فتحی شقاقی، یک جوان تحصیل کرده فلسطینی ساکن دمشق، به تازگی از آشنایی خود را با ادبیات اروپا به لاف زد. او به یک مصاحبه کننده گفت که چگونه شکسپیر، داستایوسکی، چخوف، سارتر و الیوت را خوانده و از آنها لذت برده است. او از علاقه خاص خود به "ادیپ رکس" سوفوکل صحبت کرد، اثری که ده بار در ترجمه انگلیسی "و هر بار گریه تلخی کرد " خواند.
چنین آشنایی با ادبیات جهان و چنین حساسیت نفیس به جز دو نکته قابل توجه نخواهد بود - این که شقاقی تا قبل از قتل چند هفته پیش در مالت ، یک اسلامگرا (یا آنچه که اغلب "بنیادگرای" مسلمان نامیده می شود) بود و که او رئیس جهاد اسلامی بود، سازمان تروریستی است که طی دو سال گذشته ده ها اسرائیلی را به قتل رسانده است.
آشنایی شقاقی با چیزهای وسترن با یک الگوی مشترک مطابقت دارد. برادر ایاد اسماعیل، یکی از بمب افکن های مرکز تجارت جهانی که اخیراً از اردن استرداد شد، در مورد او گفت: "او عاشق همه چیز آمریکایی از فیلم های کابوی گرفته تا همبرگر بود." خواهرش عشق او به تلویزیون آمریكا و گفته هایش را به خاطر آورد: "من می خواهم برای همیشه در آمریکا زندگی كنم." وی اظهار داشت، خانواده "همیشه او را پسر آمریکا می دانستند". مادر وی تأیید کرد که "او ایالات متحده را دوست دارد".
حسن الترابی، حاکم سودان ، مردی که در پشت "خانه های اشباح" بدنام و آزار و اذیت وحشیانه اقلیت بزرگ مسیحی کشورش قرار دارد، اغلب دانش خود را در مورد غرب آشکار می کند و به یک مصاحبه کننده فرانسوی گفت که بیشتر رهبران مبارز اسلامی، مانند خودش، "از فرهنگ مسیحی، غربی است. ما زبانهای شما صحبت می کنیم." در بیانیه ای که خلاصه این دیدگاه است، یک اسلامگرا در واشنگتن ادعا کرد ، "من به موتزارت گوش میدهم، شکسپیر را می خوانم, کانال کمدی را می بینم و همچنین به اجرای شریعت [قانون مقدس اسلامی] اعتقاد دارم."
این الگو به یک پارادوکس اشاره دارد: روشنفکرانی که قصد راهپیمایی جهان اسلام عقب به قرن هفتم را دارند نیز از روش های غربی دانشمند هستند و به نظر می رسد حداقل برخی از آنها آنها را تقدیر میکنند . چگونه این اتفاق می افتد؟ در مورد نقاط قوت فعلیشان و روند آینده آنها چه چیزی را نشان می دهد؟
اسلام گراها غرب کرده هستند
رهبران اسلامگرا تمایل دارند که به خوبی با غرب آشنا باشند، زیرا در آنجا زندگی کرده اند، زبانهای آن را آموخته اند و فرهنگهای آن را مطالعه کرده اند. ترابی سودان دارای مدرک های پیشرفته ای از دانشگاه لندن و سوربن است. او همچنین یک تابستان را در ایالات متحده گذراند و در کشوربود تحت برنامه مالیات دهندگان ایالات متحده برای رهبران دانشجویان خارجی گشت و گذار کرد. عباسی مدنی، رهبر جبهه نجات اسلامی الجزایر، از دانشگاه لندن دکترای آموزش دریافت کرد. راشد الغنوشی، همتای تونسی وی، یک سال را در فرانسه گذراند و از سال ۱۹۹۳ در انگلیس زندگی کرد. نچمتین ارباکان ، سیاستمدار مبارز برجسته ترکیه ، در آلمان تحصیل کرد. موسی محمد ابومرزوک، رئیس کمیته سیاسی حماس، از سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده زندگی می کند، دکترای مهندسی خود را از دانشگاه ایالت لوئیزیانا گرفته است و از سال ۱۹۹۰ به عنوان یک مقیم دائم ایالات متحده طبقه بندی می شود. گرچه او سالها توانست برای فرار از اجرای قانون، ابومرزوک اخیراً در یک فرودگاه نیویورک هنگام ورود به کشور برای ثبت نام پسرش در یک مدرسه آمریکایی دستگیر شد.
