فیلادلفیا - چرا ستیز اسرائیل و اعراب ناپدید شد؟ این ستیز دیگر بزرگترین مشکل خاورمیانه نیست. این پیام از امان، اردن است، جایی که پادشاهان، روسای جمهور و امیران از سراسر جهان عرب در اوایل ماه جاری دیدار کردند.
این بازآرایی نه تنها برای مردم خاورمیانه مفید است بلکه فرصت ایالات متحده را برای اعمال نفوذ در منطقه بهبود می بخشد.
آنچه در امان اتفاق افتاده را در نظر بگیرید. برای اولین بار از زمان تاسیس اتحادیه عرب در سال ۱۹۴۵، رهبران عرب توافق کردند که ستیزی با اسرائیل کمتر از یک چیز دیگری اهمیت دارد: جنگ عراق و ایران. به جز تصمیمی که روابط رسمی با مصر را مجاز میداند، همه قطعنامه های اجلاس سران ترس از تجاوزات ایران - علیه عراق ، کویت و حجاج ایرانی در مکه را بیان می کردند.
نشانه این، نسخه انگلیسی زبان اعلامیه نهایی حتی استفاده معمول تعریف از سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان "تنها نماینده قانونی" فلسطینی ها نمی کرد.
این تغییر تمرکز, معوقه مدتها گذشته است, برای دو علت. اول، غرور و احساسات به کنار، ستیز اعراب با اسرائیل اساساً برای اکثر آنها ثانوی است. تعداد فلسطینی ها کم است و در هیچ جا گرسنگی نمی کشند. سابقه طولانی شکست نظامی علیه اسرائیل و هزینه های بسیار زیاد ستیز نشان می دهد که وسواس با اسرائیل نمی تواند برای همیشه ادامه داشته باشد.
سازمان آزادیبخش فلسطین به دنبال حاکمیت سیاسی است ، اما هر چقدر این هدف برای یاسر عرفات حیاتی باشد ، برای سایر اعراب فوریتی ندارد ، به ویژه اگر با تهدید ایران مقایسه شود. کشورهای عربی امروز نمی توانند هزینه ها و اختصاص دادن منابع خود به این رویا برآیند.
همچنین، رهبران عرب هیچ روش روشنی برای غلبه بر بن بست فعلی با اسرائیل نمی بینند. هیچ کدام این وضعیت دوست ندارند، اما گزینه های کمی دارند. همکاری با اسرائیل به دولت اردن اجازه می دهد تا به کرانه باختری, آرام دسترسی پیدا کند. رئیس جمهور حسنی مبارک مصر بیشتر توجه خود را به مشکلات داخلی اختصاص می دهد. حافظ اسد، رئیس جمهور سوریه ، "برابری استراتژیک" را با اسرائیل که ضروری دانست قبل از اقدام یکجانبه به دست نیاورد. و بدیهی است که هیچ کس در لبنان در موقعیتی نیست که بتواند کارهای زیادی درباره اسرائیل انجام دهد.
دوم ، برخلاف درگیری نمادین تر با اسرائیل ، جنگ بین عراق و ایران اقدامات عینی و فوری را می طلبد. این درگیری وحشیانه - چهارمین مورد بزرگ قرن بیستم از نظر تعداد کشته شدگان - این امکان را دارد که نظم موجود در خاورمیانه را براندازد.
آیت الله روح الله خمینی ، تهران را از حاشیه به قلب سیاست خاورمیانه منتقل کرده است. ایدئولوژی رادیکال و نیروهای مسلح او وجود هر رژیم عربی را به چالش می کشد. یک دستیابی ارتشی ایران باعث احیای انقلاب اسلامی و تهدید پنج همسایه عراق خواهد شد. این امر منجر به حمله به حضور غرب در خاورمیانه خواهد شد و تقریباً قطعاً تأمین نفت را مختل می کند.
جنگ ایران و عراق اتحاد های اصلی را در منطقه معین می کند. دمشق امروز اخراج شده از سیاست های عربی است ، نه قاهره ، زیرا همه می دانند که اتحاد با ایران, بیش از یک معاهده صلح با اسرائیل, منطقه را به خطر می اندازد. کشورهای عربی برای جلوگیری از گسترش ایران متحد شده اند, به میزان بیشتری که آنها علیه اسرائیل هرگز نبوده اند.
عواقب این تغییرات فراتر از سیاسی است. آنها روحیه رو به رشد متانت سیاسی را در کشورهای عربی پرورش می دهند. ایدئولوژی های هیجان زده و امیدهای متورم دهه های گذشته اوج گرفت و مرده است. پس از انبوهی از برنامه ها - ضد صهیونیسم ، وحدت عرب ، سوسیالیسم عربی - جذابیت خود را از دست دادند ، یک حساسیت عملگرا قوت گرفت. قدردانی جدید از موارد ممکن، بر اقتصاد ، دموکراسی و نگرانی های زندگی روزمره تأکید دارد.
این متانت برای ایالات متحده اهمیت زیادی دارد. روابط بسیار بهبودیافته ایالات متحده و عرب ها در بسیاری از نقاط دیده می شود و حتی به کشور خصمانه سابق عراق نیز گسترش می یابد. دولتهای عربی اکنون با واشنگتن کار میکنند در روش ها که کسی چند سال پیش تصور نمی کرد (به عنوان مثال آنها در حال شروع ارائه دادن همکاری واقعی نظامی در خلیج فارس هستند). به نظر می رسد اکنون, مانع قدیمی حمایت آمریکا از اسرائیل مهم نباشد زیرا در واقع یک اتحاد عرب و ایالات متحده علیه ایران شکل گرفته است.
در داخل ایالات متحده نیز بحث در مورد خاورمیانه رنگ و بوی جدیدی به خود گرفته است. حزب گرایی شدیدی که مشخصه بحث در مورد ستیز اسرائیل و اعراب است جای خود را به بررسی تاکتیکی خلیج فارس می دهد. فلسطینی ها و اسرائیلی ها احساسات شدید را برانگیخته می کنند. نیروی هوایی عراق و ارتش ایران خواستار تجزیه و تحلیل متفکر هستند. بحث بسیار منطقی تری در مورد منافع آمریکا به وجود آمده است.
به طور خلاصه ، یک تغییر اساسی در سیاست خاورمیانه در حال وقوع است ، شاید عمیق ترین تغییر از زمان استقلال کشورهای عربی پس از جنگ جهانی دوم باشد. علی رغم احیای اخیر دیپلماسی شوروی در منطقه ، این تغییرات حاکی از آن است که این لحظه فرصتی واقعی برای ایالات متحده در خاورمیانه است.