دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی در سال ۱۷۴۸ نوشت: "انگلیسی ها قابل توجه ترین افراد از بین مردم هستند که شاید در جهان بوده اند". [۱] بخشی زیرا از این مشاهدات و تا حدی ناشی از ظهور مجدد اخیر انگلستان به عنوان یک نهاد سیاسی متمایز، من تعجب کردم که "چه کسی انگلیسی اند؟"
در جستجوی پاسخ ، قفسه های کتاب و مقالاتی درباره شخصیت ملی انگلیس را جستجو کردم، که بسیاری از آنها توسط شخصیت های برجسته نوشته شده است. متاسفانه، خرد ترکیبی آنها یک تناقض عظیم است.
ماندل کریتون، مورخ برجسته ، من را با این ملاحظه آغاز شد که "انگلیسی ها اولین کسی بودند که برای خود شخصیت ملی ایجاد کردند." وی سپس انگیزه غالب آن را "اینكه یك میل سرسختانه برای اداره امور خود به روش خاص خود و بدون هیچ گونه دخالت از خارج باشد" تعریف كرد. [۲]
بسیاری با این تصور از مردم انگلیس که استقلال طلب دوست دارند موافق هستند. جان استوارت میل ، فیلسوف لیبرال ، خاطرنشان کرد: "شخصیت انگلیسی چقدر به چیزی مانند ترساندن مخالف است ," که به جای مرعوب کردن، "عزم راسخ ... که مورد آزار و اذیت قرار نگیرد" را افزایش می دهد. [۳] نخست وزیر سه دوره استنلی بالدوین از هموطنان خود تعریف و تمجید کرد: "مرد انگلیسی برای یک زمان بحرانی و برای یک زمان اضطراری ساخته شده است. او در مشکلات آرام است اما ممکن است به نظر برسد که در شرایط آسان بی تفاوت است." [۴] دیوید کامرون، نخست وزیر آینده ، انگلیس را به عنوان "آزادی تحت حاکمیت قانون" تعریف کرد. [۵]
هرچند متقاعد کننده باشد، سایر نویسندگان انگلیسی با این دیدگاه اختلاف دارند. ادموند دیل، یک مورخ قرون وسطایی ، انگلیسی ها را "ساده ، ناهموار ، صبور ، قلاب" خواند [۶] جورج اورول آنها را ملایم ، جزیره ای ، ندارای استعداد هنری ، نه روشنفکر، نه به ویژه عملی ، بلکه "مردم خواب آلود, منافقین کلاس جهانی و عاشقان گل, می دانست. [۷] دبلیو سامرست موام اظهار داشت که "انگلیسی ها یک کشور جنسی نیستند" [۸] مورد تایید شده ("علاقه کم به فعالیت جنسی") توسط تحقیقات گسترده مردم شناسی جفری گورر [۹] همکار من سام وستروپ شاید شوخ ترین فرمول را ارائه می دهد: "انگلیسی بودن حالت کوانتومی تسکین صدای بلند است که ما فرانسوی نیستیم و میل آرام به بیشتر بودن چنین است." [۱۰]
گفتن فرانسوی, هونوره دوبالزاک، رمان نویس، انگلیسی را نجیب خواند. [۱۱] سالوادور دو ماداریاگا ، نویسنده اسپانیایی، او را مردی عمل می دانست.[۱۲] ماسیامو هی بلژیکی او را "مستقل ، مودب ، منتقد ، بدخلق ، دارای هوشیاری طبقاتی ، قطبی شده ، عملی عملی ، کارآفرین ، شوخ طبع ، محفوظ" قلمداد کرد.[۱۳] رالف والدو امرسون ، فیلسوف آمریکایی ، روی "برداشت" تمرکز کرد.[۱۴] هنری استیل کمجر مورخ آمریکایی او را "بسیار پروزا ، بسیار محکم ، بسیار مادی" خواند. [۱۵] گروه های متمرکز خارجی ها به طور مکرر به سه کلمه بازگشتند: محفوظ ، مقید و مغرور.[۱۶]
مردم خاورمیانه به طور کلی نظر بد در مورد انگلیس ها دارند. ترانه ای از دوران عثمانی او را "بی دین" می داند. [۱۷] جمال الدین افغانی، یک اسلام گرای اولیه ، معتقد بود که "او کمی هوش، پشتکار، جاه طلبی ، طمع ، لجاجت ، صبر و سربلندی دارد." [۱۸] جهانگیر آموزگار, نویسنده ایرانی اعلام کرد که انگلیسی ها" سرد ، حیله گری ، خویشتن داری ، افتخارآمیز بودن "هستند. [۱۹] ام صدک گوموش، یک نظریه پرداز توطئه ترک ، آنها را" مردمی مغرور و متکبر "خواند. [۲۰]
