضو سباستین سیلام : بیماری روانی
- ٢٠٠٤ انفجار در شهر بریشا بیرون یک رستوران مک دونالد: " تنهایی و افسردگی"
- ٢٠٠٥ داد و بیداد در یک مرکز بازنشستگی در ایالت ویرجینیا: "یک اختلاف نظر بین مظنون و یکی از کارکنان"
- ٢٠٠٦ داد و بیداد مرگبار در فدراسیون یهودیان در سیاتل: "عداوت نسبت به زنان "
- ٢٠٠٦ کشته شده توسط اس.یو.وی. در شمال کالیفرنیا: "ازدواج ترتیب داده شده اخیر مجرم برای او ایجاد سترس کرده بود"
این طرح انکار قابل توجه تر است زیرا آن مربوط به فورمهای قطعی خشونت اسلامی، مانند عملیات انتحاری، سر بریدن، قتل های ناموسی و بد شکل و ناقص کردن چهره های زنان میباشد. به عنوان مثال، در مورد قتل های ناموسی، فیلیس چیسلر اظهار کرده است که این پدیده از خشونت خانگی معمولی متفاوت است و، در کشورهای غربی، تقریبا همیشه توسط مسلمانان صورت میگیرد. با این حال، چنین اثباتی سرکردگان را متقاعد نمیکند، و این اسلام را از معادله فیلتر میکند.
تهدید عام و کلی به انکار الهام بخش است. سیاستمداران و دیگران از اشاره ای به اسلام، اسلام گرایی، مسلمانان، اسلام گرایان، مجاهدین، و یا جهادیها خودداری میکنند. در عوض، آنها ستمگران، شبه نظامیان، افراط گرایان رادیکال، تروریست ها و القاعده را سرزنش میکنند. فقط یک روز پس از ١١ سپتامبر، وزیر خارجه آمریکا، کالین پاول لحن بحث درباره جنایات فجیع اخیر را "نباید به عنوان چیزی که توسط اعراب و یا اسلام گرایان انجام شده دید؛ بلکه آن چیزی است که توسط تروریست ها انجام شده است."
یک تاکتیک دیگر پنهان کردن واقعیت های اسلام گرایان زیر مه لفاظی میباشد. جورج دبلیو بوش یک بار به "مبارزه بزرگ با افراط گرایی که در حال حاضر در سراسر خاورمیانه در حال رخ دادن است" و باری دیگر به "مبارزه علیه افراط گرایان ایدئولوژیک که اعتقاد به جوامع آزاد ندارند و که از بکاربردن ترور به عنوان یک سلاح به منظور به لرزش آوردن وجدان جهان آزاد" را ذکر کرد. او حتی هر نوع عنصر اسلامی را با تصریح اینکه "اسلام دین بزرگی که صلح دوستی را وعظ میکند" رد کرد.
دادستان کل آمریکا اریک هولدر در سال ٢٠١٠، در حال اجتناب از اشاره به اسلامیسم. |
اسمیت: در مورد هر سه [عمل تروریستی] تلاش در سال گذشته، ... که یکی از آنها موفقیت آمیز بود...آن دسته از افراد با اسلام رادیکال رابطه داشتند. آیا احساس می کنید که ممکن است این افراد تحریک شدند که بخاطر اسلام رادیکال دست به اقداماتی بزنند؟
هولدر: بخاطر؟
اسمیت: اسلام رادیکال.
هولدر: من فکر میکنم که مردم انواع دلایلی برای دست زدن به همچه اقداماتی دارند. این یکیست؛ من فکر می کنم هر مورد منحصر به فرد است. منظورم این است که ما فعلا در حال بازخواست آقای [فیصل] شهزاد میباشیم تا آنچه که او را تحریک به همچه عملی کرد را درک کنیم.
اسمیت: بله، اما اسلام رادیکال می تواند یکی از دلایل باشد؟
هولدر: دلایل مختلفی وجود دارد که چرا مردم...
اسمیت: اما اسلام رادیکال یکی از آنها بود؟
هولدر: دلایل مختلفی وجود دارد که چرا مردم دست به همچه کارهایی میزنند. برخی از آنها بالقوه مذهبی ...
و مکررا هولدر پافشاری کرد، تا سرانجام اسمیت منصرف شد. و این استثنایی نبود: انکار تقریبا یکسان، در دسامبر ٢٠١١ توسط یک مقام ارشد وزارت دفاع صورت گرفت.
