روابط دراز مدت اروپا با اقلیت مسلمان در حال رشد، مهمترین مسئله این قاره، یکی از سه مسیر را دنبال خواهد کرد: ادغام هماهنگ، اخراج مسلمانان یا تصاحب اسلامی. کدام یک از این سناریوها به احتمال زیاد اتفاق خواهد افتاد ؟
آینده اروپا, نه تنها برای ساکنان آن, از اهمیت بزرگی برخوردار است. طی یک نیم هزاره، ۱۴۵۰-۱۹۵۰ ، این ۷ درصد از سرزمین جهان مرکز تاریخ جهان بودند. خلاقیت و قدرت خود مدرنیته را اختراع کرد. منطقه ممکن است قبلاً شصت سال پیش آن موقعیت بحرانی را از دست داده باشد، اما از نظر اقتصادی ، سیاسی و فکری از اهمیت حیاتی باقی میماند. از این جهت کدام مسیر را طی میکند، تاثیرات بزرگی برای بقیه بشریت خواهد داشت و به ویژه برای کشورهای دخترخود، مانند ایالات متحده ، که در طول تاریخ به اروپا به عنوان منبع ایده ها ، مردم و کالاها نگاه کرده اند ، می باشد.
در اینجا ارزیابی در مورد احتمال هر سناریو ارائه شده است.
۱. مسلمانان حکومت می کنند
اوریانا فالاچی فقید نوشت: با گذشت زمان، "اروپا بیش از پیش به استان اسلام ، مستعمره ای از اسلام تبدیل می شود." مورخ بت یور این مستعمره را "یورابیا" نامید. والتر لاکور در کتابش در شرفی آخرین روزهای اروپا پیش بینی می کند که اروپا همانطور که می دانیم قرار است تغییر کند. مارک استین، در آمریکا تنها: پایان جهان همانطور که آن را می شناسیم ، فراتر می رود و استدلال می کند که بخش اعظم جهان غرب "قرن بیست و یکم زنده نخواهد ماند و بخش اعظم آن به طور موثری در طول زندگی ما از بین خواهد رفت، از جمله بسیاری اگر نه بیشتر کشورهای اروپایی. " سه عامل - ایمان ، جمعیتی و احساس میراث - برای اروپا اسلامی شدن استدلال می کنند.
ایمان: یک سکولاریسم افراطی در اروپا ، به ویژه در بین نخبگان این کشورها حاکم است ، تا جایی که مسیحیان مؤمن (مانند جورج دبلیو بوش) به عنوان بیمار روانی و نامناسب برای مناصب عمومی دیده می شوند. در سال ۲۰۰۵ ، روکو بوتیگلیون ، سیاستمدار برجسته ایتالیایی و مؤمن کاتولیک ، به دلیل دیدگاه های وی در مورد موضوعاتی مانند همجنسگرایی، مقام کمیسر اتحادیه اروپا ایتالیا نداد. سکولاریسم ريشه دار همچنین به معنای کلیساهای خالی است: محققان تخمین می زنند که در لندن تعداد بیشتری مسلمان در روز جمعه در مساجد حضور دارند تا مسیحیان در کلیساهای در روز یکشنبه ، اگرچه این شهر تقریباً ۷ برابر بیشتر از مسیحیان متولد شده از مسلمانان متولد شده دارد. با محو شدن مسیحیت، اسلام بر می خیزد.شاهزادهچارلز نمونه است از جذابیت که بسیاری از اروپاییان با اسلام دارد. بسیاری از تبدیل ها می تواند در آینده اروپا باشد ، برای همینطور که جی کی چسترتون گفت: "هنگامی که مردان از اعتقاد به خدا دست بردارند ، به هیچی اعتقادی ندارند ؛ آنها به هر چیزی اعتقاد دارند."