گورر با مشاهده تصویر بزرگتر، در سال ۱۹۵۵ نوشت، متوجه شد که "شخصیت انگلیسی خیلی کمی در ۱۵۰ سال گذشته و احتمالاً طولانی تر تغییر نکرده است." [۲۱] در مقابل، پیتر ماندلر مورخ ایده های انگلیسی در مورد شخصیت ملی آنها را بررسی کرد در دوران ۱۸۰۰-۲۰۰۰ و دریافت که این موارد به طور مداوم تغییر می کنند. [۲۲]
روی هم رفته، این گزارش ها به من می گویند که انگلیسی ها (به طور متناقضی) آرام و بدخلق هستند, برادرانه و مغرور منصف و حریص؛ غرور و احترام؛ ریاکار و نجیب؛ محکم و شوخ طبع. چنین رشته ای از اضداد ، نیازی به گفتن ندارد ، اصلاً چیزی نمی گوید. این طالع بینی را به ذهن متبادر می کند که فردا شادی و بدبختی و همچنین آرامش و هیاهو ، سود و زیان را پیش بینی می کند.
شاید این روشی باشد که باید باشد, دانیل دفو در سال ۱۷۰۱ نوشت: "از مخلوطی از همه نوع آغاز شد / آن چیز ناهمگن ، یک انگلیسی." [۲۳] در سال ۲۰۰۴ ، روزنامه نگار آملیا هیل کل تلاش را رد کرد: "بجز صخره های سفید و آب و هوای بد، هیچ چیز برای همیشه انگلستان است و هرچند جستجو برای ذات هویت انگلیس قدیمی باشد، این شکار یک ساختگی است. "[۲۴]
دیوید هیوم، به طرز متناقضی ، دورتر می رود و اعتبار موضوع را انکار می کند: "انگلیسی ها از همه مردم جهان کمترین شخصیت ملی را دارند ، مگر اینکه این تکینگی برای چنین چیزی بگذرد." [۲۵] و اگر این درست بود در سال ۱۷۴۸، پس از مهاجرت در مقیاس گسترده ، امروز چقدر واقعی تر است.
با این کار، بررسی امپرسیونیستی من به پایان می رسد، و آن من را گیج می کند. غمگین تر و نه عاقل تر، جستجوی شخصیت ملی انگلیسی را رها میکنم تا موضوع ساده تری را که معمولاً مطالعه میکنم، خاورمیانه ، بازگردانم.
[۱] دیوید هیوم ، "از شخصیت های ملی" ، آثار فلسفی (ادینبورگ: بلک و تیت، ۱۸۲۶) ، جلد. ۳، ص ۲۳۴
[۲] ماندل کریتون ، شخصیتملیانگلیس (لندن: هنری فرود، ۱۸۹۶) ، صص. ۸ ، ۱۱. برعکس ، کریشان کومار،ساختهویتملیانگلیس (کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج ، ۲۰۰۳) انگلیسی بودن را در درجه دوم به بریتانیا و جاه طلبی های امپراتوری آن می داند.
[۳] جان استوارت میل، مجموعهآثارجمعشدهجاناستوارتمیل، چاپ. جان ام رابسون (لندن: روتلج ، ۱۹۶۳-۱۹۹۱) ، جلد. ۱۳ ، صص ۴۵۹-۴۶۰.
[۴] استنلی بالدوین، "آنچهانگلیسبهمنمعنیمیدهد" ، سخنرانی در انجمن سلطنتی سنت جورج، ۶ مه ۱۹۲۴. سپس بالدوین كلی كتاب در این زمینه نوشت: انگلیسی (لندن, لانگمنس گرین و شرکت, ۱۹۴۰)
[۵] دیوید کامرون، "سخنرانیدراتاقفکرمرکزسیاستخارجی ," گاردین، ۲۴ اوت ۲۰۰۵. جان میجر، نخست وزیر دیگر انگلیس، انگلیس را "کشور سایه های طولانی در زمین های کریکت، آبجو گرم ، حومه سبز شکست ناپذیر، دوستداران سگ و پر کننده استخر [قماربازهای فوتبال] و - همانطور که جورج اورول گفت - "کنیزهای قدیمی از طریق مه صبحگاهی دوچرخه سواری می کنند تا به مقدسات برسند," توصیف کرد. مراجعه کنید به "سخنرانیآقایمیجربرایگروهمحافظهکاربرایاروپا" johnmajorarchive.org، آوریل ۱۹۹۳ ، دسترسی به ۱۲ دسامبر ۲۰۲۰ .