در واقع، تجربه زندگی در غرب اغلب مسلمانان بی تفاوت را به اسلام گرایان تبدیل می کند. حمید دباشی در بحث در برای مهدی بازرگان، مهندس ایرانی که سالهای ۱۹۲۸-۳۵ را در فرانسه گذرانده است، روند که بسیاری از دانشجویان مسلمان را متحمل می شود، تشریح می کند:
با این پیش فرض آگاهانه یا ناخودآگاه ، بیان شده یا لال ، که باید کاملاً به آگاهی اسلامی خود وابسته بمانند ، تحسین دستاوردهای "غرب" را آغاز می کنند. . . . آنها وضعیت خودآگاهی ایدئولوژیکی را از طرف "غرب" به رسمیت می شناسند که آنها را منبع و علت دستاوردهای آن می دانند. آنها سپس به جامعه خود نگاه می کنند که چنین دستاوردهای تکنولوژیکی فاقد آن است ، واقعیتی که آنها به نوبه خود ناشی از عدم وجود این اوج خودآگاهی ایدئولوژیک است.
اولیویه روی تحلیلگر فرانسوی توضیح می دهد كه مفهوم كلیدی در اینجا ایده كاملاً تعجب آور این است كه ایدئولوژی ها "كلید توسعه فنی غرب" هستند. این فرض باعث می شود اسلام گرایان "به توسعه ایدئولوژی سیاسی مدرن مبتنی بر اسلام بپردازند، که آنها آن را تنها روش سازش با جهان مدرن و بهترین وسیله برای مقابله با امپریالیسم خارجی می دانند."
برخی از چهره های برجسته متناسب با این الگو هستند. سید قطب, مصری, در سال ۱۹۴۸ به عنوان تحسین کننده چیز های آمریکایی به ایالات متحده رفت، سپس در مدت دو سال اقامت خود در آنجا "به اسلام بازگشت" و یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان اسلام گرای زمان ما شد. علی شریعتی از ایران پنج سال در پاریس, ۱۹۶۰-۶۵, زندگی کرد. از این تجربه ایده های اصلی انقلاب اسلامی حاصل شد. در موارد دیگر ، متفکران اسلام گرا در غرب زندگی نمی کنند بلکه با یادگیری یک زبان غربی و غرق شدن در ایده های غربی ، راه های آن را از راه دور جذب می کنند ، همانطور که روزنامه نگار ، متفکر و سیاستمدار هندی-پاکستانی، سید ابوالا مودودی (۱۹۰۳-۷۹) در موارد دیگر، خواندن آثار غربی در ترجمه کاررا کرد. مرتضی مطهری، یکی از پیرو برجسته آیت الله خمینی، مطالعه کامل مارکسیسم را در زبان فارسی انجام داد.
بسیاری از روشنفکران برجسته اسلام گرایی نیز دارای پیش زمینه موفقیت فنی هستند. اربکان به سرعت به عنوان استاد تمام دانشگاه فنی استانبول ، مدیر کارخانه تولید موتورهای دیزلی و حتی رئیس اتاق بازرگانی این کشور در رده های بالای حرفه مهندسی قرار گرفت. ليث شبيلات، مارک آتشین اردنی، همچنین رئیس انجمن مهندسان اردن است. این مردان افتخار ویژه ای دارند که می توانند غرب را در حوزه بزرگترین قدرت خود به چالش بکشند.