سکولاریسم اروپا گفتمان سیاسی خود را به شکلی کاملاً ناآشنا برای آمریکایی ها شکل می دهد. هیو فیتزجرالد ، معاون سابق JihadWatch.org ، یک بعد از این تفاوت را نشان می دهد:
به یاد ماندنی ترین سخنان روسای جمهور آمریکا تقریباً همیشه عبارات قابل شناسایی از کتاب مقدس را در بر گرفته است. ... این منبع قدرت لفاظی در ماه فوریه گذشته [۲۰۰۳] در هنگام منفجر شدن هواپیمای فضایی کلمبیا نمایش داده شد. اگر این یک آمریکایی نبود بلکه یک شاتل فرانسوی بود که منفجر شده بود و ژاک شیراک نیز مجبور بود چنین سخنرانی کند، شاید او از این واقعیت که هفت فضانورد وجود داشته، استفاده می کرده است و تصویری از ثریا را که از باستان مشرکی نامیده. رئیس جمهور آمریکا در يك مراسم بزرگ ملی كه با كتاب عبری مقدس آغاز شد و پایان یافت، کارهای متفاوتی انجام داد. او متن خود را از اشعیا ۴۰:۲۶ گرفت ، که منجر به انتقال بیدرزی از تعجب و هراسان میزبان آسمانی که خدا یجاد شده، تا به خاطر تسلی برای زیان زمینی خدمه به تسلی تسلیت بپردازند.
ایمان شدید مسلمانان، با حساسیت جهادی و برتری گرایی اسلامی، نمی تواند بیشتر مخالفتی از اعتقاد مسیحیان گذشتی اروپایی باشد. این تضاد باعث می شود که بسیاری از مسلمانان اروپا را به عنوان قاره ای برای تبدیل و سلطه ببینند. این نتیجه در ادعاهای برتری گرای ظالمانه ، مانند بیانیه عمر باکری محمد، "من می خواهم انگلیس به یک کشور اسلامی تبدیل شود. من می خواهم پرچم اسلام را در خیابان ۱۰ داونینگ برافراشته ببینم." یا پیش بینی یک امام مستقر در بلژیک: "به زودی ما قدرت در این کشور را به دست خواهیم گرفت. کسانی که اکنون ما را مورد انتقاد قرار می دهند ، پشیمان خواهند شد. آنها باید به ما خدمت کنند. آماده کنید ، زیرا ساعت نزدیک است." [۱]
جمعیت: فروپاشی جمعیتی همچنین نشان می دهد که اروپا اسلامی می شود. امروزه کل باروری در اروپا به طور متوسط در حدود ۱.۴ کودک به ازای هر زن است ، در حالی که برای حفظ جمعیت خود نیاز به بیش از دو فرزند در هر زوج یا ۲.۱ فرزند در هر زن است. نرخ موجودی فقط دو سوم از آنچه لازم است باشد, یک سوم جمعیت مورد نیاز متولد نشده است .
برای جلوگیری از انقباض شدید جمعیت ، با همه عیب هایی که دلالت دارد - و به ویژه عدم حضور کارگران برای تامین بودجه برنامه های بازنشستگی سخاوتمندانه - اروپا به تعداد زیادی از مهاجران احتیاج دارد. آن سوم وارداتی بخشی جمعیت مسلمان را گرایش دارد، تا حدودی به این دلیل که مسلمانان نزدیک هستند (از سیزده کیلومتری مراکش تا اسپانیا ، تنها چند صد تا ایتالیا از آلبانی یا لیبی)و تا حدودی به این دلیل که روابط استعماری, آسیای جنوبی به انگلیس و مغرب به فرانسه, میپیوندند و تا حدی به دلیل خشونت ، استبداد و فقر آنقدر که در جهان اسلامی بسیار رواج دارد که این باعث می شود موج پس از موج مهاجرت .