و یا به سادگی میشود عنصر اسلامی را نادیده گرفت؛ یک مطالعه منتشر شده از سوی وزارت امنیت داخلی "تکامل تهدید تروریستی به ایالات متحده"، فقط یک بار به اسلام اشاره میکند. در سپتامبر ٢٠١٠، اوباما در سازمان ملل صحبت کرد و با استفاده از ساخت و ساز های غیر فعال، در رابطه با ١١ سپتامبر کاملا از اشاره به اسلام اجتناب کرد: "نه سال پیش، تخریب مرکز تجارت جهانی خطری را آشکار کرد که هیچ مرز کرامت و نجابت را ملاحظه نمیکند." در همان زمان، جانت ناپولیتانو، وزیر امنیت میهن، اظهار داشت که پروفایل های آمریکایی های درگیر تروریسم نشان می دهد که "هیچ مشخصات 'معمولی' از یک تروریست وطنی وجود ندارد."
نیوت گینگریچ، رئیس سابق مجلس نمایندگان ایالات متحده، به درستی این طرز فکر را به شدت محکوم کرد و گفت که "دو به علاوه دو میبایست چیزی غیر از چهار باشد."
استثنائات در انکار
استثنائاتی در این طرح وجود دارد. سرکردگان دولتی در مواردی آسانگیری میکنند و به جهان متمدن اعتراف تهدید اسلامی را میکنند. گینگریچ خود این را در سال ٢٠١٠، در یک سخنرانی مطلع درباره شریعت (قانون اسلامی) مطرح کرد؛ در آن به این اشاره کرد که "این یک جنگ با تروریسم نیست. تروریسم یک فعالیت است. این مبارزه با اسلام گرایان افراطی در دو جنبه نظامی و خفیه کاری آن است."
تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا هم تجزیه و تحلیل فصیحی در سال ٢٠٠٦ ارائه کرد:
"این جنگ است، اما از نوع کاملا غیر عرفی. ... ارزش های حاکم بر آینده جهان چه هستند؟ آیا آنان تحمل و مدارا، آزادی ، احترام به تفاوت و تنوع هستند، یا واکنش، تفرقه و نفرت؟ این بخشیست از یک مبارزه بین آنچه من اسلام ارتجاعی و اسلام میانه رو و متداول مینامم. اما پیامدهای آن گسترده ترند. ما در حال جنگیدن یک جنگ میباشیم، و نه فقط علیه تروریسم، بلکه در مورد اینکه در اوایل قرن بیست و یکم، جهان چگونه باید خود را در موارد ارزش های جهانی اداره کند."
در سال ٢٠٠٥، قبل از اینکه به سمت فعلی منصوب شود، دیوید کامرون، نخست وزیر کنونی بریتانیا، تجزیه و تحلیل عالیی ارائه داد:
"انگیزه تهدیدهای تروریستی امروزه بنیادگرایی اسلامی است. مبارزه ای که ما درگیرش میباشیم، از ریشه، ایدئولوژیک است. در طول قرن گذشته یک طرز تفکر اسلامی، مانند توتالیترینیسمهای دیگر، همچو نازیسم و کمونیسم که به پیروانش، از طریق خشونت رستگاری میبخشد، گسترش پیدا کرده است ."
در سال ٢٠١١، به عنوان نخست وزیر، کامرون به این مضمون بازگشت: "ما باید واضحانه منشا این حملات تروریستی را مطرح کنیم. آن هم وجود یک ایدئولوژی، افراط گرایی اسلامی میباشد."
وزیر خارجه سابق چک، الکساندر ووندرا با خلوص و صداقت غیر معمول صحبت کرد. |
"اسلام گرایان رادیکال هر آنچه که جامعه ما ادعا به نماپردازی میکنند را به چالش میکشد، بدون توجه به آنچه سیاست های غربی بودند یا هستند. این چالش ها شامل مفهوم حقوق بشر جهانی و آزادی بیان میشود."
