"به فرموده خداوند، سن شما بر پیشانی شما نوشته شده است."
یک ضرب المثل عربی
"روی یک کندوی عسل بنشینید و بگویید این سرنوشت است."
ضرب المثل عربی دیگر [۱]
پس از سقوط جرثقیل ساختمانی به مسجد جامع مکه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۵، کشته شدن ۱۱۴ و زخمی شدن ۳۹۴ نفر، امام مسجد عبدالرحمن آلسدیس از این مجروحان دیدار کرد و هنگامی که با هر کدام ملاقات کرد به آنها گفت: "این اراده خداوند است." [۲]
به همین ترتیب، در فوریه ۲۰۰۴، پس از ۲۴۴ نفر از حاجیان در منی، یکی از شهرهای نزدیک مکه، هجوم آوردند و کشته شدند, وزیر حج عربستان سعودی ایاد مدنی به طور واژگونه پاسخ داد: "تمام اقدامات برای جلوگیری از چنین حادثه ای گرفته بود، اما این اراده خدا است." [۳]
و هنگامی که در ژوئیه ۱۹۹۰، هیجان از پلی بر روی گذرگاه شلوغ المعاصم سقوط کردند، وحشت به وجود آمد و حدود ۱۴۰۰ حاجی جان خود را از دست دادند، ملک فهد (۱۹۸۲-۲۰۰۵ سلطنت کرد) نه مسئولیت نقص برای ساخت و ساز پل را بر عهده نگرفت, نه عذرخواهی از خانواده ها داد. در عوض، وی این واقعه را به "اراده مقاومت ناپذیر خداوند" نسبت داد. [۴]
دیدگاه های سعودی و ایرانی
این رهبران سعودی به عنوان سرنوشت معتقد ها پاسخ دادند - یعنی کسانی که منتظرند تغییر رخ دهد "بدون اینکه کاری برای ایجاد چنین تغییری انجام دهند" یا اعتقاد دارند که آنچه اتفاق خواهد افتاد، صرف نظر از این که شخص در این باره چه کاری انجام دهد, باید اتفاق افت. آنها دقیقاً نمونه از اعتقاد مسلمانان به مکتوب (عربی به معنای "نوشته شده است") و قسمت (در عربی به معنای "سرنوشت پیشگویی شده توسط خدا" [۵] یا " سهم از سرنوشت، خوب یا بد، به طور خاص اختصاص داده برای هر فرد.") [۶]
این باید متذکر می شود که سرنوشت باوری عمدتاً منفی استفاده می شود، فقط توضیح می دهد آنچه هیچکس نمیخواهد. "نوشته شده است" توجیه می کند کشاورزان که برای خشکسالی آماده نسازند، والدین برای فلج اطفال یا بازرگانان برای آتش سوزی. با این وجود، مقامات سعودی برای توضیح، مثلاً ، ذخیره فراوان ذخایر نفتی ارزان قیمت برای استخراج در سرزمین خود، از اراده خداوند استفاده نمی کنند.
اما سرنوشت باوری رسمی سعودی ماجرا را خاتمه نمی دهد. رهبران ایران که نه کمتر متدین، این سرنوشت گرایی را با سخنی تلخ رد کردند. علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور در پاسخ به فهد گفت: "این خواست خدا نیست. بله، یک زلزله متناسب با توصیف اراده مقاومت ناپذیر خدا است اما نه ریزش پل ساخته شده توسط بشر." [۷] آیت الله محمد یزدی، رئیس قوه قضائیه ایران، اظهارات فهد را مسخره کرد در حالی که رسانه های ایران برای تمسخر مقامات سعودی رقابت می کردند. کیهان اینترنشنال فرض نمودن به قصد جنایتکارانه این واقعه، آن را "نه یک تصادف بلکه یک ازار و کشتار همگانی" [۸] خواند و پرسید که آیا این فاجعه خواست خدا است یا شیطان بزرگ (یعنی دولت ایالات متحده). [۹] سرمقاله ای در روزنامه رسالت، با انعکاس کینه سنتی شیعیان از اهل سنت، کل مفهوم سرنوشت باوری را به سخره گرفت:
فهد یک حادثه ناشی از بی تقوایی، ناتوانی و ناکارآمدی خودش را به "اراده الهی" نسبت داده و گفته است که "آنها بسیار خوش شانس بودند که در این مکان مقدس کشته شدند، زیرا ساعت آنها فرا رسیده بود و آنها می توانستند در مکانی نامقدس مردند (؟!) " این, آدم را از "تقدیرگرایی" در فلسفه ای که روحانیون دربار سلطنتی برای توجیه جنایات مرتکب شده توسط رهبران فاسد مسلمان در طول ۱۴۰۰ سال [تاریخ مسلمانان] مرتکب شده اند، یادآوری می کنند. [۱۰]
بنابراین، از نظر رهبری ایران، سرنوشت باوری ابزاری است که توسط استبداد های مسلمان برای منافع شخصی ایجاد می شود، نه چیزی ذاتی دین نیست.
سخنگوی دولت عربستان سعودی در پاسخ به این حملات با ضعیف پاسخ داد: "آیا هیچ انسانی از زمان پیدایش تاکنون توانسته است از مرگ جلوگیری کند که خدا اراده کرده و روی لوح ابدی حک شود؟ این اراده خدا بوده است. از قضاوت و تصمیم او نمی توان اجتناب کرد." [۱۱] سعودی ها حتی ادعا کردند که کسانی که به دنبال توضیح انسانی برای فاجعه پل هستند" به اراده خدا اعتقاد ندارند."[۱۲]
این تضاد در میان دو کشور با اکثریت مسلمان با حاکمان اسلام گرا، سوال گسترده تری را به وجود می آورد: آیا مسلمانان به طور قابل تشخیصی سرنوشت معتقد تر هستند تا غیرمسلمان؟ یا همانطور که تهران ادعا می کند، "سرنوشت باوری" فقط بهانه ای راحت است "برای توجیه جنایات" یا شاید، این یک کلیشه شرق شناسی است؟
بحث فلسفی و کلامی
مسئله کنترل انسان بر سرنوشت خود از زمان یونان باستان موضوع بحث فلسفی بوده است. معضل به این صورت است: اگر انسان توانایی تصمیم گیری دارد، این قدرت جهانی خدا را کاهش می دهد. اما اگر خداوند همه تصمیمات را بگیرد، انسانها هیچ مسئولیتی در قبال اعمال خود ندارند، و مفاهیمی مانند عدالت و مجازات را وجود ندارند.
این مناقشات در دوره اسلامی کلاسیک وقتی ذهن های برجسته فلسفی و کلامی آن را شروع به بحث در مورد آن کردند [۱۳] دو مکتب فکر اصلی اسلامی پدید شد: قدریه که برای اراده آزاد استدلال کرد و جبریه که باور کرد که خداوند از طریق انسان عمل کند و فرد هیچ انتخابی ندارد. [۱۴] در رادیکال ترین پیکربندی خود (که توسط فرقه ای اولیه به نام جهمیه آموخته) تفکر دومی فرض نمود که انسان "فقط از روی استعاره عمل می کند، همانطور که خورشید در هنگام غروب" عمل می کند."[۱۴] مورخ برنارد لوئیس این استدلال را با یک تشبیه خلاصه می کند:
در بحث بزرگ میان متکلمین مسلمان قرون وسطی در مورد مسئله جبر یا آراد آزاد، [شطرنج و تخته نرد] بعضی اوقات به عنوان نماد و الگو عمل می کردند. آیا زندگی یک بازی شطرنج است، جایی که بازیکن در هر حرکت حق انتخاب دارد، که مهارت و آینده نگری می تواند موفقیت او را به ارمغان بیاورد؟ یا اینکه تخته نرد است، جایی که مهارت کمی ممکن است نتیجه را تسریع کند یا به تاخیر بیاندازد، اما جایی که نتیجه نهایی با پرتاب انداختن مکرر تاس مشخص شود؟ [۱۶]
محقق اسد ابوخلیل خاطرنشان می کند که "در اسلام هرگز نگاه یکنواختی به جبر و اختیار نبوده است. در حقیقت، این سوال که دربارهی مسئولیت خداوند یا مردم برای اعمال باشد در قلب بسیاری از تقسیم در اندیشه اسلامی است. "[۱۷]
این بحث امروز نیز ادامه دارد، [۱۸] یک ادبیات ثانویه قابل توجه ایجاد می کند. به عنوان مثال، یک کتاب موضوع باریک "مفهوم سرنوشت در جهان عرب را که در ادبیات مدرن عرب منعکس شده است" تحلیل می کند. [۱۹] اما این بحث در اینجا موضوع نیست. بلکه سوال این است: آیا مسلمانان نسبت به غیر مسلمانان سرنوشت معتقد تر هستند؟
یافتن سرنوشت باوری
بسیاری از غیر مسلمانان مدرن مشاهده کردند که مسلمانان به سرنوشتی تغییرناپذیر که از قبل ترسیم شده است، اعتقاد دارند. چند نمونه برجسته:
در سال ۱۸۱۰، لوئی دو كورانسه، مسافر فرانسوی به عربستان ، نوشت كه شرقی ها به دلیل کیفیت "استعفای مطلق" كه "به نظر وی" كیفیت بارز "شخصیت آنها است،" همیشه به وضعیت فعلی خود راضی هستند ". [۲۰] ادوارد لین، مردم شناس بزرگ انگلیسی مصر، که در سال ۱۸۳۶ نوشت ، چیزی مشابه یافت:
این مردان تحت تاثیر اعتقادشان به سرنوشت، در زمان عدم اطمینان ناخوشایند، صبر مثال زدنی نشان میدهند و پس از هر واقعه رنج آور، درجه قابل توجهی از استعفا و قویت را نشان می دهند، تقریباً به بی علاقگی نزدیک می شوند. ... در حالی که مسیحی به حق خود را مقصر هر اتفاق بدی می داند، که فکر می کند بر سر خود آورده است، یا ممکن است چگونه از آن اجتناب کرده باشد، مسلمان از آرامش قابل توجهی در همه اوضاع زندگی برخوردار است. ... همین اعتقاد به جبر، برای مسلمان را بدون مسئولیت مربوط به اقدامات آینده وی، یا هرگونه رویداد آینده، کاملاً می کند. [۲۱]
انگلیسی ها پیدا کردند که مسلمانان چنان متمایز از اعتقاد به سرنوشت برخوردار شدند که کلمه ای با اصالت عربی-فارسی-ترکی , قسمت، اولین بار در سال ۱۸۴۹ در انگلیسی به معنی "سرنوشت، بخت" به تصویب رسید. [۲۲]
دانشنامه کاتولیک رسمی ۱۹۰۷-۱۲ توضیح داد که مفهوم مسلمانان از خدا، به علاوه "گرایش شرقی برای کوچک جلوه دادن فردیت انسان"، منجر به "نظریه اسلامی از قدر" شد که تقریباً به سوی تقدیرگرایی نزدیک می شود. آن کتاب ادعا اظهار داشت که اسلام ارتدوکس معتقد است که "همه اعمال و رویدادهای خوب و بد مطابق با احکام ابدی خدا اتفاق افت". [۲۳]
بعداً، سربازان و مدیران انگلیسی که با مسلمانان سروکار داشتند، تقدیرگرایی را به عنوان یک واقعیت زندگی تلقی می کردند و این را در عمل خود در نظر گرفته شده.