به همین ترتیب، باروری بالای مسلمانان کمبود فرزندان در بین مسیحیان بومی را تکمیل می کند. اگرچه میزان باروری مسلمان در حال کاهش است، اما به طور قابل توجهی بالاتر از آن جمعیت بومی اروپا است. در بروکسل ، "محمد" مدتی است که محبوب ترین نامی است که به پسران شیرخوار داده می شود ، در حالی که آمستردام و روتردام در حال مسیر هستند تا حدود سال ۲۰۱۵ ، اولین شهرهای بزرگ اروپا با اکثریت جمعیت مسلمان باشند. میشل گورفینکیل، تحلیلگر فرانسوی، تخمین می زند که یک جنگ قومی خیابانی در فرانسه ، کودکان بومی و مهاجران را با نسبت تقریباً یک به یک پیدا خواهد کرد. پیش بینی های کنونی اکثریت مسلمان را در ارتش روسیه تا سال ۲۰۱۵ و در کل کشور در حدود سال ۲۰۵۰ مشاهده می کند. علاوه بر این، میزان بالای تولد ارتباطی با شرایط پیش از مدرنیته دارد که در آن بسیاری از زنان مسلمان اروپایی خود را پیدا می کنند.
حس میراث: آنچه اغلب به عنوان درستی سیاسی اروپا از آن یاد می شود ، نشان دهنده آنچه که من معتقدم یک پدیده عمیق تر است ، یعنی بیگانگی بسیاری از اروپایی ها از تمدن آنها است، این حس که فرهنگ تاریخی آنها ارزش جنگیدن یا حتی نجات دادن را ندارد. جالب توجه است که در این زمینه به اختلافات در اروپا توجه کنیم. شاید کشوری که حداقل در معرض این بیگانگی قرار دارد ، فرانسه باشد، جایی که ناسیونالیسم سنتی هنوز هم تداوم دارد و فرانسوی ها به هویت خود می بالند. انگلیسستان بیگانه ترین کشور است، و یک نمونه این برنامه دولت رقت انگیزی ، "ICONS - یک پرتره از انگلستان" ، که به سادگی می خواهد با اتصال انگلیسی ها به "گنج های ملی" خود مانند وینی-پوه و مینیسک، میهن پرستی را دوباره تاسیس میکند.
همانطور که آتیش تازر در مجله پرسپکت توضیح داد، این کمرویی برای مهاجران مسلمان پیامدهای مستقیم و منفی داشته است.
بریتانیای کمترین مصدر مهم هویت بسیاری از جوانان پاکستانی بریتانیا است. ... اگر فرهنگ خود را نفی می کنید ، با خطر ورود تازه واردان به دنبال مکان دیگری مواجه می شوید. در این مورد بسیار واضح است که ، برای بسیاری از پاکستانی های نسل دوم بریتانیایی ، فرهنگ بیابانی اعراب جذابیت بیشتری نسبت به فرهنگ انگلیس یا شبه قاره ای داشته است. سه بار از یک هویت ماندگار و دیرپای حذف شد، جهان بینی پر انرژی غیر ملی اسلام رادیکال به یک هویت در دسترس پاکستانی های نسل دوم تبدیل شد.
مسلمانان مهاجر تمدن غربی و به ویژهسکسوالیته آن (پورنوگرافی، طلاق ، همجنسگرایی) بیزارند. در هیچ کجای اروپا مسلمانان در حال یکسان سازی نیستند و ازدواج میان نژادی هم کم رخ می دهد. یک نمونه رنگارنگ کانادا است، که اوضاع آن مانند از کشورهای اروپا و نه مانند ایالات متحده، : مادر بچگان مشهور خضر، معروف به بزرگترین خانواده تروریسم این کشور، در آوریل ۲۰۰۴ با یکی از پسرانش از افغانستان و پاکستان به کانادا بازگشت. علیرغم اینکه به کانادا پناهنده شد، او فقط یک ماه پیش اصرار داشت که اردوگاه های آموزشی تحت حمایت القاعده بهترین مکان برای فرزندانش است. "آیا دوست دارید فرزندم را در کانادا بزرگ کنم تا زمانی که او ۱۲ یا ۱۳ ساله باشد، در مواد مخدر قرار بگیرد یا رابطه همجنسگرایانه داشته باشد؟ آیا بهتر است؟"
(از قضا، در قرنهای گذشته، همانطور که مورخ نورمن دانیل نشان دادست، اروپاییان مسیحی مسلمانان را با همسران چندگانه و حرمت خود خود را خوار شمردند و آنها را به عنوان بسیار جنسی دیدند، و بر این اساس, اروپایی ها از نظر اخلاقی برتری اساس کردند.)