تروریست های واقعی نیز گرایش به علم گرایی دارند، هرچند کمتر موفق هستند. رمزی یوسف، متهم بمب گذاری در مرکز تجارت جهانی ، مهندس الکترونیک و کارشناس مواد منفجره با مدرک پیشرفته از انگلیس است. نیدال ایاد یک مهندس شیمی در حال ظهور در آلاید سیگنال بود و ایاد اسماعیل در دانشگاه ایالتی ویچیتا در رشته علوم کامپیوتر و مهندسی تحصیل کرد. همین الگو در خاورمیانه وجود دارد: صلاح علی عثمان، یکی از سه تروریستی که در ژوئیه ۱۹۹۳ به یک اتوبوس در اورشلیم حمله کرد، دانشجوی علوم کامپیوتر در دانشگاه غزه بود. مشهورترین تروریست ضد صهیونیستی سالهای اخیر یحیی عیاش ملقب به "مهندس" است. بسیاری از مصری های اسلامگرا که علیه رژیم خشونت می ورزند دارای درجه علمی هستند.
رهبران اسلام گرا دهقانانی نیستند که در حومه ی بدون تغییر زندگی می کنند بلکه افرادی مدرن و کاملاً شهرنشین هستند که بسیاری از آنها فارغ التحصیل دانشگاه هستند. علی رغم تمام صحبت هایشان در مورد بازآفرینی جامعه حضرت محمد، اسلام گرایان افراد مدرنی هستند که در خط مقدم مقابله با زندگی مدرن قرار دارند.
جهل از اسلام سنتی
برخلاف این آشنایی با روشهای غربی، اسلام گرایان از فرهنگ خود فاصله دارند. ترابی به یک مصاحبه کننده فرانسوی اعتراف کرد، "من تاریخ فرانسه را بهتر از تاریخ سودان می دانم ؛ من فرهنگ شما ، نقاشان ، نوازندگان شما را دوست دارم." بسیاری از اسلام گرایان که در بزرگسالی اسلام را به خودی خود یافته اند، از تاریخ و سنت خود بی اطلاع هستند. مارتین کرامر خاطرنشان می کند، برخی از "نسل جدید" مسلمانانی دوباره متولد و با سنت اسلامی آشنا نیستند. علی چبی، وزیر دین تونس، فراتر از این ادامه می دهد و می گوید که آنها "واقعیت های اساسی اسلام را نادیده می گیرند". همانند مودودی، این خود آموز ها کمی از این و آن مخلوط می شود ، همانطور که سید ولی رضا نصر توضیح می دهد:
صورت بندی مودودی به هیچ وجه ریشه در اسلام سنتی نداشت. او ایده ها و ارزش ها، مکانیسم ها، رویه ها و اصطلاحات مدرن را در پیش گرفت و آنها را در یک بافت اسلامی قرار داد. . . . وی سعی در احیای نظم شباهت به نیاکان نداشت بلکه به منظور مدرنیزه کردن برداشت سنتی از اندیشه و زندگی اسلامی بود. دیدگاه وی بیانگر گسست آشکار از سنت اسلامی و قرائت اساساً جدیدی از اسلام بود که نشانه آن را تفکر مدرن می گرفت.
در مورد تأمل، این عدم دانش نباید تعجب آور باشد. اسلام گرایان افرادی هستند که با روش های مدرن تحصیل کرده اند و به دنبال راه حل برای مشکلات مدرن هستند. پیامبر ممکن است به آنها الهام کند، اما آنها از طریق فیلتر اواخر قرن بیستم به او نزدیک می شوند. در این روند، آنها ناخواسته روشهای اسلامی سنتی را جایگزین روشهای غربی می کنند.