جورج بوش در دوره پس از اکتبر ٢٠٠٥ در مورد "فاشیسم اسلامی" و "فاشیست اسلامی" صحبت کرد. جوزف لیبرمن، سناتور دموکرات ایالات متحده از کنتیکت، کسانی که حاضر "به شناسایی دشمن ما در این جنگ به عنوان آنچه که در واقع هستند: اسلام گرایان خشونت آمیز افراطی" مورد انتقاد قرار داد و حامی یک گزارش عالی در سنا در مورد سرگرد حسن شد. ریک سانتوروم که در آن موقع هنوز سناتور ایالت پنسیلوانیا بود، تجزیه و تحلیل های قابل توجهی ارائه داد:
"در جنگ جهانی دوم با نازیسم و امپریالیسم ژاپن جنگیدیم. امروز، با فاشیست های اسلامی مبارزه می کنیم. آنها در ١١ سپتامبر به ما حمله کردند زیرا ما بزرگترین مانع برای ماموریتی که خودشان به صراحت اعلام کرده اند، که تمام جهان را زیر سلطه متعصبشان بیاورند، میباشیم. من باور دارم که تهدید فاشیسم اسلامی به همان اندازه به عنوان تهدید شوم است که نازیسم و کمونیسم شوروی بود. حال، مثل آنموقع، ما با متعصبینی که حاضر به دست زدن به همه کاری برای چیره شدن بر ما، روبرو هستیم. حال، مثل آنموقع، هیچ راهی برای خروج وجود دارد؛ ما یا برنده خواهیم شد، و یا بازنده."
آنتونین سکالیا، یکی از قضات دیوان عالی ایالات متحده، در یک بررسی حقوقی مشاهده کرد که "آمریکا در حال جنگ با اسلام گرایان افراطی است." یک گزارش از اداره پلیس نیویورک افراط گرایی در غرب: تهدید محلی، "تروریسم مبنی بر اسلام" را از خط اول مطرح کرده و در باقی گزارش بدون وقفه تکرار میکند. این شامل ارجاع به اسلامیسم است، همانند "در نهایت، جهادی پیش بینی جهانی که در آن اسلام جهادی-سلفی مقتدر و اساس دولت است."
بنابراین، واقعیت در مواردی سرش را از پشت مه انکار و لفاظی بیرون میاورد.
رمز و راز انکار
این استثنائات به کنار، چه دلیلی سبب انکار مداوم انگیزه های اسلامی میشود؟ چرا این اصرار که فیلی در اتاق وجود ندارد؟ عدم تمایل به مواجه شدن با حقیقت همواره رنگ و بوی ابهام، بزدلی ، لفافه گویی سیاستمدارانه و چاپلوسی دارد. در این راستا، گینگریچ استدلال می کند که " دولت اوباما عمدا به ماهیت دشمنان ما و نیروهایی که امریکا را تهدید می کند چشم پوشی میکند. ... آن نادانی نیست، بلکه تلاش مصمم به احتراز از [ واقعیت ] است."
این مشکلات قطعا انکار را میپرورد، اما چیزی اساسی تر و مشروع تر این مقاومت را توصیف میکند.
یک اشاره از پایان نامه دکترایی میباشد که در سال ٢٠٠٧ در مورد سیاست، نوشته گائتانو یلاردی به دانشگاه موناش در ملبورن بود. با عنوان "از آرتش جمهوریخواه ایرلند تا به القاعده: اطلاعات به عنوان یک سنجش از اقدامات منطقی در عملیات تروریستی،" غالبا به اسلام و موضوعات مرتبط رجوع میکند. یلاردی نیز در مطبوعات در مورد موضوع افراط گرایی به نقل قول شده است. با این حال در سال ٢٠٠٩، به عنوان گروهبان ارشد پلیس ویکتوریا، او پر سر و صدا ترین بیست نفر از همکارانش بود که خود با اصرار به من گفت که پلیس اسلام را علنا در بحث در مورد تروریسم نمیتواند ذکر کند. به عبارت دیگر، تمایل نداشتن به مراجعه به اسلام می تواند از طرف کسی که به خوبی از نقش اسلام آگاهی دارد باشد.
دانیل بنجامین، هماهنگ کننده وزارت امور خارجه آمریکا برای مبارزه با تروریسم. |
"سیاست گذاران به طور کامل نحوه ایدئولوگهای القاعده که متون و مفاهیم اسلامی را برای پوشش دادن به مشروعیت مذهبی برای خونریزی خود اختصاص داده اند را تشخیص داده اند. به عنوان کسی که بطور بسیطی در مورد چگونگی القاعده و گروه های افراطی که بر آن تقدم داشتند و انتخاب آنان از متون مقدس، اغلب اوقات خارج از مفاد و مفهوم، من شکی در مورد ادراک همکارانم درباره ماهیت تهدید ندارم."