- وینستون چرچیل، در حال بخش تجربه خود در سودان، در سال ۱۸۹۹ نوشت كه اسلام "بی تفاوتی ترسان و سرنوشت گرای دارا است. عادات غیر خردمندانه ، سیستم های شلخته کشاورزی و ناامنی در اموال وجود دارد جای که پیروان پیغمبر زندگی کنند یا حکومت کنند. [۲۴]
- تی ای لورنس، قهرمان انگلیس در جنگ جهانی اول و نویسنده کتاب هفت ستون حکمت، دریافت که اعراب "هدیه زندگی را بی چون و چرا و به عنوان بدیهی پذیرفته بودند. از نظر آنها, زندگی چیزی است که اجتناب ناپذیر باشد، تحمیل کرده بر انسان، یک حق انتفاع، خارج از کنترل."[۲۵]
- وزارت خارجه انگلیس در سال ۱۹۵۱ تفاهم نامه ای تنظیم کرد تا توضیح دهد که چرا ایرانیان برخلاف همه عقل اصرار داشتند که صنعت نفت آنها باید تحت کنترل ایران قرار گیرد. این یادداشت توضیح داد: "اغلب ، پس از یافتن دنیا که به رویاهای آنها پاسخ نمی دهد، آنها تنبل دوباره میشوند و در هیچ تلاشی برای آوردن ایده های خود در تمرکز با واقعیت استقامت نمی ورزند. این گرایش سرنوشت باوری دین آنها اغراق آمیز است." [۲۶]
آمریکایی هایی که امتیاز نفت عربستان را دایر بودند، عملیاتی تقریباً استعماری در اوج شکوفایی اواسط قرن بیستم خود، هم سرنوشت باوری را تشخیص دادند، همانطور که مورخ آنتونی کیو براون نیز آن را تکرار می کند: این عرب ها, نه از طریق هیچ آرزویی برای بهبود سرنوشت خودشان, به کار کردن برای آرامکو اغوا شدند. آنها اعتقاد داشتند که سرنوشت زندگی آنها توسط خدا تعیین شده است."[۲۷]
متخصصان قبل از سال ۱۹۸۰ موافق بودند. هیلما گرانکویست، یک انسان شناس فنلاندی، در سال ۱۹۴۷ نوشت که مسلمانان معتقدند که در "چیزهای کوچک، مانند همه چیز، انسان کاملاً در معرض سرنوشت است." [۲۸] جی ای فون گرونباوم، خاورشناس بزرگ، همین ایده را در سبک آلمانی دارای اطناب خود مطرح کرد:
مسلمان عمیقاً بی اهمیت بودن انسان، عدم اطمینان به سرنوشت او و قدرت مطلق از خدا غیرقابل کنترل که بالای او را باشد احساس می کند. بنابراین، شاید ، او آمادگی بیشتری تا غربی دارد تا واقعیت محقق شده را بپذیرد. [۲۹]
مورو برگر، دانشمند علوم اجتماعی آمریكا، اظهار داشت كه اعراب با كلی "آنچه توسط خدا مقرر شده و به وسیله سنت تقویت شده است" را پذیرند. [۳۰] رافائل پاتای، یک انسان شناس اسرائیلی، توضیح داد: "آنچه انسان است یا انجام می دهد و هر اتفاقی برای او می افتد ، مستقیماً توسط خدا اراده می شود". در نتیجه، "تقدیرگرایی مسلمانان ... مردم را از هر تلاشی که به دنبال بهبود است، منصرف می کند." [۳۱]
مسیحیان خودشناس همچنان از این نظر حمایت می کنند. پت رابرتسون، مغول رسانه ای و نامزد سابق رئیس جمهور آمریکا، "سرنوشت باوری بزرگی در اسلام پیدا می كند، به این معنی كه خداوند همه چیز را تنظیم کرده و آنها را رها می کند. و كل مفهوم قسمت یا سرنوشت یا آراد خداست ... شما" مگس هایی در چهره شما دارید ؛ این آراد خداست. کودکی گرسنه است، این آراد خداست. "[۳۲] دیوید ب بورل، یک متکلم مسیحی، تحت تأثیر احساس محسوس حضور خدا در میان مسلمانان قرار گرفته است:
خدای تأمین کننده، که با اقدامات خود به نیابت از دیگران به او سپاسگزاریم. هرگز نباید فراموش کنیم که زندگی ما هر لحظه از دست خدا و سرنوشت ما نیز بیرون می آید. این مورد اخیر به راحتی می تواند نوعی "تقدیرگرایی" را تخم ریزی کند ، جایی که عبارت که همه جا گفته شود, "انشالله" بهانه ای برای عدم ابتکار عمل به هیچ عنوان است. [۳۳]
فرهنگ عامه غربی گاه و بیگاه به تقدیرگرایی مسلمانان اشاره می کند. آگاتا کریستی، نویسنده مشهور رمز و راز، سالها در عراق با شوهر باستان شناس خود زندگی کرد و در رمانی در سال ۱۹۵۱، توصیف عراقی ها را چنین توصیف کرد: "نگران شانس موفقیت یا شکست نباشید ... مسئولیت را به الرحمن الرحيم بیاندازید. " وی همچنین خاطرنشان کرد: "آرامش و سرنوشت باوری" که نتیجه آن است. [۳۴] موزیکال قسمت در ۱۹۵۳ در برادوی از شاعران و خلفا می گوید. یک گروه موسیقی مستقر در سیاتل خود را مکتوب می نامد. [۳۵]
مسیحیان خاورمیانه، تقدیرگرایی را در میان همسایگان مسلمان خود تشخیص می دهند. هنری حبیب آیروت، یسوعی و انسان شناس، در سال ۱۹۵۲ مشاهده كرد كه طرز تفكر دهقانی مصر "سرنوشت گرای و ایستا است" و به دهقان اجازه می دهد كه فعالیت نكند. [۳۶] جامعه شناس سانیا حامدی مشاهده می کند که "عرب اعتقادی غالب در تأثیر جبر و سرنوشت باوری دارد." او پیامدهای مستقیم را از این امر در زندگی روزمره می گیرد زیرا "مسئولیت انسان در برابر شکست و موفقیت عمدتا به عهده خدا است، فرد احساس نمی کند برای رسیدن به اهداف دنیایی خود کار کند." در نتیجه، وی نتیجه گرفت که "یک عرب متوسط نگاهی کاملاً ناتوان به زندگی دارد." [۳۷]
برخی از دانشمندان مسلمان نیز تقدیرگرایی را مشاهده کنند. جهانگیر آموزگار، اقتصاددان ایرانی، "نوعی تقدیرگرایی در روان ایرانی" می بیند و مورخ ، هما کاتوزیان، درباره "تقدیرگرایی غیرقابل تصور" ایران می نویسد. [۳۸] کنان ماکیا, یک دانشمند اجتماعی عراق، پیدا میکند که "سرنوشت باوری شدید ممکن است یک مشخصه فرهنگ اسلامی به طور کلی باشد."[۳۹]
تحقیقات پیمایشی تقدیرگرایی را می یابد
تحقیقات پیمایشی این نظرات را تایید می کند. در نظرسنجی از ۳۴۷ مسلمان آمریکایی، ۳۳ درصد با این جمله که "همه چیز در زندگی توسط خدا تعیین می شود" موافقت کردند, ۳۸ درصد با "خدا به انسان اجازه می دهد در زندگی مقداری انتخاب آزاد داشته باشد" و فقط ۲۹ درصد با "خدا به انسان كاملاً حق انتخاب مي دهد." [۴۰] بنياد پيو در سال ۲۰۱۲ از مسلمانان در بيست و سه كشور از بوسني تا اندونزي سوال كرد، "آيا شما اعتقاد داريد: به جبر يا سرنوشت (قسمت/ قدر)؟" و سرنوشت باوری گسترده پیدا کرد:
قدر یا سرنوشت، ... توسط مسلمانان سراسر جهان به طور گسترده ای پذیرفته شده است. در ۱۹ از ۲۳ کشوری که این سوال مطرح شده است ، حداقل هفت از هر ده مسلمان می گویند که آنها به سرنوشت اعتقاد دارند. [۴۱]
در چهار منطقه از پنج منطقه ای که این سوال مطرح شده است، میانه حدود ۹۰ درصد به سرنوشت را باور میکند. (جدول ۱ را ببینید)
در مطالعه دیگری، یک پرسشنامه نظر سنجی ارزشهای جهانی ۲۰۰۴ نشان می دهد که مسلمانان بیشتر سرنوشت گرای بودند تا مسیحیان، هرچند فقط حاشیه ای بیشتر تا مسیحی ارتدکسی یونانی اما بسیار بیشتر از پروتستان ها. (جدول ۲ را در زیر ببینید).