به طور خلاصه: این استدلال اول این است که اروپا اسلامی می شود، بی سر و صدا تسلیم وضعیت ذمی یا تبدیل به اسلام می شود، زیرا ین اروپا و یانگ مسلمانان به خوبی جا می گیرد: دینداری کم و زیاد ، باروری کم و زیاد ، کم و زیاد اعتماد فرهنگی. [۲] اروپا در بازاست که از طریق آن مسلمانان قدم می زنند.
مسلمانان خارج شدند
یا آیا در در صورت آنها بسته خواهد شد؟ نویسنده آمریکایی،رالفپیترز سناریوی اول را رد می کند: "به دور از لذت بردن از چشم انداز تصاحب اروپا با داشتن نوزاد، مسلمانان اروپا در زمان وام گرفته شده زندگی می کنند. ... پیش بینی های تصرف مسلمانان از اروپا ... تاریخ و شرارت های غیرقابل انکار اروپا نادیده میگیرد " در عوض، در تصویر کشیدن اروپا به عنوان مکانی "که نسل کشی و پاکسازی قومی را کامل کرد"، او پیش بینی می کند که مسلمانان " اگر آنها فقط تبعید شد خوش شانس خواهند بود" و کشته نمی شوند. کلر برلینسکی، در منیس در اروپا: چرا بحران قاره هم بحران آمریکای است ، موافق است و با اشاره به "کشمکش ها و الگوهای باستانی ... که اکنون از مه تنک تاریخ اروپا در می آید" که می تواند خشونت را به وجود آورد.
این سناریو تصور کند که اروپاییان بومی - که هنوز ۹۵ درصد از جمعیت این قاره را تشکیل می دهند - یک روز از خواب بیدار شده و خود را ادعا می کنند. "ما به اندازه کافی داشته ایم!" آنها خواهند گفت، و تمدن تاریخی خود را پس خواهند گرفت. تصور این چندان دشوار نیست, بسیاری از اروپایی ها ، در بین نخبگان کمتر از توده ها، با صدای بلند اعتراض خود را نسبت به تغییراتی که قبلاً در حال انجام است، اعتراض می کنند. نمونه هایی از این نارضایتی عبارتند از قانون ضد حجاب در فرانسه، غضب از محدودیت های پرچم های ملی و نمادهای مسیحی و اصرار به ارائهشرابدرشامهایایالتی. جنبشی بطور خودجوش در اوایل سال ۲۰۰۶ در چندین شهر فرانسه توسعه یافته بود تا سوپ گوشت خوک را به فقرا تحویل دهد ، بنابراین عمداً مسلمانان را رد میکند.