یلاردی و بنجامین با مسائل آشنایی کامل دارند؛ آنها از بحث در مورد اسلام در ارتباط با تروریسم به دلایل عمیق تر از لفافه گویی سیاستمدارانه، جهل، و یاچاپلوسی اجتناب میکنند. آن دلایل چه هستند؟ دو عامل دارای اهمیت کلیدی میباشند: تمایل به بیگانه و دلسرد نکردن مسلمانان و یا تنظیم دوباره اجتماع.
توضیح انکار
عدم تمایل به توهین به مسلمانان، که یک هدف صادقانه و معقول است، دلیلیست که اغلب در عموم ذکر شده است. مسلمانان اعتراض میکنند که تمرکز بر اسلام، اسلام گرایی، و یا جهاد به ترس مسلمان که غرب در "جنگ علیه اسلام است" میافزاید. جوزف لیبرمن، به عنوان مثال، اشاره می کند که دولت اوباما ترجیح میدهد که از واژه "افراط گرایان خشونت آمیز اسلامی" در مواقعی که به دشمن رجوع میکند استفاده نکند زیرا لغات صریح مانند "ادعای تبلیغات دشمن که غرب با اسلام در حال جنگ است را تقویت میکند."
در مصاحبه ای در مورد مطرح کردن استفاده از اصطلاح "جنگ با ترور" باراک اوباما این نکته را تایید کرد: "کلمات در این وضعیت مهم اند به خاطر اینکه یکی از راه هایی که ما این در این مبارزه برنده میشویم از طریق بدست آوردن قلب ها و اذهان است." در پاسخ به این پرسش: "پس این واژه ای نیست که شما در آینده استفاده خواهید کرد؟" او پاسخ داد:
"شما می دانید، آنچه من می خواهم این است که من مطمئنا، به طور مداوم در مورد القاعده و سایر سازمان های وابسته صحبت کنم چون ما، به اعتقاد من، می توانیم بر مسلمانان میانه رو غلبه کنم که تشخیص دهند که این نوع از تخریب و پوچ گرایی در نهایت به بن بست منجر می شود، و که ما باید با همکاری کنیم تا همه به یک زندگی بهتر دست بیابند."
دانیل بنجامین همان نکته را واضح تر بیان میکند:
"تاکید بر 'اسلامیسم' به جای 'افراطی های خشونت آمیز' تلاش های ما را تضعیف میکند، زیرا که مبنای مشکل اصلی را کاذبانه در دینی که بیش از یک میلیارد نفر که از خشونت منزجرند قرار میدهد. همانطور که یک گزارش داخلی دولتی پس از دیگری نشان داده است، چنین اظهاراتی، بدون شک، در رسانه های جهانی تحریف شده و مسلمان میانه رو را دلسرد و بیگانه میکند."
این نگرانی در واقع دارای دو زیر بخش برای دو نوع از مسلمانان است: در غیر این صورت به کسانی که در مبارزه با تروریسم کمک میکنند توهین میشود ("یک مسلمان واقعی هرگز نمی تواند یک تروریست باشد") و به همین ترتیب قدمی برنخواهند داشت، در حالی که بعضی از آنان به افراطی تبدیل میشوند، و برخی حتی تروریست میشوند.
دلیل دوم برای مهار بیان کردن اسلام، مربوط به هراس که این به این معناست که یک تغییر بزرگ و نامطلوب به دور از چگونگی نظم و ترتیب جوامع سکولار غربی میباشد. انتقاد از حملات تروریستی را به بهانه مواد مخدر، عصبانیت در رانندگی، ازدواج اجباری، افرادی با موارد روحی از کوره در رفته، و یا حوادث صنعتی به غربی ها این اجازه را می دهد که با مسائل مربوط به اسلام دست و پنجه نرم نکنند. اگر توضیح جهاد بسیار قانع کننده تراست، آن نیز به مراتب بیشتر موجد زحمت و دردسر است.