مسلمانان سرنوشت باوری را ابراز می کنند
بسیاری از مسلمانان نظرات سرنوشت باوری را ابراز می کنند. چند مورد مستند:
هنگامی که صدام حسین ژولیدهی در دسامبر ۲۰۰۳ در یک سوراخ زیرزمینی توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شد، یک طرفدار محلی، ضیف ریحان محمود، با تلخی اظهار نظر کرد: "ما مسلمانان فقط به سرنوشت ایمان داریم. این آراد خدا بود." [۴۲] در سال ۲۰۰۴، در مورد خشونت مداوم که شهرش را ویران کر ، یک صراف بغدادی نیز رویکردی سرنوشت گرای ارائه داد: "ما باید به زندگی عادی خود ادامه دهیم زیرا سرنوشت ما در دست خداست. تنها خدا تصمیم خواهد گرفت." [۴۳]
دهه ها سوء مدیریت آب، شط العرب، تلاقی رودخانه های دجله و فرات را به یک فاجعه زیست محیطی تبدیل کرد. از جمله مشکلات دیگر، آب نمک خلیج فارس بیش از گذشته به رودخانه بالاتر می رود. همانطور که نیویورک تایمز توضیح می دهد، این "شیلات آب شیرین، دام ، محصولات زراعی و نخلستانهای نخل خرما را خراب کرده است که زمانی این منطقه را مشهور می کرد، و مجبور به مهاجرت ده ها هزار کشاورز شد." و چگونه دولت عراق به این فاجعه ساخته دست بشر پاسخ داد؟ معاون مدیر منابع آب بصره, مانند تنظیم کننده بیمه, گفت: "ما نمی توانیم آنچه خدا انجام می دهد كنترل كنیم." [۴۴]
تقدیرگرایی، جای تعجب نیست که در شرایط جنگ گسترده است. یک مسلمان آمریکایی در آستانه پیوستن به مجاهدین در بوسنی اعلام کرد: "همه سرنوشت های ما از قبل نوشته شده است. زمان مرگ ما نیز نوشته شده است." [۴۵] رهبر ارکستر در یک قطار الجزایر که اغلب توسط شورشیان اسلامگرا حمله کرده وقتی سوال شد که آیا از زندگی خود می ترسد، پاسخ داد: "ما مسلمانان به سرنوشت ایمان داریم. بنابراین چه در رختخواب خود بمیریم و چه در این قطار، در آخر همه چیز یکسان است." [۴۶] فاتح چوبان، ۳۳ ساله ، محافظ خصوصی، در حال سوار شدن به مترو در استانبول بود که یک میله فلزی، احتمالاً از یک محل ساخت و ساز، او را به شدت مجروح کرد، بدن او را سوراخ کرد و باسنش را نیزه زد. خانواده خود به دنبال درمان حقوقی از مقامات مترو نیستند زیرا به عنوان پدرش توضیح داد: "این آراد خداست. هرچه در سرنوشت تو بنویسد برای تو اتفاق خواهد افتاد." [۴۷]
تقدیرگرایی جذابیتی آشکار برای کسانی دارد که مشغول کارهای شرم آور یا ننگین هستند. از یک فروشنده مسلمان در یک کارخانه آبجو سازی در مصر سوال می شود که چگونه کار خود را با دین خود آشتی می دهد: "چه کاری می توانم انجام دهم؟ همه چیز از قبل نوشته شده است، و خداوند من را به کار در اینجا تعیین کرده است." [۴۸] فرد یاد میگیرد که تعداد کمی از همجنس گرایان مسلمان تهدید به ایدز و سایر بیماری های مقاربتی را جدی می گیرند. تفکر معمول آنها این است: "ما اهمیتی نمی دهیم. زندگی و مرگ در دست خداست." [۴۹] یک معتاد پاکستانی، یک سوزن در بازو و یک کلاه نماز بر روی سرش گفت: "هروئین در سرنوشت من نوشته شده است." "هیچ کس نمی تواند فرمان سرنوشت را تغییر دهد." [۵۰]
مسلمانانی که در غرب زندگی می کنند نیز این احساسات را ابراز می کنند. یک دانشجوی ترکیه ای در پاریس به طور عادی از خود به عنوان یک "سرنوشت معتقد" یاد می کند. [۵۱] پس از سقوط یک هواپیمای اجیپتایر در نیویورک، امام قاضی خانکن از مرکز اسلامی وستبری، نیویورک، گفت که به عنوان مسلمان ، "به ما دستور داده شده است تا آنجا که ممکن است از لحظه تولد صبر داشته باشیم. خدا می داند چه زمانی بمیریم. این مجازات نیست، سرنوشت است." [۵۲] در حالی که زندانیان مسیحی در سوئیس, به عنوان کشیش آلن رنه آربز گزارش می دهند، سعی کنند بفهمند که چه چیزی آنها را در زندان آورد، مسلمانان "معمولاً به روشی تقدیر گرای پاسخ می دهند زیرا هر آنچه اتفاق می افتد توسط خدا آرزو می شود." [۵۳]
دانشمندان تقدیرگرایی را پیدا نمی کنند
علیرغم شواهد بسیار، دانشمندان معاصر خاورمیانه اکثراً با این تصور که مسلمانان به طور نامتناسبی سرنوشت گرای هستند، مخالف هستند. آر استیون همفریز، مورخ ، آن "مفسران اروپایی در اوایل قرن بیستم" را تحقیر می کند که
متمرکز بر استعفا و انفعال جوامع مسلمان، تلاش بی روح صرفاً برای حفظ نهادها و ارزشهای اساسی برای سبک زندگی اسلامی، که آنها در میان مردم مسلمان دیدند. اگرچه اکنون پوچ به نظر می رسد، برای دهه های طولانی تأثیرگذارترین "متخصصان" خارجی ادعا می کردند که اسلام ذاتاً دین تقدیر گرایی و رخوت بوده است، هرچند البته ممکن است با طغیان های خشونت غیر قابل پیش بینی، مختصر و غیر منطقی نشان گذاری شود. [۵۴]
نظرسنجی انجام شده توسط حنی فاخوری در مصر در اواسط دهه ۱۹۶۰ اولین ضربه بود: وی دریافت كه ۹۰ درصد دهقانان معتقدند موقعیت اجتماعی شخص "به تلاش خود او بستگی دارد" و فقط ۱۰ درصد آن را "نتیجه آراد خدا خواهد کرد."[۵۵] مارسیا سی اینهورن، یك انسان شناس كه به مطالعه شهرنشینیان مصر پرداخته است, پیدا کند که
فقط به این دلیل که زندگی "نوشته شده است," انسان موجودی منفعل و عاری از اراده و مشیت نیست. خداوند انتظار دارد که بشر از ذهن خود استفاده کند و از جمله تصمیماتی در مورد چگونگی زندگی خود انتخاب کند. [۵۶]
اولیویه روی در مورد یک افغان معمولی می نویسد:
دهقان به دور از زندانی شدن در محدوده مذهبی که تحت سلطه احساس تقدیرگرایی قرار دار، در همین دین [اسلام] ابزاری مفید برای تجزیه و تحلیل، وسیله ای برای مقایسه یک چیز با چیز دیگر و برای یافتن معنا در جهان شخصی خود, پیدا میکند. [۵۷]
اسلام: گری اس گرگ، استاد روانشناسی، مفهوم تقدیرگرایی اسلامی و تأثیر آن را در عدم فعالیت و رشد متوقف کننده خرد می کند. وی این مفهوم را به دیپلمات ها و مدیران غربی در کشورهای دارای اکثریت مسلمان نسبت می دهد, زیرا آنها
سرخوردگی های خود را از سطح پیشرفت به گردن "تقدیرگرایی" مذهبی می اندازند، که از نظر آنها یک ویژگی فرهنگی یا روانی عمیق است. تقریباً در هر مهمانی کوکتل پایتخت یا جشن سپاه صلح، یک یا دو صدا, از زمزمه شلوغی, بلند می شود و تلفظ می کند: "این افراد چنان عادت دارند که دور هم بنشینند و انتظار خدا را بکشند تا کارهایی انجام دهد که آنها هرگز بیدار نشوند و به خودشان کمک کنند."