اسلام سنتی - ایمان بسیار ارزشمند نزدیک به یک میلیارد طرفدار - تمدنی را توسعه داد که برای بیش از یک هزاره زندگی جوان و پیر ، ثروتمند و فقیر ، پیشرفته و نادان ، مراکشی و مالزی را نظم می بخشید. اسلام گرایان که از این سنت بیگانه شده اند، مایلند آن را کنار بگذارند و یک تلاش موهوم برای بازگشت به روشهای ناب و ساده محمد میکنند . برای اتصال معنوی به سالهای اول اسلام، زمانی که پیامبر زنده بود و ایمان جدید بود ، آنها سعی می کنند سیزده قرن قبل را پشت سر بگذارند. پیش پا افتاده ترین مسائل آنها را به یادآوری دوران پیامبر الهام می دهد. بنابراین ، یک نویسنده "تاکتیک های بقا" را که دانشجویان مسلمان در دانشگاه های آمریکا برای حفظ هویت اسلامی خود به کار میبرند، "مانند مسلمانان اولیه در زمان هجرت [تبعید محمد از مکه به مدینه]" به تصویر می کشد.
با این حال اسلام گرایان خود را نه سنتی، بلکه در یک چیز کاملاً جدید می بینند. به گفته رهبر معنوی ایران، علی حسینی خامنه ای، "امامِ بزرگوارِ ما، حکومتی تشکیل داد که در دنیای امروز، بلکه در طول تاریخ - غیر از موارد استثنایی از صدر اسلام تاکنون - بینظیر است" غنوشی نیز به همین ترتیب ادعا می کند که "اسلام باستان است اما جنبش اسلام گرایی اخیر است." در رد هزاره کامل، اسلام گرایان بسیار چیز از جوامع خودشان را در اندازند ، از مجموعه بزرگ بورس قرآنی تا تفسیرهای بسیار خوب قانون.
برعکس، آنها کارخانه ها و ارتش های کارآمد را تحسین می کنند. به نظر آنها می رسد جهان اسلام عقب مانده است و آنها با استفاده از ابزارهای مدرن فوراً به دنبال تجدید آن هستند. وقتی این روند به آرامی پیش می رود، آنها غرب را مقصر دریغ داشتن فناوری خود می دانند. بنابراین، علی اکبر محتشمی، تندرو و تندرو ایرانی ، آشکارا ابراز نارضایتی می کند که "ایالات متحده و غرب هرگز به ما فناوری نمی دهند" تا بتوانیم آنچه را که او "علم صنعت" می خواند دنبال کنیم.
هدف اسلامگرایان نه یک نظم اصیل اسلامی بلکه نسخه ای با مزه اسلامی از واقعیت غربی است. این امر به ویژه در چهار زمینه: دین، زندگی روزمره ، سیاست و قانون آشکار است.
۱. تقلید از مسیحیت
این مطمئناً هدف آنها نیست ، اما مسلمانان مبارز برخی از مفاهیم مسیحی را به وضوح در اسلام خود وارد کرده اند. اسلام سنتی توسط سازمانهای غیر رسمی مشخص می شد. تقریباً در هر تصمیم مهم، ایجاد متن متعارف قرآن، ممانعت تحقیق فلسفی، یا انتخاب کدام علمای دینی که باید به آنها توجه کنند، به روشی بدون ساختار و توافق صورت گرفته است. این نبوغ دین بوده است و این بدان معنا بود که حاکمانی که سعی در کنترل نهاد مذهبی داشتند معمولاً شکست می خوردند.
اسلام گرایان، بی اطلاع از این میراث ، ساختارهایی شبیه به کلیسا ایجاد کرده اند. این روند از عربستان سعودی آغاز شد ، جایی که مقامات مجموعه ای از موسسات جدید را ساختند. قبلا در سال ۱۹۷۹، خالد دوران درباره ظهور "سلسله مراتب کشیشی با تمام وسایل کلیسایی خود" نوشت:
تعدادی از کارمندان دینی به وجود آمده اند که پست های آنها قبلاً شنیده نشده بود ، به عنوان مثال: دبیر اتحادیه جهانی مسلمانان، دبیرکل کنفرانس اسلامی ، رئیس دانشگاه اسلامی در مدینه و غیره و غیره. به همین ترتیب برای اولین بار در تاریخ, امام کعبه به گشت و گذار در کشورهای خارجی اعزام شده است گویی که او یک سفیر پاپ است.