اینها موارد جزئی هستند، البته، اما احزاب ضد مهاجرین شورشی در حال حاضر در بسیاری از کشورها ظهور کرده اند و نه تنها خواستار کنترل موثر مرزها بلکه اخراج مهاجران غیرقانونی را آغاز می کنند. یک جنبش ملیگر در سراسر اروپا در زیر چشمان ما و کاملاً نادیده در حال شکل گیری است. مسابقه ریاست جمهوری در فرانسه در سال ۲۰۰۲ یک مسابقه بین ژاک شیراک و نئو فاشیست ژان ماری لوپن بود. هرچند که تاکنون رکورد جنبش را ضعیف است ، پتانسیل بسیار بزرگی دارد. احزاب که مخالف مهاجرت و اسلام عموماً سوابق نئو فاشیستی دارند اما با گذشت زمان در حال احترام بیشتر می شوند و انزوا و نظریه های اقتصادی مشکوک خود را میریزد و در عوض به سوالات ایمانی، جمعیتی و هویتی تمرکز می کنند و در مورد اسلام و مسلمانان می آموزند. حزبملیبریتانیا و ولامز بلنگ بلژیک دو نمونه از چنین اقدامی به سمت احترام را ارائه می دهند که ممکن است روزی به قدرت پذیری ترجمه شد.
برخی احزاب قبلاً قدرت را چشیدند. یورگ هایدر و حزب آزادی اتریش خود مدت کوتاهی در دفتر بودند. لگا نورد در ایتالیا سالها بخشی از ائتلاف حاکم بود. این احزاب به احتمال زیاد قوی تر خواهند شد زیرا پیام های ضد اسلام گرای و غالباً ضد اسلامی آنها طنین انداز است و احزاب جریان اصلی تا حدی پیام های خود را اتخاذ می کنند. (حزب محافظه کار دانمارک یک الگوی ارائه می دهد ؛ پس از ۷۲ سال در بیابان ، در سال ۲۰۰۱ به دلیل عصبانیت در مورد مهاجرت به قدرت بازگشت.) این احزاب احتمالاً محبوبیت بدست خواهند آورد, وقتی که مهاجرت به اروپا به طور غیر قابل کنترل به سطوح بالاتر برسد، از جمله شاید خروج بزرگی از آفریقا ، همانطور که بسیاری از نشانه ها حاکی از آن هستند.
پس از آمدن به قدرت، احزاب ناسیونالیست چند فرهنگ گرایی را رد خواهند کرد و سعی می کنند ارزش ها و معاشرت های سنتی را دوباره احیا کنند. فقط می توان در مورد وسایل آنها و واکنش مسلمانان حدس زد، اما شورش های فرانسه در اواخر سال ۲۰۰۵ طعم احتمالی آنچه را که پیش رو دارد ، می دهد. پیترز به جنبه های فاشیستی و خشونت آمیز برخی گروه ها می پردازد و انتظار دارد که یک واکنش ضد اجتماعی علیه مسلمانان شکل های ناگوار به خود بگیرد. او حتی سناریویی را ترسیم می کند که در آن "کشتی های نیروی دریایی ایالات متحده در لنگرگاه هستند و تفنگداران دریایی ایالات متحده در برست ، برمرهافن یا باری به ساحل رفته اند تا تخلیه ایمن مسلمانان اروپا را تضمین کنند."
سالهاست که مسلمانان نگران چنین حبس و وحشیگری و به دنبال آن اخراج یا حتی قتل عام هستند. در اواخر دهه ۱۹۸۰، کالیم صدیقی فقید، مدیر انستیتوی مسلمین لندن ، شبح "اتاقهای گاز به سبک هیتلر برای مسلمانان" را زنگ را بلند کرد. شبیر اختر در کتاب خود در سال ۱۹۸۹ مراقبباشیدبامحمد هشدار داد که "دفعه بعد که اتاق های گاز در اروپا وجود دارد، شک در مورد اینکه چه کسی در داخل آنها باشد نیست ", معنی مسلمانان. شخصیتی در رمان هانیف کوریشی در سال ۱۹۹۱، بوداحومه، جنگ چریکی را که انتظار دارد دنبال شود پس از "سفید ها بالاخره سیاهان و آسیایی ها را حمله کردند و سعی کرد تا ما را مجبور کند وارد اتاق های گاز شود" آماده می کند.