به عبارت دیگر، گرگ ادعا می کند، غربی ها به غلط "اشباع زندگی روزمره با قدرت خدا"، چیزی را که برای اکثر آنها ناآشناست، به سرنوشت گرایی تعبیر می کنند. او پیدا میکند که این ویژگی ادعایی به عدم توسعه غیر مرتبط باشد:
همانطور که اکثر محققان می دانند، اسلام به طور قابل توجهی انعطاف پذیر است و مانند "افتخار،" شکلهای متنوعی را در یک منطقه ، یک روستا یا حتی یک خانواده مجرد به خود می گیرد. مانند سایر ادیان، می توان از اسلام برای دفاع یا مخالفت با مدرنیزاسیون، توجیه یا محکومیت خشونت، کیفرخواست یک دولت ستمگر و یا پوشاندن آن به مشروعیت استفاده کرد. به نظر می رسد اعم از ابتکار عمل یا مشاوره استعفا بیشتر به وجود یا عدم وجود فرصت واقعی بستگی دارد.
گریگ نتیجه گرفت که تقدیرگرایی
در اسلام نقشی بزرگتر از آنچه در آیین هندو، بودیسم، کنفوسیونیسم یا مسیحیت ایفا می کند، ندارد. و این صفت در اعراب بیش از در سایر مردم نیست و آن پیشرفت در خاورمیانه و شمال آفریقا تاخیر نانداخته بیش از آنچه در آسیا است. [۵۸]
تاریخ: گابریل ای آوسدو، یک جامعه شناس، شکایت می کند که "اسلام از مدت ها قبل با نوع خاصی از سرنوشت باوری شدید همراه بوده است که اغلب اوقات غیر منطقی و متعصبانه نشان داده می شود" و تلاش می کند این ارتباط را رد کند. وی به طور غیرمستقیم به موضوع نزدیک می شود و می پرسد آیا "پیش بینی میزان نفوذ غرب بر یک کشور بر میزان تقدیرگرایی در آن کشور تاثیر دارد". به عبارت دیگر، آیا تقدیرگرایی تحت تأثیر افزایش یافته غرب کاهش می یابد؟ او به دنبال پاسخ در چند نظرسنجی بزرگ است. در خوانش او، عدم وجود ارتباط بین مدرنیته و تقدیرگرایی نشان داده شده است. به عنوان مثال، مسیحیان اندونزی در زندگی روزمره نسبت به مسلمانان اندونزی سرنوشت گرایی بیشتری نشان می دهند. جمعیت تحت تاثیر غرب در ترکیه به اندازه جمعیت غرب زده کمتر عربستان سعودی برابر سرنوشت گرای است. به طور گسترده تر، او در می یابد که، غیر از هند، همه کشورها "از نظر آماری هیچ تاثیر قابل توجهی از مسلمان بودن در مقایسه با سایر گروه های مذهبی در آن کشور خاص نشان نمی دهند."
از این رو، آسودو نتیجه می گیرد که هیچ ارتباطی بین تقدیرگرایی و اسلام وجود ندارد. وی دو توضیح متفاوت (و متناقض) ارائه می دهد: "آنچه را که به عنوان" تقدیرگرایی اسلامی "اشتباه گرفته می شود، ممکن است به عنوان پذیرفتن بیشتر اقتدار مرکزی و تسلیم نتایج زندگی به یک خدای قادر مطلق تعبیر شود." وی با مشاهده ای پر از اصطلاحات پیچیده نتیجه می گیرد:
نیاز به تصور مجدد از تقدیرگرایی به عنوان یک جهت گیری شناختی چند بعدی است که شامل هر دو احساس کنترل شخصی درک شده و همچنین جهت گیری های تحت تأثیر فرهنگی است که نیروهای کیهان شناختی را به عنوان منابع تسلط بر نتایج زندگی در نظر می گیرند. [۵۹]
به عبارت دیگ ، آنچه "تقدیرگرایی" خوانده می شود نه از ایمان بلکه از شرایط سیاسی و حساسیت عمیق مذهبی ناشی می شود. هر کدام به قدرت طاقت فرسا وصل میشوند: قدرت خدا بر انسان یا قدرت استبداد بر رعیت.
دینداری اسلامی به عنوان علت
شعر زمان بیانگر این است که محیطی که اسلام در آن ظهور کرده است دارای عناصر قوی تفکر سرنوشت گرای است. [۶۰] مفهوم چیز ها بودن "مکتوب" قبل از زمان محمد وجود داشته است [۶۱] و شعر ها حاوی کنایه هایی از تقدیری است که خداوند به هر انسانی می کند. [۶۲]
قرآن شامل بسیاری از مقاطع سرنوشت گرایی است [۶۳] و هم بسیاری از حدیث ها (گفته ها و اعمال منسوب به محمد). [۶۴] چند نمونه های قرآنی:
هیچکس، جز به فرمان خدا، نمیمیرد؛ سرنوشتی است تعیین شده (۳:۱۴۵)
برای هر قوم و جمعیّتی، زمان و سرآمد (معیّنی) است؛ و هنگامی که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از
آن تأخیر میکنند، و نه بر آن پیشی میگیرند. (۷:۳۴)
هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است؛ (۹:۵۱)
خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار میدارد؛ هم در این جهان، و هم در سرای دیگر! و ستمگران را گمراه میسازد، (و لطف خود را از آنها برمیگیرد)؛ خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام میدهد! (۱۴:۲۷)
خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند. (۲۸:۵۶)
و اگر میخواستیم به هر انسانی هدایت لازمش را (از روی اجبار بدهیم) میدادیم. (۳۲:۱۳)
هیچ مصیبتی (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روی نمیدهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است. (۵۷:۲۲)
و شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکیم بوده و هست! (۷۶:۳۰
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، ارتباط مستقیمی بین تأکید اسلامی بر قادر مطلق خدا و کنترل مستقیم او بر انسان مشاهده کرد: "اعتقاد اسلامی به جبر به راحتی ویژگی های سرنوشت گرای را در اعتقادات توده ها به دست آورد." [۵۶] نظرسنجی پیو یک همبستگی بین تقوای مسلمان و تقدیرگرایی پیدا می کند:
اعتقاد به سرنوشت بسته به میزان تعهد مذهبی متفاوت است. در هفت از ۲۳ کشور که این سوال مطرح شده است، کسانی که از نظر مذهبی متعهدتر هستند، احتمالاً بیشتر به سرنوشت اعتقاد دارند. مثال اصلی کوزوو است، جایی که ۵۹٪ از کسانی که چندین بار در روز نماز می خوانند، به جبر اعتقاد دارند، در حالی که تنها ۳۶٪ از کسانی که کمتر نماز می خوانند, به آن را اعتقاد دارند. [۶۶]
اما سایر آیات قرآنی با خواستار مسئولیت شخصی با دیدگاه سرنوشت باور مغایرت دارند:
خداوند هیچ به مردم ستم نمیکند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم میکند! (۱۰:۴۴)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! (۱۳:۱۱)
آیا آنها که ایمان آوردهاند نمیدانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت میکند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! (۱۳:۳۱)
به همین ترتیب ، ضرب المثل های عربی غالباً روحیه ای را پیشنهاد می کنند که اصلا منفعلانه نیست:
"هر که زحمت بکشد، به دست خواهد آورد."
"کسی که نمی کارد، درو نمی کند."
"ابتدا مسائل را بیندیشید، سپس به خدا توکل کنید."
اسلام گرایان نمایانگر یک نوع خیلی فعال اسلام هستند. البته، آنها با شور و حرارت مخالف هرگونه ارتباط بین اسلام و سرنوشت باوری هستند که ممکن است مانع اقدامات انقلابیون، جهادی ها، شهدا و تروریست های انتحاری شود. میزام میل صدیقی، یک امام مستقر در لس آنجلس، توضیح می دهد:
ما در اسلام از کلمه "سرنوشت" استفاده نمی کنیم. کلمه "سرنوشت" به معنای "قدرتی است که نتیجه حوادث را قبل از وقوع تعیین می کند." برخی از مردم به سرنوشت به عنوان یک قدرت مستقل و نامرئی معتقدند که تقدیر آنها را کنترل می کند. به چنین افرادی "سرنوشت گرایان" گفته می شود. یک مسلمان سرنوشت گرای نیست. مسلمانان به خدا ایمان دارند و فقط خداوند است که قادر است همه چیز را از قبل تعیین کند. [۶۷]
در مجموع، قرآن، سایر نوشته های اسلامی و حکمت عامیانه به سمت سرنوشت باوری متمایل است اما پیامی متناقض ارائه می دهد.