شاهوروغ اخوی توضیح می دهد که جمهوری اسلامی ایران به زودی از الگوی سعودی پیروی کرد و فراتر از آن رفت تا کنترل روحانیت را به سبک کاتولیک برقرار کند:
تمركزی كه در نهاد مذهبی در ایران پیش آمد بی سابقه است و اقداماتی انجام شده است كه شبیه الگوهای سنت کلیسای شناخته شده در غرب است. به عنوان مثال ، در سال ۱۹۸۲، خمینی "از بین بردن" و "تکفیر" از رقیب اصلی خود ، آیت الله محمد کاظم شریعتمداری (متوفی ۱۹۸۶) را تشویق کرد ، اگرچه هیچ وسیله ای برای این امر در اسلام وجود نداشته است. روندهای دیگر، مانند کنترل متمرکز بودجه ، انتصابات در سمت استاد ، برنامه های درسی در حوزه های علمیه ، ایجاد شبه نظامیان مذهبی ، انحصار در ارائه منافع ، و نصب یک یک برخورد فرهنگی در حوزه هنر ، خانواده و سایر مسائل اجتماعی از گرایش روزافزون و برای ایجاد "قلمرو اسقفی اسلامی" در ایران بگویید.
اخوی خاطرنشان می کند، حتی جالب تر از این است که چگونه خمینی خود را پاپ کرد:
عادت خمینی در صدور فتاوی آمرانه، كه اطاعت از آن اجباری می شود، نزدیک است به ولی فقیه عالی قدرتی عطا كند كه شباهت آن پاپ در كلیسای كاتولیك باشد. به هر حال رعایت فتاوی یک آخوند خاص در گذشته اجباری نبود.
در خلق این سلسله مراتب ساختگی مسیحیان ، اسلام گرایان چیزی غربی تر از اسلامی ابداع کردند.
به روشی مشابه ، اسلام گرایان جمعه را به یک سبت تبدیل کرده اند ، چیزی که این قبلاً نبود. به طور سنتی ، جمعه یک روز اجتماع نماز بود، نه یک روز استراحت. در واقع، کل ایده روز سبت با روحیه کاملاً توحیدی اسلام بیگانه است، که تصور می کند ایده که خدا به یک روز استراحت احتیاج دارد و به طور به دروغ انسان دیسی است. در عوض ، قرآن به مسلمانان دستور داده است "فقط هنگام نماز خواندن" كار خود را كنار بگذارند. پس از پایان کار ، آنها باید "در زمین پراکنده شوند و به دنبال فضل خدا" - به عبارت دیگر، به تجارت بپردازند. یک روز استراحت چنین عمل یهودی و مسیحی است به طوری که برخی مقامات سنتی اسلامی واقعاً گرفتن جمعه روز تعطیل دلسرد می کردند. در بیشتر مکان ها و زمان ها، مسلمانان جمعه ها کار می کردند, فقط منقطع به نماز.
در دوران معاصر، کشورهای مسلمان از اروپا تقلید کردند و یک روز استراحت را قبول کرد. امپراتوری عثمانی تعطیل کردن دفاتر دولتی را از روز پنجشنبه ، یک روز خنثی از نظر مذهبی ، در سال ۱۸۲۹ آغاز کرد. امپریالیستهای مسیحی روز یکشنبه را به عنوان روز استراحت هفتگی در کل مستعمرات خود اعمال کردند، روشی که بسیاری از حکام مسلمان نیز آن را پذیرفتند. پس از استقلال، تقریباً هر دولت مسلمان تعطیلات یکشنبه را به ارث برد و آن را حفظ کرد. اس دی گایتین، برجسته ترین محقق این موضوع ، خاطرنشان می کند که کشورهای مسلمان این کار را "در پاسخ به شرایط زندگی مدرن و به تقلید از سابقه غربی" انجام دادند.
اخیراً، هنگامی که یکشنبه سبت بیش از حد غربی تلقی شد ، حاکمان مسلمان با تأسیس جمعه به عنوان روز تعطیل هویت اسلامی خود را اثبات کرد. آنها درک نکردند که با انجام این کار ، آنها یک رسم خاص یهودی-مسیحی را تداوم بخشیدند. و روز جمعه که به تعطیلات تبدیل شده است (برای گشت و گذار در خانواده ، ورزش تماشاگران و غیره) ، مسلمانان از آخر هفته غربی تقلید می کنند.