اما بیشتر محتمل است كه تلاشهای اروپایی برای بازگرداندن تمدن خود با صلح و قانونی آغاز شود و مسلمانان - با رعایت الگوهای اخیر ارعاب و تروریسم - همانهایی باشند كه خشونت را آغاز می كنند. نظرسنجی های متعدد تایید می کند که حدود ۵ درصد از مسلمانان انگلیس بمب گذاری ۷/۷ را تایید می کنند ، و این حاکی از آمادگی کلی برای اعمال زور است.
به هر حال این اتفاق می افتد ، نمی توان فرض کرد که احیای اروپا می تواند با همکاری انجام شود.
مسلمانان یکپارچه شد
در خوشبخت ترین سناریو، اروپایی های بومی و مهاجران مسلمان راهی برای زندگی هماهنگ پیدا می کنند. شاید گفته کلاسیک این انتظار خوش بینانه ، یک مطالعه در سال ۱۹۹۱ به نام La France une chance pour l'Islam (فرانسه ، فرصتی برای اسلام) توسط ژان-هلن و پیر پاتریک کالتنباخ باشد. آنها نوشتند: "برای اولین بار در تاریخ ،" اسلام شانس دارد که در کشوری دموکراتیک ، ثروتمند ، سکولار و با صلح شکوفا شود. " این امیدواری به حیات خود ادامه می دهد. یک رهبراکونومیست از اواسط سال ۲۰۰۶ ادعا کرد که "حداقل برای لحظه ای، چشم انداز یورابیا خیالی به نظر می رسد." همچنین در آن زمان، جسلین چساری، استادیار مطالعات اسلامی در دانشکده الوهیت هاروارد ، ادعا کرد که تعادل وجود دارد: دقیقاً همانطور که "اسلام اروپا را تغییر می دهد" ، او گفت: "اروپا در حال تغییر اسلام است". او دریافت که "مسلمانان در اروپا نمی خواهند ماهیت کشورهای اروپایی را تغییر دهند" و انتظار دارد که آنها خود را به وضعیت اروپایی.
چنین خوش بینی متاسفانه پایه و اساس کمی ندارد. اروپایی ها هنوز می توانند ایمان مسیحی خود را دوباره کشف کنند ، نوزاد بیشتری داشته باشند و میراث خودشان را گرامی بدارند. آنها می توانند مهاجرت غیر مسلمانان را تشویق کنند و یا مسلمانانی را که قبلاً در میان آنها بودند مجذوب خود کنند. اما چنین تغییراتی اکنون در جریان نیست و چشم اندازهای آنها خوب نیست. در عوض، مسلمانان با همسایگان بومی خود شکایت و جاه طلبی می کشند. نگران کننده این است که هر نسلی نسبت به نسل قبلی خود بیگانه تر به نظر می رسد. رمان نویس کانادایی ، هیو مک لنان لقب تقسیم انگلیسی و فرانسوی کشورش را با عنوان "دو تنهایی" تقسیم کرد. فرد می بیند چیزی مشابه ، اما بسیار برجسته تر ، در حال پیشرفت است. به عنوان مثال، نظرسنجی از مسلمانان انگلیس ، نشان می دهد که اکثریت آنها درگیری بین هویت انگلیس و مسلمان خود را درک می کنند و می خواهند قانون اسلامی ایجاد شود.
احتمال مسلمانان پذیرفتن ارزشهای تاریخی اروپا و یکپارچه سازی کامل در درون آن ، عملاً از نظر دور می شود. حتی بسم تیبی ، استاد دانشگاه گوتینگن، که اغلب هشدار داده است که "یا اسلام اروپایی می شود ، یا اروپا اسلامی می شود" ، شخصاً از این قاره کنار گذاشته است. اخیراً ، وی اعلام کرد که پس از ۴۴ سال اقامت در آنجا، آلمان را ترک می کند تا به دانشگاه کرنل در ایالات متحده منتقل شود.