استبداد به عنوان علت
بیانیه ایرانی درباره تقدیرگرایی به عنوان "فلسفه ای که توسط روحانیون دربار سلطنتی برای توجیه جنایات مرتکب شده توسط رهبران فاسد مسلمان ایجاد شده است" مقداری حقیقت دارد، زیرا حاکمان از مضمون سرنوشت گرای برای اهداف خود سوء استفاده می کنند: سرنوشت باوری حفظ حکومت آسان تر میکند. در همین راستا، دانشنامه کالییر آمریکای توضیح می دهد که تقدیرگرایی ناشی از "خلا الهیاتی است که مسلمانان را در پی انحطاط اجتماعی و سیاسی فرا گرفته است." [۶۸]
تقدیرگرایی توسط اولین سلسله مسلمانان، بنی امیه ترویج شد، که به نفع آنها دلسرد کردن شورش ها علیه اقتدار آنها بود. و به همین ترتیب، در طول اعصار باقی ماند، زیرا حاکمان امیدوار بودند که تصورات تقدیرگرای، انفعالی سیاسی را در رابطه با چالش های زندگی و تصمیمات حاکمان ایجاد کند. ابو خلیل مشاهده می کند که چگونه "تلاش رهبران مسلمان / عرب در گذشته و در تاریخ معاصر عرب برای منطقی جلوه دادن شکست ها از طریق توسل به جبریه متداول شده است خالص تا حد قابل پیش بینی بودن." [۶۹]
حمایت آنها به این تفسیر از قرآن تحرک کافی برای غالب شدن داد. ابوخلیل با مرور تاریخ تقدیرگرایی یادآور می شود، "در حالی که تاریخ اندیشه اسلامی شاهد نزاعی بین کسانی بود که به اراده آزاد اعتقاد داشتند و کسانی که به گریز ناپذیری سرنوشت معتقد بودند ... مکتب دومی مسلط می شد زیرا که آن حمایت سیاسی از مختلف دولتهای اسلامی داشت. "[۷۰]
قسمت در امپراتوری عثمانی به معنای بود، مانند سی ای بازورت در دانشنامه اسلام گزارش می دهد،
یک نگرش عمومی از تقدیرگرایی، پذیرش مستعفی ضربات و مصائب سرنوشت. ... جو اعتقاد عمومی به سرنوشت و شانس در بسیاری از داستانهای هزار و یک شب و در ادبیات اخلاقی ایرانی و ترکی به خوبی دیده می شود. [۷۱]
حاکمان مدرن زبان تقدیرگرایی را به همان اندازه مفید دانسته اند و اغلب به آن استناد می کنند. جمال عبدالناصر از مصر به طور منظم تحولات ناخوشایند را به عنوان سرنوشت گریزناپذیر رد می کرد، در حلی تصمیمات خود را با سرنوشت گریزناپذیر مرتبط دانست، به طوری که پذیرش یکی را ترغیب می کند و مقاومت در برابر دیگری را دلسرد می کند. پس از حمله اسرائیل به نیروهای مسلح مصر در ژوئن ۱۹۶۷ ، وی به یک ضرب المثل عربی متوسل شد ("احتیاط مسیر سرنوشت را تغییر نمی دهد") و گفتار حکیمانه دهقانی ("مانند مردی که در خیابان توسط ماشین مورد اصابت قرار گرفت "). [۷۲] با این کا ، ناصر تلاش کرد تا دولت خود را از سرزنش خلاص کند و نشان دهد که نمی توانست کاری غیر از آنچه می کرد. به همین ترتیب، پس از شکست در سال ۱۹۶۷، ملک حسین اردن، به رعایای خود اظهار داشت،
اگر با جلال پاداش نداده شدید، به این دلیل نبود که شهامت کافی ندارید، بلکه بخاطر اراده الله است. [۷۳]
هنگامی که فتح کویت در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ توسط صدام حسین با افتضاح مشابهی به پایان رسید، او نیز به چنین زبانی بازگشت و با تغییر ادعاهای دهها ساله و پر سر و صدا و سکولار کنترل بر سرنوشت خود، به طرز چشمگیری معکوس کرد. [۷۴] وی با حالت عذرخواهانه ای توضیح داد که چرا دیپلماسی وی به این شدت شکست خورد و برای چرا نیروهای عراقی با یک ائتلاف گسترده روبرو شدند: "ما ممکن است از نظر بسیاری از رهبران جهان سرنوشت گرای به نظر برسیم زیرا از نظر استانداردهای انسانی انتظار خوبی از آنها نداریم." [۷۵ ] طارق عزیز، سخنگوی وی ، چشم اندازهای رهبری عراق (بخوانید: صدام حسین) را "سرنوشت گرای" توصیف کرد، اشاره شود که حتی این نگرش ممکن است صادقانه باشد. [۷۶]
حسنی مبارک در سال ۲۰۰۶ به غرق شدن کشتی قایق مصری، السلام ۹۸, و مرگ بیش از هزار نفر از حدود ۱۴۰۰ مسافر و خدمه آن، با یادآوری به مصری ها که آنها دست خدا را قبول می کنند، پاسخ داد. وی همچنین از حق تعالی خواست که غرق شدگان را به عنوان شهید بپذیرد. [۷۷] حاکم نظامی گامبیا، یحیی جامع، "یک سرنوشت باوری اسلامی" را به نمایش گذاشت، و او به طور معمول به سوالات در مورد قصد خود برای نامزدی در انتخابات پاسخ می داد با این جمله، "این در دست خداست." [۷۸]
اگر این مثالها استفاده ابزاری از گفتگو تقدیر گرای توسط رهبران را نشان دهد، سایر نشانه ها صادقانه بودن آنها را نشان می دهد. این امر به ویژه در بحث درباره مرگ آنها برجسته شده است: به گفته دیوید هولدن و ریچارد جانز، پادشاه سعودی فیصل معتقد بود كه "مرگ وی به ثانیه دقیق روز از طرف خدا تعیین شده بود, قبلا مقرر داشت. این امر تا حدی تحقیر وی نسبت به ترتیبات امنیتی را به طور کلی توضیح می داد. او توسط محافظانی که به نظر او به عنوان یک مانع غیر ضروری نگاه می کرد، آزرده خاطر شد.[۷۹] این عدم محافظت باعث ترور وی توسط یکی از اقوام در سال ۱۹۷۵ شد.
جالب است که این نگرش را می توان در یک مسیحی خاورمیانه ای مانند بطرس بطرس غالي، وزیر امور خارجه سابق مصر نیز مشاهده کرد. وی در اوت ۱۹۷۹ هشدار داده شد كه فلسطینیان قصد كشتن او را دارند، وی با تاکید عقیده خود مبنی بر اینکه "تاریخ مرگ یک مرد نوشته شده است" پاسخ داد و نمی تواند در این زمینه کاری انجام دهد. [۸۰] یاسر عرفات هنگام صحبت در مورد مرگ خود از زبان مشابهی استفاده می کرد: "وقتی نوبت من فرا رسد، هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد. این بخشی از دین من است." [۸۱]
اگر حاکمان گاهی از سرنوشت باوری به عنوان ابزاری استفاده می کنند، در بعضی مواقع به نظر می رسد که به آن اعتقاد دارند.
کنشگری مسلمان
سوابق تاریخی نشان می دهد حاکمانی که انتظار انفعال سیاسی مسلمانان را دارند غالباً بی ادبانه متعجب می شوند: توده های مسلمان اغلب بسیار فعالانه عمل کرده اند.
پس از جنگ جهانی اول، مدیران غربی تصور می کردند ترک ها با آنچه یکی از مقامات وزارت خارجه انگلیس "سرنوشت باوری خمی شده " می نامد تسلیم به حکومت متفقین می شوند. اما آنها اشتباه تصور كردند: "جنگ تا جایی كه رهبران حزب اتحاد و ترقی [یعنی ترکهای جوان] نگران بودند" به پایان نرسیده بود ," و آنها سخت جنگیدند (و با موفقیت) كه اروپاییان را از این امر دور نگه دارند. [۸۲]
آخرین شاه ایران، محمدرضا پهلوی، اعتقاد به سرنوشت باوری از بنده های خود داشت. به گفته جان استمپل، یک دیپلمات آمریکایی مستقر در ایران، "گرایش اکثر مسلمانان به نگاه سرنوشت باوری به زندگی ... به طور منظمی در فلسفه حکومت شاه بافته شده، که رهبر را فعال می دانست ... و مردم به عنوان منفعل. "[۸۳] او اشتباه خود را با روش سختی در سالهای ۱۹۷۸-۷۹، هنگامی که سلطنت خود را به دلیل انقلاب در سراسر کشور از دست داد، آموخت. با کمال تعجب، آموزگار مشاهدات خود را در مورد "یک رگه سرنوشت باوری" در کتابی درباره همان انقلاب بیان کرد.
ستیز اعراب و اسرائیل نیز کلیشه های مربوط به سرنوشت باوری را تکذیب می کند. نیروهای اسرائیل در سالهای ۱۹۴۸-۴۹، در ۱۹۵۶، در ۱۹۶۷, در ۱۹۷۰ و در ۱۹۸۲، سپس در ۲۰۰۶، ۲۰۰۸-۰۹، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴، دشمنان عرب خود را در میدان نبرد شکست دادند. هنوز, عربها غیرقابل نفوذ به پیام آشکار این شکست ها، مبارزه خود را علیه دولت یهود ادامه داده اند. این سابقه در طول سه نسل به سختی پیشنهاد می کند که آنها مردمی باشند که هرچه سرنوشت به آنها ارایه دارد را بپذیرند.
در مصر، افزایش قیمت نان در سال ۱۹۷۷ منجر به شورش های غذایی شد. در عراق، به محض اینکه رژیم صدام حسین لحظه ای در سال ۱۹۹۱ بی ثبات شده، شورش ها در سراسر کشور فوران کرد. آشوب های عربی که از اواخر سال ۲۰۱۰ آغاز شد، به سرعت حاکمان چهار کشور - تونس، مصر، لیبی و یمن - را سرنگون کرد و منجر به جنگ داخلی در سوریه شد.