[۶] ادموند دیل ،زندگیملیوشخصیتدرآینهادبیاتاولیهانگلیسی(کمبریج ، انگلستان: در انتشارات دانشگاه ، ۱۹۰۷) ، ص. ۳۲۳. پل لانگفورد,انگلیسیهویتشده: آدابوشخصیت ۱۶۵۰-۱۸۵۰ (آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۱) این موضوع را در دوره بعد دنبال می کند.
[۷] جورج اورول ،انگلیسانگلیسشما(لندن: سکر و واربورگ، ۱۹۴۱).
[۸] دبلیو سامرست موگام ، مقدمه، نمایشنامههایکامل، ج. ۲ ، ص ۱۲
[۹] جفری گورر، کاوششخصیتانگلیسی (نیویورک: کرایتریون، ۱۹۵۵) ، ص. ۲۸۷
[۱۰] ارتباطات شخصی، تلگرام، ۱۲ دسامبر ۲۰۲۰.
[۱۱] اونوره دو بالزاک، توهمات محو می شود (پاریس: کلوب فرانسه د لیور ۱۹۶۲) ، جلد. ۴، ص ۱۰۶۷
[۱۲] سالوادور دو ماداریاگا، انگلیسی ها ، فرانسوی ها ، اسپانیایی ها: مقاله ای در روانشناسی تطبیقی (لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۲۸) ، صص ۱-۸.
[۱۳] ماسیامو هه، "چهچیزیباعثمیشودمردمانگلیسبهطورمعمولانگلیسیباشند؟" یوپیدیا.
[۱۴] رالف والدو امرسون، صفات انگلیسی (بوستون: هوتون میفلین, ۱۸۷۶) ، ص. ۱۰۲
[۱۵] هنری استیل کمجر، "آنچهانگلیسیهاهستند" ، نیویورک تایمز، ۲۰ نوامبر ۱۹۵۵.
[۱۶] لی گلندینینگ، "یکبریتانیاییمعمولی: نشاطاماشوخطبع،" گاردین ، ۱۶ نوامبر ۲۰۰۴.
[۱۷] به نقل از برنارد لوئیس، کشفمسلماناناروپا (نیویورک: دبلیو دبلیو نورتون ، ۱۹۸۲) ، ص. ۱۷۴
[۱۸] محمد پاشا مخزومی، خطیرت جمال الدین افغانی الحسینی (بیروت: یوسف صدر، ۱۹۳۱)، ص. ۱۳۱
[۱۹] جهانگیر آموزگار، پویایی انقلاب ایران: پیروزی و تراژدی پهلوی ها (آلبانی، نیویورک: انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک ، ۱۹۹۱) ، صص ۹۹-۱۰۰.
[۲۰] ام سدک گوموش ، اعترافاتیکجاسوسانگلیسودشمنیانگلیسعلیهاسلام ، چاپ سیزدهم ، (استانبول: هاکیکات کتابوی ۲۰۱۳) ، ص. ۷۵
[۲۱] گورر،کاوششخصیتانگلیسی، ص. ۲۸۶
[۲۲] پیتر ماندلر، شخصیتملیانگلیس: تاریخچهیکایدهازادموندبورکتاتونیبلر (نیوهیون: انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۰۶). در مقابل ، آرتور برایانت در «شخصیت ملی» (لندن: لانگمنز، گرین، ۱۹۳۵) شخصیت ملی انگلیس را اساساً راکد می دانست.
[۲۳] دانیل دفو، "انگلیسیواقعیمتولدشده: یکساتیر" در رمان ها و آثار متفرقه دانیل دفو، ج. ۵ (لندن: هنری جی بوهن ۱۸۵۵).
[۲۴] آملیا هیل، "بحرانهویتانگلیسی: فکرمیکنیکیستی؟" گاردین، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۴.
[۲۵] هیوم ، "از شخصیت های ملی" جلد. ۳، ص ۲۳۵