نتیجه
همانطور که نویسنده آمریکایی، دنیس پرگر, می نویسد: "تصور کردن سناریوی آینده دیگری برای اروپای غربی دشوار غیر از اسلامی شدن آن یا داشتن جنگ داخلی دشوار است." در واقع، به نظر می رسد که این دو مسیر جایگزین کاملاً غیرقابل تحمل ، گزینه های اروپا را تعریف می کنند ، و نیروهای قدرتمند در حال دو خلاف جهت یا مسلمانانی هستند که اروپا را به دست می گیرند یا از اروپا بیرون خواهند شد . اروپا یا بخش آفریقای شمالی یا در حالت جنگ شبه مدنی خواهد بود.
کدام یک خواهد بود؟ رویدادهای سرنوشت ساز که این سوال را می تواند جواب دهد هنوز اتفاق نیفتاده است ، بنابراین هنوز کسی نمی تواند گزاره ای را مطرح کند. با این حال ، زمان تصمیم گیری نزدیک است. ظرف یک دهه آینده ، هرج و مرج امروز به پایان خواهد رسید ، سؤال اروپا-اسلام پاسخی خواهد خواست و سیر آینده قاره باید آشکار شود.
به طور صحیح پیش بینی چه در این دوره پیش خواهد آمد سخت تر خواهد شد زیرا از نظر تاریخی بی سابقه است. هیچ قلمرو بزرگی به دلیل رمبیدن جمعیت ، ایمان و هویت ، از یک تمدن به دیگری تغییر نکرده است. و نه مردم در چنین مقیاسی بالا رفته اند تا موقوفه را پس بگیرند. تازگی و بزرگی وضع اروپا ، درک آن ، وسوسه بر غافل شدن و پیش بینی تقریبا غیر ممکن را دشوار می کند. اروپا همه ما را به سرزمین های ناشناخته سوق می دهد.
[۱] د مورگن، ۵ اکتبر ۱۹۹۴. به نقل از کویراد الست، "قوانینرشدی"، فصلنامه خاورمیانه ، ژوئن ۱۹۹۸.
[۲] نکته جالب توجه است که از این سه طریق، اروپا و ایالات متحده بیشتر مشابه ۲۵ سال پیش بودند تا امروز هستند. این نشان می دهد که اختلافات آنها از الگوهای تاریخی که به قرن ها و بیشتر به پیشرفت ها در دهه ۱۹۶۰ باز می گردد، کمتر حاصل می شود. هرچند آن دهه عمیقاً ایالات متحده را تحت تاثیر قرار داد، تاثیر بسیار عمیقی بر اروپا گذاشت.
بروزرسانی ۱۲ آوریل ۲۰۰۷: در مقاله دو بخشی با عنوان "آیا جنگ داخلی اروپا تا سال ۲۰۲۵ اجتناب ناپذیر است؟" پل وستون اظهار داشت كه اجتناب ناپذیر است كه اروپا خود را درگیر جنگ داخلی آنقدر خونین كند كه باعث شود "جنگ جهانی دوم شبیه جنگ كودكان شود". درقسمتاول ، او این استدلال را بر اساس پیش بینی های جمعیتی بیان می کند. درقسمتدوم ، وی به امپریالیسم اسلامی توجه می کند و مخصوصا پیش بینی می کند که واکنش اروپا در چه زمانی آغاز خواهد شد: "جایی در سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۳۰ ، در دوره ای از شدت تنش، اسلامگرایان در فرانسه ، هلند یا انگلیس یک کلیسا ، قطار یا هواپیما را منفجر میکنند. قصاص آغاز خواهد شد و آنها نیز به نوبه خود پاسخ خواهند داد. "
به روزرسانی ۱۶ آوریل ۲۰۰۷: در یک بررسی عمده از کتاب جدید فیلیپ جنکینز، قاره خدا: مسیحیت ، اسلام و بحران مذهبی اروپا ، ریچارد جان نووهاوس به شک و تردید از دیدگاههای گلگون جنکینز درباره آینده اروپا می نویسد. نووهاوس با نوشتن در شماره مه ۲۰۰۷ چیزهای اول ("مرگبسیاراغراقآمیزاروپا") ، این بررسی را با این حکایت به پایان می رساند:
در یک مهمانی شام اخیر با روشنفکران اروپایی، از یک اسقف اعظم فرانسوی درباره تصویری دانیل پایپس پرسیدم: یا جذب یا اخراج یا تصرف اسلامی. به گفته وی ، این امکانات بسیار واضح است. وی گفت: "ما برای اولین امیدوار هستیم ، در حالی که ما در کاهش مهاجرت تلاش می کنیم و خود را برای اسلامی سازی نرم آماده می کنیم." اسلامی سازی نرم. این یک بیان ترسناک است. چه نرم و چه سخت ، چشم انداز این است که در آینده نه چندان دور کسی کتابی با عنوان قاره الله منتشر کند.