ممکن است مقامات سعودی تقدیر را برای بلایای فاجعه حج مقصر بدانند ، اما در مواقعی دیگر، مشکلات را به روشی منطقی حل می کردند. آنها با گریه در برای "آراد خدا" به حمله صدام حسین به کویت پاسخ ندادند اما نیم میلیون سرباز خارجی را برای شکست دادن ظالم عراقی دعوت کردند. برادرزاده ای که ملک فیصل عربستان سعودی را قتل کرد، ادعا کرد که اراده خدا را عملی می کند، اما قضات وی را به جرم "قتل عمدی و با قصد قبلی" سر بریدند.[۸۴] کاهش شدید قیمت نفت در اواخر سال ۲۰۰۸ متوجه شد سعودی ها با انرژی تمام همکار صادرکنندگان خود را سازماندهی می کنند تا تولید خود را کاهش دهند. تهدید مضاعف انباشت هسته ای ایران و فرکینگ در آمریکا در سال ۲۰۱۴ نتیجه رسید که رهبری سعودی تولید بالا را برای کاهش قیمت انرژی نگه می دارد. در سال ۲۰۱۵، پادشاه جدید سعودی به جنگ یمن رفت. این نمونه ها می توانند صد برابر شوند و هر یک از آنها مفهوم انفعال و پذیرش سرنوشت فرد را تکذیب کند.
سرانجام ، دو نمونه برجسته: درصد بسیار بیشتری از مردم در انقلاب ایران از انقلاب فرانسه، روسیه یا چین شرکت کردند. تظاهرات در سراسر مصر علیه محمد مرسی در ژوئن ۲۰۱۳ بزرگترین واقعه سیاسی در تاریخ بشر بود که میلیون ها معترض را درگیر خود کرد. [۸۵]
توضیح دادن کنشگری
اگر این سابقه کنشگری، شهرت را برای سرنوشت گرایی تکذیب کند، طرفداران این توضیح می توانند بیش فعالی را هوشمندانه توضیح دهند. آنها این کار را با دیدن آن به عنوان یک شیر اطمینان انجام می دهند. دانشنامه کاتولیک توضیح می دهد که "تمایل به رخوت و سستی" در مورد صنایع عادی زندگی "با بی احتیاطی در خطر که عنصری ارزشمند در شخصیت نظامی مردم است در تضاد است." کنان مکیا، تحلیلگر عراقی، درمی یابد: "ایده تسلیم به آراد خدا ، نقطه مقابل غیر فعال از تلاش شهادت برای علت شان." [۸۶] عبدالحلیم قندیل، ستون نویس مصری، درباره همشهریان خود می گوید:
این اعتقاد ریشه ای عمیق در بین مردم مصر وجود دارد که سیاست خارج از محدوده منافع آنهاست. درست اس ، مصریان در سکوت طولانی مدت ستم را تحمل می کنند. اما وقتی به اندازه کافی داشته اند، مانند یک طوفان فوران می کنند. [۸۷]
برعکس، گری گرگ در مورد "یکی از مردان مترقی تر" در یکی از شهرهای مراکش می گوید که یک کافه برای گردشگران ساخته است، اما سپس توسط یک مقام دولتی مصادره کرده شده است. صاحب کافه خشم خود را خشمگین کرد اما پس از فهمید که نمی تواند برنده شود، به تدریج از سمت خود استعفا داد و با تلخی گفت: "مکتوب، مکتوب". گرگ از این نتیجه می گیرد که "گشودن فرصت، نوعی " اخلاق گرای مسلمان " مبتنی بر موفقیت را به وجود می آورد ؛ بسته شدن فرصت، استعفا را که در تسکین تقدیرگرایی مذهبی پیدا شود ایجاد می کند." به عبارت دیگر، استعفا با بستن فرصت، آمد.
با این حال، این تعریف از تقدیرگرایی به فرد اجازه می دهد در دو طریق توضیح دهد: مسلمانان چه مطیع چه نه ، چه منفعل و چه فعال ، سرنوشت گرایان هستند. این امر موجب می شود تا پایان نامه تقدیرگرایی اسلامی با همه شرایط سازگار باشد و به این معنی است که قابل انکار نیست. این نه بورسیه است و نه علوم اجتماعی. بلکه این یک ترفند معنایی است. اگر تقدیرگرایی می تواند به معنای خود و مخالف آن باشد، سودمندی آن به عنوان ابزاری تحلیلی از بین می رود. یک مردم سرنوشت گرای انفعالاً تقدیر آن را می پذیرد و هر استبداد یا وحشیگری را به سرنوشت خود دچار می کند. طبق تعریف، مردمی که قیام می کنند ، سرنوشت گرای نیستند.
نتیجه گیری: سرنوشت باوری و نقطه مقابل آن
سرنوشت باوری با جریان های قدرتمند فعالیت، انرژی و سرمایه گذاری مسلمانان همزیستی دارد. فون گرونباوم این میراث دوگانه را متذکر شد:
مسلمان معمولاً به تسلط با پشتوانه نیروی برتر تن در میدهد. او از ویژگی گذرای قدرت انسانی آگاه است و تلاش میکند که تأثیر نهایی آن را به حداقل برساند. از طرف دیگر، با یک نگاه به شورشهای بیشمار در سرزمینهای مسلمانان، نشان می دهد که تسلیم مومن محدودیت های حد بسیار مشخص و نسبتاً باریکی داشت. هرچند که غالباً از انتظارات خود ناامید می شد، مردم همیشه آماده بودند تا به جای صبر در انتظار نتیجه از پیش تعیین شده، برای یک هدف بجنگند. بنابراین بسیار تردیدآمیز به نظر می رسد که آیا واقعاً می توان "تقدیرگرایی" را به عنوان یک قدرت عقب مانده در سیاست توصیف کرد. [۸۸]
یا همانطور که این نویسنده در سال ۱۹۸۳ درباره زندگی پیش از مدرن نوشت:
اگرچه معمولاً با اصطلاح عربی رعايا (گله چوپانی کرده شد) به مسلمانان اشاره می شد، كه نشان دهنده انفعال آنها بود، بهتر است كه آنها را به عنوان گاوهایی مشاهده كنید كه به طور معمول نرم و راحت، اما گاهی علیه مقامات قیام می کنند و رم می کنند. رد [نظم سنتی] به ندرت اتفاق می افتد، و معمولاً در لحظات بحران شدید رخ میدهد، اما اغلب به اندازه ای است كه حاكمان مسلمان را بیمناک نگه دارد. [۸۹]
"سرنوشت باوری" به طور خلاصه، یک فروکاستگرایی ساده از واقعیت پیچیده مسلمان است. بله، تمایلات سرنوشت گرای نامتناسب وجود دارد (نظرسنجی های پیو این را ثابت می کند). علیرغم تردید در علوم اجتماعی، به نظر می رسد سرنوشت باوری در میان مسلمانان بیشتر از سایر مردم است. اما همینطور سابقه متناقضی از بیش فعالی (همانطور که در موارد ایرانی و مصری نمادین شده است) وجود دارد. ترکیب آنها قابل پیش بینی نیست. دیدن تنها نیمی از تصویر، کل را تحریف می کند. تقدیرگرایی به توضیح زندگی مسلمانان کمک نمی کند. این اصطلاح باید از تحلیل بازنشسته شود.
[۱] به نقل از رابرتفیسک در ایندیپندنت (لندن)، ۱۸ ژوئن ۲۰۰۰؛ حلیم برکت ، "فراتر از همیشه و هرگز: نقدی در تفسیرهای روانشناختی اجتماعی جامعه و فرهنگ عرب"، در نظریه، سیاست و جهان عرب: پاسخ های انتقادی، چاپ. هشام شرابی (نیویورک: روتلج، ۱۹۹۰)، صص ۱۴۷-۱۵۰ ؛ همان، جهان عرب: جامعه ، فرهنگ و دولت (برکلی: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۳) ، صص ۱۹۱-۴.
[۲] آسوشیتدپرس، ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵.
[۳] واشنگتن پست، ۱ فوریه ۲۰۰۴.
[۴] آژانس مطبوعاتی سعودی، ۳ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۵] هانس وهر، واژه نامه ای از عربی مکتوب مدرن (ویسبادن: اوتو هاراسوویتز، ۱۹۷۴) ، ص. ۷۶۳. قرآن از واژه قسمت به معنای "سرنوشت" استفاده نمی کند.
[۶] دانشنامه اسلام ، چاپ دوم، "قسمت."
[۷] رادیو تهران، ۴ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۸] کیهان اینترنشنال (تهران)، ۹ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۹] همان، ۷ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۱۰] رسالت (تهران)، ۵ ژوئیه ۱۹۹۰. علائم نگارشی مانند نسخه اصلی استفاده شده است. به نظر نمی رسد که فهد جمله منتسب به او را در اینجا گفته باشد.
[۱۱] آژانس مطبوعاتی سعودی، ۹ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۱۲] ایندیپندنت (لندن)، ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۰.
[۱۳] هلمر رینگرن، "تقدیرگرایی اسلامی" ، در هلمر رینگرن، سردبیر، اعتقادات تقدیر آمیز در دین، فرهنگ عامیانه و ادبیات (استکهلم: آل مقویست و ویکسل، ۱۹۶۷)، صص. ۵۲-۶۲ ؛ ماریا دی سیلی, ارادهآزادوقدردراندیشهاسلامی: سازشهاینظریدرآثارابنسینا، غزالیوابنعربی (آکسفورد: روتلج ، ۲۰۱۳).
[۱۴] دبلیو مونتگمری وات، اراده آزاد و سرنوشت در اوایل اسلام (لندن: لوزاک، ۱۹۴۸).
[۱۵] دبلیو مونتگمری وات، دانشنامه اسلام ، چاپ دوم , "جامعة."