۲. فمینیسم
شاید چشمگیرترین غرب گرایی که اسلام گرایان معرفی کرده اند مربوط به زنان است. اسلامگرایان در واقع دیدگاه دارند که بیش از شبیه به فمینیسم به سبک غربی تا چیزی در اسلام سنتی .
مردان سنتی مسلمان قطعاً به آزادی و استقلال زنان خود افتخار نمی کردند ، اما اسلام گرایان این کار را می کنند. احمد البنا، رهبر اخوان المسلمین مصر، یک دیدگاه فمینیستی را اتخاذ می کند که وی را به تفسیر مجدد تاریخ مسلمانان به اساس طبق معیارهای غربی سوق می دهد. "زنان مسلمان پانزده قرن آزاد و مستقل بوده اند. چرا ما باید از زنان غربی الگو بگیریم که در مسائل مادی به شوهرانشان وابسته اند؟"
مردان سنتی مسلمان به ماندن زنان خود در خانه افتخار می کردند و در خانه های مرفه ، تقریباً هرگز از محدوده آن خارج نشودند. حسن الترابی چیزی کاملاً متفاوت در ذهن دارد: "امروز در سودان، زنان در ارتش ، در پلیس ، در وزارتخانه ها ، در همه جا و در یک پایه مردان هستند." ترابی با افتخار از جنبش اسلامی صحبت می کند که به "آزادی زنان" کمک کرده است. پیرو این ضرب المثل که "بهترین مسجد برای زنان قسمت داخلی خانه است" ، زنان سنتی در خانه نماز می خواندند و بخش های زنان در مساجد ها نادیده گرفته می شدند. اما زنان اسلامگرا به طور منظم در خدمات عمومی و در مساجد های جدید حضور می یابند و فضای بسیار بیشتری به بخش های زنان اختصاص داده است.
برای قرن ها، حجاب زن در درجه اول بدرد کمک به او در حفظ فضیلت خود خورد. امروز، این, هدف فمینیستی داشتن شغل را تسهیل می کند. یک تحلیلگر غربی می نویسد ، زنان مسلمان که "لباس اسلامی" می پوشند،
این افراد معمولاً بسیار تحصیل کرده و اغلب در معتبرترین دانشکده های پزشکی، مهندسی و علوم دانشکدهی هستند و پوشش آنها نشانگر این است که اگرچه آنها تحصیلات و حرفه خود را در حوزه عمومی دنبال می کنند، اما آنها زنان مذهبی و با اخلاقی هستند. در حالی که سایر زنان در حوزه های عمومی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، چنین زنانی مورد احترام و حتی ترس هستند. در اواخر دهه ۱۹۸۰، پوشش اسلامی برای زنان طبقه متوسط که نمی خواهند شهرت خود را با فعالیتهای عمومی خود به خطر بیاندازند ، عادی شده بود. بوتیک ها مدهای سبک پاریسی را ارائه می دهند که مطابق با موازین اسلامی است.
تاسیس یک نظام اسلامی در ایران، از قضا شاید ، فرصت های زیادی را در خارج از خانه برای زنان متدین ایجاد کرده است. آنها در نیروی کار کار می کنند و معروف در ارتش خدمت می کنند. یک رهبر پارلمان، نه بدون دلیل، از ایران داشتن بهترین سابقه فمینیستی در خاورمیانه به خود می بالد و به تعداد زنان در آموزش عالی اشاره می کند. مطابق با این روحیه، یکی از نوه های خمینی در دانشکده حقوق تحصیل کرد و سپس در لندن با شوهرش، جراح قلب در آموزش, زندگی کرد. دیگری رویدادهای ورزشی زنان را برگزار می کند.