بروزرسانی ۷ مه ۲۰۰۷: خشونت پیش بینی شده توسط سگولن روایال، کاندیدای سوسیالیست رئیس جمهور فرانسه، اگر حریف وی، نیکلاس سارکوزی، در انتخابات پیروز شود، پیش آمد اگرچه خیلی شدید نبود. هم هشدار او و هم واقعیت خشونت ، کشور را گامی دیگر به سوی سناریوی طولانی جنگ شبه مدنی ترسیم شده در بالا می برد.
به روزرسانی ۱ ژوئیه ۲۰۰۷: در " ورشکست کودک" ، نوح پولاک موضوع پاورقی من ۲ را می گیرد و آن را به یک مقاله کوتاه تبدیل می کند. وی میپرسد که چرا اروپایی ها کمی فرزند دارند و پاسخ می دهد:
نسل فعلی اروپاییان حامله گي به زندگی خود از طریق منشور انقلابهای فرهنگی ناشی از نسل سال ۱۹۶۸ می بینند ، انبوهی از جوانان که به طرز عجیبی محصولات رونق بچه های اروپای پس از جنگ بودند و به قدرت و تأثیر صعود کردند به دلیل وزن جمعیتی خود. تحولات فرهنگی سال ۶۸، ترکیبی ناهماهنگ از هدونیسم انقلابی، جمع گرایی سیاسی و اقتصادی و اعتقاد محکم مبنی بر اینکه غرب است یا همیشه بود نیرویی برای امپریالیسم ، جنگ و نابودی محیط زیست بوده است. نسل سال ۶۸ به مراتب بیشتر از همتایان خود در آمریکا ، به قدرت سیاسی واقعی و با آن هژمونی فرهنگی رسیدند که تا به امروز بر بخش عمده ای از زندگی سیاسی و فکری فرانسه و اروپا حاکم است.
به روز رسانی ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۷: مصاحبه کرده در "عدم موفقیت اروپا در ادغام مسلمانان: دستور آشپزی برای جنگ داخلی ،" بسام تیبی در مورد مشکلات خود در آلمان جزئیات بیشتری را ارائه می دهد و یک نگاه متعادل تر از آنچه که تیتر دارد نشان می دهد که چرا هر دو اروپایی و مسلمانان مهاجر مقصر هستند.
بروزرسانی ۶ اکتبر ۲۰۰۷: ۴۸ دقیقه ای در مستند جهادسوم مصاحبه کرده ، برنارد لوئیس به پیش بینی کنندگان اوراوبیا می پیوندد: "فکر میکنم اروپا یک علت از دست رفته است".
بروزرسانی ۱۲ ژانویه ۲۰۰۹: من به چهارمین مسیر بالقوه اروپا اکتشاف میکنم ، کشورک های مسلمان در اروپا ، در "مناطقخودمختارمسلماناندرغرب؟"