[۱۶] برنارد لوئیس، خاورمیانه: تاریخچه مختصر ۲۰۰۰ سال گذشته (نیویورک: اسکریبنر، ۱۹۹۶) ، ص. ۱۶
[۱۷] اسعد ابوخلیل، "الجبریه در گفتمان سیاسی جمال عبدالناصر و صدام حسین: منطقی سازی شکست،" جهان اسلام ، ژوئیه-اکتبر۱۹۹۴، ص. ۲۴۱
[۱۸] اولریخ شون, عزموآزادیدراندیشهعربامروز: تأملیکمسیحیدرگفتگوباعلمواسلام (گوتینگن, فندنهوک و روپرخت, ۱۹۷۶)؛ محمد م الشعراوي,سرنوشتوقدر, ترجمه شده در انگلیسی توسط عایشه عبدالرحمن بیولی (لندن, در ال تقوا, ۱۹۹۴)
[۱۹] دالیا کوهن-مور، مسئله ای از سرنوشت: مفهوم سرنوشت در جهان عرب همانطور که در ادبیات مدرن عربی منعکس شده است (نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۱).
[۲۰] لوئی الكساندر اولیویه د كورانس, تاریخ وهابیان از زمان پیدایش آنها تا پایان سال ۱۸۰۹(پاریس, شه کراپار, ۱۸۱۰) ترجمه شده در انگلیسی توسط اریک تیبر(ردینگ, انگلستان: گارنت, ۱۹۹۵) ص. ۱۲۲, صص. ۲۴ و ۳۳ هم مراجعه کنید
[۲۱] ادوارد ویلیام لین، آداب و رسوم مصریان مدرن (لندن: دنت، ۱۹۶۶؛ اولین بار در ۱۸۶۰ منتشر شد) ، ص. ۲۹۱
[۲۲] دیکشنری انگلیسی آکسفورد، "قسمت"
[۲۳] دانشنامهکاتولیک: مرجعیبینالمللیدربارهقانوناساسی، دکترین، نظموتاریخکلیسایکاتولیک (نیویورک: رابرت اپلتون , ۱۹۰۹) ، جلد. ۵, "سرنوشت باوری."
[۲۴] وینستون چرچیل، جنگ رودخانه (لندن: لانگمن, گرین و شرکت, ۱۸۹۹)، جلد. دوم، صص ۲۴۸-۲۵۰.
[۲۵] تی ای لورنس، هفت ستون خرد: یک پیروزی (گردن سیتی نیویورک, دوبلدی, دوران و شرکت, ۱۹۳۵)، صص. ۳۸-۳۹
[۲۶] "مقاله ای در مورد صحنه اجتماعی و سیاسی ایرانی," نقل شده در یرواند آبراهامیان، خمینیسم: مقالاتی درباره جمهوری اسلامی (برکلی: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۳)، ص. ۱۱۵
[۲۷] آنتونی کیو براون, نفت، خدا و طلا: داستان آرامکو و پادشاهان سعودی (بوستون: هوتون میفلین، ۱۹۹۹)، ص. ۱۴۷
[۲۸] هیلما گرانکویست، تولد و کودکی در میان اعراب: مطالعات در یک روستای محمدی در فلسطین (هلسینکی: سودرستروم, ۱۹۴۷) ، ص. ۱۷۷
[۲۹] جی ای فون گرونباوم، اسلام: مقالاتی در طبیعت و رشد یک سنت فرهنگی، چاپ دوم. (لندن: روتلج و کیگن پول، ۱۹۶۱) ، ص. ۷۰
[۳۰] مورو برگر، جهان عرب امروز (گاردن سیتی، نیویورک: آنکر، ۱۹۶۴) ، ص. ۱۵۶
[۳۱] رافائل پاتای، ذهن عرب (نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر، ۱۹۷۶) ، صص ۱۴۸، ۳۱۰.
[۳۲] پت رابرتسون، سخنرانی در کلوب ۷۰۰, ۲۰ اکتبر ۱۹۹۴، تنظیم شده توسط مردم برای راه آمریکای، واشنگتن دی سی
[۳۳] دیوید بورل، "ارکان ایمان اسلامی: آنچه باید بدانیم و چرا" ، مشترک المنافع، ۳۱ ژانویه ۱۹۹۷.
[۳۴] آگاتا کریستی، آنها به بغداد آمدند (لندن: فونتانا، ۱۹۵۴) ، ص. ۳۴
[۳۵] جین جانسون، "مکتوبسیاتلدرحالحرکتبهبالااست،" ۱۹ ژوئیه ۲۰۰۳. برای اطلاعات بیشتر، به maktub.com مراجعه کنید.
[۳۶] هنری حبیب-آیروت، Fellahs d'Egypte (قاهره: ادیسیون دو سفینکس , ۱۹۵۲) ، ص. ۱۷۰
[۳۷] سعنیه حامدی، خلق و خو و شخصیت عرب ها (نیویورک: تواین، ۱۹۶۰) ، صص. ۱۸۵، ۱۸۷, ۲۱۳.
[۳۸] جهانگیر آموزگار، پویایی انقلاب ایران: پیروزی و تراژدی پهلوی ها (آلبانی: انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک، ۱۹۹۱) ، ص. ۹۱؛ هما کاتوزیان ، اقتصاد سیاسی ایران مدرن: استبداد و شبه مدرنیسم، ۱۹۲۶-۱۹۷۹ (نیویورک: انتشارات دانشگاه نیویورک، ۱۹۸۱) ، ص. ۶۵
[۳۹] سمیر الخلیل [نام مستعار از کنان ماکیا] ، جمهوری ترس: سیاست عراق مدرن (برکلی: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۸۹) ، ص. ۱۰۰
[۴۰] ایوان یزبک حداد و آدیر تی لومیس، ارزشهای اسلامی در ایالات متحده (نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۸۷) ، ص. ۲۵
[۴۱] مسلمانان جهان: وحدت و تنوع، فروم پیو در مورد دین و زندگی عمومی، واشنگتن دی سی، ۹ اوت ۲۰۱۲، ص. ۴۱
[۴۲] آسوشیتدپرس، ۱۶ دسامبر ۲۰۰۳.
[۴۳] خبرگزاری فرانسه، ۳۱ دسامبر ۲۰۰۴؛ خاورمیانه آنلاین (لندن)، ۳۱ دسامبر ۲۰۰۴.
[۴۴] نیویورک تایمز، ۱۲ ژوئن ۲۰۱۰.
[۴۵] مظفر حلیم و بتی بومن، خورشید در غرب طلوع می کند: تازه مسلمانان درباره سفر خود به اسلام می گویند (بلتسویل، ماد: آمانا، ۱۹۹۹/۱۴۲۰) ، ص. ۲۹
[۴۶] نیویورک تایمز، ۱۳ مارس ۱۹۹۹.
[۴۷]زمانامروز (استانبول)، ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۴.
[۴۸] کریم الگوهاری، "تخمیر مذهبی," گزارش خاورمیانه، تابستان ۱۹۹۹، ص. ۱۵
[۴۹] استیون او موری و ویل روزكو، ویراستاران ، همجنس گرایی های اسلامی: فرهنگ، تاریخ و ادبیات (نیویورك: انتشارات دانشگاه نیویورک، ۱۹۹۷) ، ص. ۲۷۴
[۵۰] نیویورک تایمز، ۱۹ آوریل ۲۰۰۰.
[۵۱] به نقل از هربرت میسون، خاطرات یک دوست: لوئیس ماسینیون (نوتر دام, ایندیانا: انتشارات دانشگاه نوتر دام)، ص. ۶۵
[۵۲] آسوشیتدپرس، ۳۱ اکتبر ۱۹۹۹.
[۵۳] ابا آلن رنه اربز ، "زندانی های مسلمان در زندان های سویس" (گزارش یک روحانی کاتولیک)، کمیسیون کنفرانس اسقف سویس ها برای مهاجران، ۳۱ مارس ۲۰۰۰.
[۵۴] آر استیون همفری، بین حافظه و آرزو: خاورمیانه در عصری آشفته (بركلی: انتشارات دانشگاه كالیفرنیا، ۱۹۹۹) ، صص ۱۸۶-۷.
[۵۵] هنی فخوری، كفرالو: یکدهكدهمصریدرحالگذار (نیویورك: هولت، رینهارت و وینستون، ۱۹۷۲)، ص. ۴۱
[۵۶] مارسیا سی اینهورن، ناباروری و پدر سالاری: سیاست فرهنگی جنسیت و زندگی خانوادگی در مصر (فیلادلفیا: انتشارات دانشگاه پنسیلوانیا، ۱۹۹۶)، ص. ۷۸
[۵۷] اولیویه روی، اسلام و مقاومت در افغانستان، ترجمه. توسط چاپ اول (کمبریج، انگلستان: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۸۶)، ص. ۳۴
[۵۸] گری اس گرگ، خاورمیانه: روانشناسیفرهنگی (نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۵)، صص ۳-۳۰.
[۵۹] گابریل ای آسودو، "تقدیرگراییاسلامیوبرخوردتمدنها: ارزیابییکنظریهایمناقشهبرانگیزومشتبه،" نیروهای اجتماعی ۸۶ (۲۰۰۸): ۱۷۱۱-۵۲.
[۶۰] هلمر رینگرن، مطالعاتیدرتقدیرگراییعرب (اوپسالا، ای بی لوندکویستکا، ۱۹۵۵).