اگر یک بار حجاب نمادی از رابطه تمایلات جنسی غیرقابل کنترل (و در نتیجه تخریب کننده) یک زن بود ، مبارزان آن را نشانه صلاحیت او می دانند. ترابی اعلام کرد، "من طرفدار برابری بین دو جنس هستم" ، و توضیح می دهد: "زنی كه محجبه نباشد ، برابر مردان نیست. به او نگاه نمی كنند مانند آنچه به مرد نگاه می کنند. به او نگاه می کنند برای دیدن آیا او زیبا است، یا مطلوب. وقتی محجبه است ، او یک انسان محسوب می شود، نه یک موضوع لذت ، نه یک تصویر اروتیک. "
عجیبی، برخی از اسلام گرایان حجاب را نمایانگر مشاغل و برابری نمی دانند، بلکه چیزی کاملاً متفاوت است: تمایلات جنسی مثبت. شبیر اختر، نویسنده انگلیسی، حجاب را " ایجاد یک فرهنگ واقعاً اروتیک می داند که در آن فرد نیاز به هیجان مصنوعی پورنوگرافی را فراهم نمی کند". مسلمانان سنتی، آدم به سختی نیاز به تاکید دارد، حجاب را جایگزین پورنوگرافی نمی دانستند.
۳. تبدیل اسلام به ایدئولوژی
اسلام سنتی بر روابط انسان با خدا تاکید می ورزید در حالی که روابط وی با دولت را ناچیز می شمرد. قانون نقش بسیار بزرگی داشت، سیاست بسیار کوچک. در طول قرن ها، مسلمانان متدین از دولت پرهیز کردند ، که برای آنها تقریباً چیزی جز دردسر (مالیات، خدمت سربازی و کار اجباری) نداشت. از طرف دیگر، آنها تلاش زیادی برای زندگی در شریعت انجام دادند.
با این حال, اسلام گرایان سیاست را قلب برنامه خود قرار می دهند. آنها اسلام را کمتر به عنوان ساختاری که افراد در آن زندگی می کنند و بیشتر به عنوان یک ایدئولوژی برای اداره کل جوامع می دانند. با اعلام "اسلام راه حل است"، آنها معتقدند ، مانند خامنه ای ایران، كه اسلام "غنی از دستورالعمل های حاکمیت بر یك كشور، اداره اقتصاد ، برقراری پیوندهای اجتماعی و روابط بین مردم و دستورالعمل های اداره خانواده است. " برای اسلام گرایان، اسلام نشان دهنده راه رسیدن به قدرت است. همانطور که یک مقام بسیار عالی مصری مشاهده می کند، از نظر آنها "اسلام پند یا عبادت نیست بلکه یک سیستم حکومتی است." اولیویه روی این الهام را بسیار پیش پا افتاده تر از معنوی می داند: "برای بسیاری از آنها، بازگشت به دین از طریق تجربه آنها در سیاست حاصل شده است، و نه در نتیجه اعتقاد مذهبی آنها."
آشکارا، مبارزان, اسلام را نه با سایر ادیان بلکه با ایدئولوژی های دیگر مقایسه می کنند. انور ابراهیم از مالزی می گوید: "ما سوسیالیست نیستیم ، سرمایه دار نیستیم ، بلکه اسلامی هستیم." اخوان المسلمین مصر ادعا می کند که آنها نه سوسیالیست هستند و نه سرمایه دار، بلکه "مسلمان" هستند. این مقایسه ممکن است بیش از حد سرریز شود - سوسیالیسم و سرمایه داری جهانی هستند، اسلام مبارز محدود به مسلمانان است - اما چنین نیست، زیرا مبارزان ایدئولوژی خود را برای غیر مسلمانان نیز می فروشند . در یک نمونه قابل توجه ، خمینی در ژانویه ۱۹۸۹ نامه ای را به میخائیل گورباچف فرستاد و جهانی بودن اسلام را تایید کرد. وی با اشاره به فروپاشی ایدئولوژی کمونیست ، از رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی خواست که برای جایگزینی به سمت غرب روی نیاورد بلکه به اسلام روی آورد.