زمانی که تروریسم اسلامی تقریبا به طور انحصاری کار مسلمانان است که بنا بر اعتقادات اسلامیشان عمل کرده اند، دلالت بر می آید که مسلمانان باید هدف تحقیقات ویژه قرار بگیرند، و حتی در حد پیشنهادات سال ٢٠٠٣ این نویسنده:
"کارمندان مسلمان دولت که در کارهای پلیسی، نظامی و دیپلماتیک هستند میبایست برای اتصال به شبکه تروریسم پاییده شوند؛ همچنین مشاوران مذهبی در زندان ها و نیروهای مسلح. بازدید کنندگان و مهاجران مسلمان باید ارزیابی و بررسی های اضافی را بگذرانند. مساجد نیازمند به بررسی دقیق، فراتر از آنکه به معابد و کلیساها اعمال میشود هستند."
پیاده سازی چنین سیاستی یعنی متمرکز کردن ارگانهای پلیسی روی یک جامعه که از تریق دینش منش نمایی میشود. این ارزش های لیبرال مانند چند فرهنگ گرایی و لفافه گویی سیاستمدارانه را به چالش میکشد؛ آن نیز غیر قانونی و شاید خلاف قانون اساسی باشد. این بدان معنی است که تشخیص بر اساس ویژگی های گروهی یک شخص خواهد بود. این شامل پروفایلینگ یا نمایه است. این تغییرات پیامدهای نگران کننده خواهد داشت که به عنوان " نژادپرستی" و "اسلام هراسی" محکوم شده که اتهاماتیست که می تواند روند حرفه ای و کاری را در محیط های عمومی امروز نابود کند.
توضیحات مربوط به اسلام ممکن است شرح قانع کننده تر از تبدیل عاملان به قربانیان را ارائه دهد ، اما ضرورت مداخله در آداب و رسوم اجتماعی موجود بر مبارزه با تروریسم حکم میکند. این دلیل اجتناب پلیس، دادستان ها، سیاستمداران و استادان را از عوامل واقعی حملات اسلام گرا و در عوض یابش انگیزه های روزمره متفرقه را روشن میکند. سود آن مسکن های آرام بخش و نادرست این است که دلالت بدون هیچ تغییری به غیر از پاسداری در برابر سلاح است. روبرویی با واقعیت های ناخوشایند می تواند به تعویق بیافتد.
در نهایت، انکار به نظر می رسد که موثر است.به خاطر اینکه پلیس، ارتش و سازمان های اطلاعاتی نوک پا دور موضوعات همزاد انگیزه اسلامی و تروریسم بی تناسب اسلامی می پلکند، هنگام خطاب مردم این نهاد را از تمرکز بی سر و صدا بر اسلام و مسلمانان متوقف نمیکند. در واقع، مقدار زیادی از شواهد وجود دارد که آنها دقیقا این کار را انجام میدهند، و از ١١ سپتامبر به بعد آن به تلاش های موثر ضد تروریستی با بررسی دقیق بر همه چیز، از مساجد تا حواله ها کن مبادلات مالی غیر رسمی مسلمانان منجر شده است. در نتیجه، با معدود موارد استثنایی (مانند قاتل فورت هود)، شبکه های تروریستی اسلام گرا مسدود میشوند و ضرب و جرحهای موفق از جاهای معمولی بدست مجرمانی که با سندرم جهاد ناگهانی توصیف میشود رخ میدهد.
مشاجره با انکار
باینکه که میبایست تشدید حساسیت های مسلمانان را رعایت کرد و اینکه بحث بی پرده در مورد اسلام می تواند پیامدهای عمده برای نظم جامعه داشته باشد، این نویسنده اصرار دارد که نیاز به ذکر اسلام هست. اولا، معلوم نیست که چقدر آسیب، صحبت کردن در مورد اسلام وارد میشود. مسلمانان ضد اسلامیسم حقیقی اصرار میکنند که در مورد اسلام بحث شود؛ اسلام گرایانی که با جعل هویت خود را به عنوان مسلمانان میانه رو ارائه میدهند، کسانی هستند که وانمود میکنند که "مبارزه با اسلام" و امثال آن، آنان را ناراحت میکند.
دوم، کمتر شواهدی نشانه اینست که مسلمانان صرفا به خاطر مطرح کردن اسلام رادیکالیزه شده و رو به اسلام گرایی میبرند. اتفاقا کاملا برعکس است؛ معمولا چیز خاصی که باعث چرخش یک مسلمان در این جهت میشود، از طرز پوشش زنان آمریکایی گرفته تا حملات هواپیماهای بدون سرنشین در سومالی، یمن و پاکستان.