[۶۱] ابوخلیل، "الجبریه،" ص. ۲۴۲
[۶۲] همان، ص. ۲۴۳
[۶۳] برای فهرست ، به صالح سوبی، زیارت مکه و مدینه (قاهره: چاپ ملی) ، ص. ۱۵
[۶۴] ابوخلیل، "الجبریه،" ص. ۲۴۳
[۶۵] ماکس وبر، اقتصادوجامعه: رئوسمطالبجامعهشناسیتفسیری، گونتر روت و کلاوس ویتشیچ ، چاپ. (برکلی: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۷۸)، ص. ۵۷۵
[۶۶] مسلمانان جهان: وحدت و تنوع ، ص. ۶۱
[۶۷] "سرنوشت یا اراده آزاد، طبیعت یا پرورش" ، OnIslam.net (دوحه)، ۱۶ اوت ۲۰۰۳.
[۶۸] دانشنامه کالییر در سیدی-رام, قسمت, دانشنامه انکارتا, قسمت, ۶/۴/۲۰۱۵ خوانده
[۶۹] ابو خليل، "الجبریه" ، ص. ۲۴۶
[۷۰] همان، صص ۲۴۳-۴.
[۷۱] دانشنامه اسلام ، چاپ دوم ، "قسمت".
[۷۲] ابوخلیل، "الجبریه" ، ص. ۲۴۷
[۷۳] مایکل بی. اورن، شش روز جنگ: ژوئن ۱۹۶۷ و ساخت خاورمیانه مدرن (نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۲) ، ص. ۳۱۰
[۷۴] ابوخلیل، "الجبریه" ، صص ۲۴۹-۵۵.
[۷۵] صدام حسین، ملاقات با نماینده پاپ ، کاردینال آچیل سیلوسترینی، ۳ مه ۱۹۹۳، در رادیو جمهوری عراق، ۴ مه ۱۹۹۳.
[۷۶] به نقل از غزی ای القوس عیبی، بحران خلیج فارس: تلاشی برای درک (نیویورک: کیگن پول اینترنشنال, ۱۹۹۳) ، ص. ۳۸؛ میلتون ویورست، قلعه های ماسه ای: اعراب در جستجوی دنیای مدرن (نیویورک: آلفرد آ. کناف، ۱۹۹۴)، ص. ۳۴۵
[۷۷] ایلی لیک، " افزایش فشار تایتانیک مصر بر مبارک" ، نیویورک سان، ۶ فوریه ۲۰۰۸.
[۷۸] سرویس بین مطبوعاتی (آی پی اس، رم) ، ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۶.
[۷۹] دیوید هولدن و ریچارد جانز، خاندان سعود: ظهور و سلطنت قدرتمندترین سلسله جهان عرب (نیویورک: هولت، رینهارت و وینستون، ۱۹۸۱) ، ص. ۳۷۹
[۸۰] بطرس بطرس غالي، جاده مصر به اورشلیم: داستان یک دیپلمات دربرای مبارزه برای صلح در خاورمیانه (نیویورک: خانه تصادفی، ۱۹۹۷) ، ص. ۲۶۴
[۸۱] تلویزیون کانال ۱ (اورشلیم)، ۱۱ اوت ۱۹۹۶.
[۸۲] نوری بیلگه جریس، استانبول تحت اشغال متفقین، ۱۹۱۸-۱۹۲۳ (لیدن: بریل، ۱۹۹۱) ، ص. ۴
[۸۳] جان آر استامبل، داخل انقلاب ایران (بلومینگتون: انتشارات دانشگاه ایندیانا، ۱۹۸۱)، ص. ۱۳
[۸۴] هولدن و جانز، خاندان سعود ، ص. ۳۸۳
[۸۵] نیویورک تایمز، ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳.
[۸۶] خلیل، جمهوری ترس، ص. ۱۰۰
[۸۷] آسوشیتدپرس، ۲۸ مارس ۲۰۰۵.
[۸۸] فون گرونباوم, اسلام ص. ۷۰
[۸۹] دانیل پایپس، درمسیرخدا: اسلاموقدرتسیاسی(نیویورک: کتابهای بیسیک، ۱۹۸۳)، ص. ۶۳
بروزرسانی ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵: پس از یک فاجعه دوم مربوط به حاج، یک ازدحام در ۲۵ سپتامبر در منی رخ داد و تقریبا ۸۰۰ کشته برجای گذاشت، وزیر بهداشت عربستان سعودی ، خالدالفلیح، اظهار داشت که "این نوع تصادف می توانست جلوگیری کرد. با این حال، این اراده خدا است. " شیخ عبدالعزیز الشیخ به ولیعهد گفت: "شما مسئول آنچه اتفاق افتاده نیستید. در مورد چیزهایی که انسان نمی تواند کنترل کند، شما به خاطر آنها مقصر شناخته نمی شوید. تقدیر و سرنوشت اجتناب ناپذیر است." در مقابل، مقامات ایرانی سعودی ها را به سهل انگاری جنایی متهم کردند.
بروزرسانی ۲ اکتبر ۲۰۱۵: صابرینا رزاق حسین، پزشک انگلیسی و مسلمان ، در مقاله ای تند درباره مباشرت حج توسط سعودی ("در مکه من از رحمت اسلام کمی دیدم، اما بسیاری از غفلت های سعودی".) توجیهی اراده خدا که مقامات برای مرگ های اخیر ارائه دادند رد میکند :
من نمی توانستم هر تضاد شدیدتر بین آرامش معنوی و رضایتمندی تجربه شده در محدوده مسجد جامع و اماکن و اضطراب و پریشانی ناشی از پلیس احساس کردم. قبل از ورودم به عربستان سعودی، همراهی پدر و مادرم برای حاج کنم، ناآگاهی من را بر این باور داشت كه یكی از ثروتمندترین کشورهای مسلمان جهان در تسهیل آداب و رسوم مناسك سازمان یافته باشد. اکنون، پس از باز گشت به انگلیس، سپاسگزارم که زنده مانده ام و همچنان از آنچه شاهد بوده ام وحشت کرده ام. من کاملاً می فهمم که چرا صدها نفر به مرگ له شدند و من اعتقاد ندارم که "اراده خدا" می تواند بهانه ای شود. ...
اصرار برخی که مرگ صدها نفر نشان دهنده اراده خداوند است و بنابراین اجتناب ناپذیر است، چیزی است که من از پذیرش آن امتناع می ورزم. من معتقدم که اسلام بر اساس عقل استوار است: مگر اینکه در حد توان خود تلاش کرده باشید تا از یک وضعیت بد اجتناب کنید، نمی توانید استفاده بهانه که اراده خدا بوده کنند.
ارجاعات اضافی به سرنوشت باوری :
(۱) گفتگو از فیلم ۱۹۶۲،لورنسعربستان این حس کلاسیک غربی را نشان می دهد که سرنوشت باوری منحصر در مسلمانان است. صحنه: تی ای لارنس شروع به بازگشت به صحرا می کند تا قاسم را که پشت سر گذاشته بود نجات دهد. متحدان عرب وی از او می خواهند که چنین نکند، و می گویند که قاسم محکوم به فنا است، سرنوشت او مهر و موم شده است.
شاهزاده فیصل: زمان قاسم فرا رسیده است، لارنس. نوشته شده است.
تی ای لورنس: هیچ چیز نوشته نشده است.
شریف علی: ای مرد انگلیسی, شما در عقبه نخواهید بود! برگرید، ناسزاگو ... اما در عقبه حضور نخواهی داشت!
تی ای لورنس: من در عقبه خواهم بود. این، نوشته شده است. [به پیشانی اشاره می کند:] در اینجا.
(۲) در خیابان های پنسیلوانیا دیده می شود.
(۳) مکتوب یک فیلم ۲۰۱۷ است. آیامدیبی آن را خلاصه کرد : " محبوب ترین فیلم اسرائیلی از سال ۱۹۸۶ تاکنون. استیو و چوما، دو جنایتکار تنها بازمانده حمله تروریستی در یک رستوران در اورشلیم هستند. آنها تصمیم میگیرند که راه خود را تغییر دهند و تبدیل به فرشته های گوشت و خون شوند. آنها به یک سفر آرزو برآورده کردن می روند برای افرادی که درخواست های خود را بر روی کاغذ مینویسند و آنها را بین سنگ های مقدس از دیوار دیوار ندبه قرار می دهند. "
(۴) مسلمانان یک فرقه گاهی اوقات گروههای دیگر را بیشتر در معرض به سرنوشت باوری می دانند. فیروز میرزا، یکی از دستیاران برجسته شاه، اصرار داشت که تشیع به مسیحیت غیر سرنوشت گرای شباهت دارد تا "اسلام سنی با سرنوشت گرایی منفعلانه اش ." [۱]
(۵) آیا احتمالاً این پدیده رو به زوال است؟ رافیک جوجاتی، یک دیپلمات بلندپایه سوری در سال ۱۹۹۸ (در فصلی با عنوان نا شایسته "سوریه به عنوان یک قدرت منطقه ای تا سال ۲۰۱۰") استدلال کرد که "سرنوشت باوری مسئول خفقان دادن انرژی ها و استعدادها" در کشورش " شروع به ناپدیده."[۲]
[۱] یرواند آبراهامیان،اعترافاتشکنجهشدگان، زندانهاوابرازندامتهایعلنیدرایرانمدرن (برکلی: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۹) ، ص. ۴۵
[۲] در فولکر پرتس, سردبیر، سناریوهای سوریه: گزینه های اجتماعی - اقتصادی و سیاسی (۱۹۹۸, نوموس, بادن بادن) ، ص. ۲۱. به نظر می رسد قدرت پیش بینی جوجاتی بهتر از توانایی او در درک ذهنیت سوریه نیست.