سوم، در حالی که میبایست تصدیق کرد که مطرح کردن اسلام هزینه هایی دارد، نادیده گرفتن آن هزینه های بیشتری دارد. نیاز به تعریف دشمن، نه فقط در درون شوراهای جنگ اما برای عموم مردم، بر همه ملاحظات دیگر برتری دارد. همانطور که استراتژیست چین باستان سان تزو مشاهده کرد، "دشمن خود را بشناسید و خود را بشناسید و شما می توانید صد جنگ مبارزه کنید." کل تئوری کارل فون کلاوسویتز در مورد جنگ یک ارزیابی دقیق از دشمن را به عهده می گیرد. همانطور که یک پزشک قبل از درمان یک بیماری باید آن را شناسایی کند، بنابراین سیاستمداران و ژنرال ها دشمن را قبل از شکست آن میبایست شناسایی کنند.
سانسور خود توانایی فرد را در جنگ محدود می کند. اجتناب از اشاره ای به هویت دشمن سردرگمی را رواج میدهد، به روحیه آسیب میرساند، و نقاط قوت را برباد میدهد. به طور خلاصه، دستور العملی برای شکست را ارائه می دهد. در واقع، در هیچ موقع در تاریخ جنگی که نام واقعی و هویت دشمن برده نشده باشد ثبت نشده است؛ این از همه بیشتر در دوران مدرن هنگامی که تعریف دشمن باید تقدم داشته، و زیربنای پیروزی نظامی باشد. اگر نام دشمن را نمیشود برد، نمیشود او را مغلوب کرد.
چهارم، حتی اگر پلیس و غیره احساس میکنند که به عموم یک چیز میتوان گفت در حالی که محرمانه کار دیگری موثر است، این حیله پر هزینه ایست که یک قطع ارتباط بین کلمات بلند پرواز سیاستمداران و واقعیت گهگاه کثیف مبارزه با تروریسم را ایجاد میکند:
- کارکنان دولت در معرض خطر: از یک طرف، از ترس افشا شدن، کارمندان دولتی می باید یا فعالیت های خود پنهان کنند و یا دروغ بگویند. از طرف دیگر، برای انجام موثر کار خود، آنها میبایست گرفتار مقررات پرزحمت بی طرف دولت باشند، یا حتی قانون شکنی کنند.
- عموم سردرگم: شروح سیاست به طور صحیح هر گونه رابطه میان اسلام و تروریسم را رد میکند، حتی باینکه مبارزه با تروریسم به طور ضمنی چنین بستگی را واضح میکند.
- مزیت برای اسلام گرایان: آنها (١) اشاره می کنند که اظهارات دولت فقط تبلیغاتی هستند که جنگ واقعی بر علیه اسلام را پنهان میکند؛ (٢) جلب مسلمان نوآموز با پرسش اینکه حرف چه کسی را قبول میکنند: اسلام گرایان راستگو، یا سیاستمداران ریاکار.
- "تئاتر امنیت" و دیگر پانتومیمها: برای متقاعد کردن ناظران که مسلمانان به طور خاص هدف قرار نگرفته اند، دیگران برای دلایل نمایشی دستگیر میشوند که اتلاف وقت و منابع محدود است.
- افزایش خشم و تعصبات: مردم دهان خود را بسته اند، اما اذهان همواره کار میکنند. یک بحث عمومی، که در آن اسلام گرایان محکوم میشوند، در حالی که مسلمانان میانه رو حمایت میشوند، به درک بهتری از این مشکل منجر می شود.
- مأیوس کردن احتیاط: کمپین "اگر چیزی میبینید، چیزی بگویید" بجاست اما هزینه های گزارش رفتار مشکوک توسط یک همسایه یا یک مسافر که معلوم می شود بی گناه هستند چه خواهد بود؟ باینکه همسایه های محتاط و هوشیار یک منبع مهم در مبارزه با تروریسم بوده اند، هر کسی که گزارش نگرانی خود را میدهد، خود را به فحاشی به عنوان یک نژاد پرست و یا "اسلام هراس،" که منجر به اسیب به زندگی حرفه ای خود، و یا حتی تعقیب قانونی مستعد میکند.
نمونه ای از تئاتر های امنیتی |
بنابراین این عدم تمایل به اذعان انگیزه های اسلام گرایان پشتیبان بیشتر تروریسم است، که مانع مبارزه موثر با تروریسم است و احتمال ارتکاب جنایات بیشتری را ارائه میدهد.
وقتی که انکار به پایان خواهد رسید
انکار تا زمانی ادامه دارد که هزینه اش بسیار گزاف شود. معلوم شده است که ٣٠٠٠ قربانی ١١ سپتامبر در به لرزش آوردن خود خوشنودی غربی کفایت نکرد. احتمالا ٣٠،٠٠٠ مرده نیز کافی نخواهد بود. شاید ٣٠٠،٠٠٠ نفر کشته، کافی خواهد بود. مطمئنا سه میلیون خواهد بود. در آن لحظه، نگرانی در مورد احساسات مسلمانان و ترس از "اسلام هراس" نامیده شدن محو و بیربط شده، و به جای آن سخت کوشی مصممانه برای حفاظت از جان خود جایگزین آن میشود. اگر نظم موجود روزی در معرض خطر آشکار باشد، روند آرام امروز فورا سقط میشود. حمایت مردمی از چنین اقداماتی وجود دارد؛ یک نظرسنجی دانشگاه کرنل که در اوایل سال ٢٠٠٤ انجام شد، نشان داد که ٤٤ درصد از آمریکایی ها "بر این باورند که برخی ازآزادی های مدنی آمریکایی های مسلمان میبایست انقطاع شود."
اسرائیل یک مورد کنترل ارائه می دهد. از آنجا که با تهدیدات بسیاری مواجه است، نظام سیاسی فاقد بردباری با خیرخواهی لیبرال به موارد امنیت، میباشد. دولت که مشتاق به رفتار منصفانه با همه است، به وضوح عناصر مستعد به خشونت جامعه را مورد هدف قرار میدهد. اگر دیگر کشورهای غربی با خطر قابل مقایسه ای مواجه شوند، شرایط به احتمال زیاد آنها را وادار به اتخاذ این رویکرد خواهد کرد.
در مقابل، اگر چنین انبوه خطرات بوجود نیاید، این تغییر احتمالا هرگز بوجود نخواهد آمد. اگر و تا زمانی که فاجعه عظیمی اتفاق نیفتد، انکار ادامه خواهد داشت. تاکتیک های غربی، به عبارت دیگر، به طور کامل، بستگی به خشونت و توانایی دشمن اسلام گرا دارد. جالب اینجاست که غرب به تروریست ها مجال این را میدهد که رویکرد خود را در مبارزه با تروریسم سوق دهند. همچنان جالب اینجاست که یک فاجعه عظیم تروریستی لازم است تا وسیله موثر مبارزه با تروریسم فراهم شود.
برخورد با انکار
در این ضمن، کسانی که مایل به تقویت مبارزه با تروریسم در مطرح کردن نقش اسلام، سه تکلیف دارند.
اول، از نظر فکری و ذهنی خود و استدلال خود را آماده کرده تا زمانی که فاجعه رخ می دهد آنها دارای برنامه ای مبسوط ، دقیق و منصف که بر مسلمانان بدون انجام بی عدالتی به آنها تمرکز دارد، باشند.
دوم، همچنان به متقاعد کردن مخالفان در مورد مطرح کردن اسلام است، که بحث در مورد آن ارزشمند است؛ این به معنای پاسخگویی به نگرانی های آنان، نه فحش باران کردن و توهین به آنان. این به معنی پذیرش مشروعیت درنگ آنان؛ با استفاده از دلیل و مدرک متبوع و اجازه دادن به رگبار حملات اسلامی که اثر خود را کرده اند.
سوم، ثابت کنند که صحبت کردن در مورد اسلامیسم از طریق ایجاد هزینه های نامگذاری دشمن و شناسایی اسلام به عنوان یک عامل به هلاکت منجر نمیشود؛ ذکر کردن اینکه دولتهای مسلمان، از جمله عربستان سعودی، تصدیق کردن که اسلام گرایی منجر به تروریسم میشود؛ تاکید بر اینکه در میزان متوسط مسلمانان مخالف اسلامیسم و اسلام گرایان می خواهند آشکارا در مورد آن بحث شود؛ برخورد با هراس که بحث صریح در مورد اسلام مسلمانان را از خود بیگانه کرده و تحریک به خشونت میکند؛ و نشان دادن این که پروفایلینگ را می توان از راه قانون اساسی تصویب شده انجام داد.
به طور خلاصه، حتی بدون انتظار ایجاد تغییر در سیاست، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.