از شما جداً ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد.....جناب آقاي گورباچف، اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات، از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد......صريحاً اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي ميتواند خلأ اعتقادي نظام شما را پر نمايد.
همانطور که توسط یک مقام برجسته ایرانی تفسیر شده است، این نامه "قصد داشت پایان دادن به ... نظراتی باشد که ما فقط در مورد جهان اسلام صحبت می کنیم. ما برای تمام جهان صحبت می کنیم." حتی ممکن است اینگونه باشد - خمینی فقط به این نکته اشاره می کند - که اسلام برای او چنان از ایمان جدا شده بود که پیش بینی میکرد غیر مسلمان مانند گورباچف بدون اینکه مسلمان شود، روش های
اسلامی را در پیش گیرد.
۴. نوسازی قانون مقدس
حتی هنگامی که ستیزه جویان به شریعت مقدس اسلام احترام می گذارند، آن را به یک کد به سبک غربی تبدیل می کنند، و سه ویژگی قدیمی شریعت از بین می رود: شرح تفسیر آن توسط دانشمندان مستقل، تقدم آن بر منافع دولت و کاربرد آن به افراد به جای سرزمین ها.
در طول قرن ها، حقوقدانان قانون اسلام را به تنهایی نوشتند و تفسیر کردند، با کنترل کمی از سوی دولت ها. این حقوقدانان در همان اوایل ثابت کردند که آنها در برابر خدا پاسخگو هستند، نه در برابر شاهزاده. جوزف شاخت ، محقق برجسته این موضوع ، توضیح می دهد: "خلیفه ، اگرچه در غیر این صورت رئیس مطلق جامعه مسلمانان بود، اما حق قانونگذاری نداشت بلکه فقط می توانست مقررات اداری را با حدود مقرر در قانون مقدس وضع کند." حاکمان سعی کردند اصطلاحات را دیکته کردند به فقها اما در سالهای ۸۳۳-۸۴۹ م ، چهار خلیفه متوالی درک خود را از ماهیت قرآن تحمیل کردند (که این خلق توسط خداوند بوده است، در مقابل علمای دین، که گفتند همیشه وجود داشته است)؛ علیرغم تلاشهای پرانرژی خلفا (از جمله شلاق زدن یک مرجع دینی بسیار برجسته) ، این تلاش و با آن, ادعا سیاستمداران به توانستن تعریف محتوای اسلام, ناکام ماند .
حقوقدانان کنترل کامل قوانین اسلامی را تا قرن نوزدهم حفظ کردند، زمانی که حاکمان انگلیس، فرانسه و دیگر حاکمان اروپایی شریعت را به عنوان یک نهاد قانون ایالتی به سبک اروپایی کدگذاری کردند. کشورهای مستقل مسلمان ، مانند امپراتوری عثمانی ، از پیروی از اروپا پیروی می کردند و همچنین شریعت را مدون می کردند. با استقلال، همه حاکمان مسلمان عادت اروپاییان را حفظ کردند و قانون را کاملاً تحت کنترل دولت نگه داشتند. تا دهه ۱۹۶۰ ، فقط در عربستان سعودی خودمختار ماند.
از سال ۱۹۶۹، معمر القذهافی از لیبی موج جدید گسترش محتوای شرعی قوانین ایالتی (به عنوان مثال در اساسنامه های کیفری) را آغاز کرد. او این کار را به عنوان حاکم انجام داد و با استفاده از دستگاه دولتی فقها را مجبور به اجرای دستورات خود کرد. سپس اسلام گرایان در بسیاری از کشورها از قذافی تقلید کردند و حتی دادن به دولت اختیارات هنگام که گسترش حیطه اختیارات شریعت، . آنها هیچ تلاشی برای بازگشت به قانون حقوقدانان قدیم انجام ندادند، اما اقدامات را که توسط قدرتهای اروپایی آغاز شد ادامه دادند.
وقتی اسلام گرایان در موارد نادرست به این سلطه دولت بر قانون اعتراض می کنند،اعتقاد کمی دارد. ترابی اظهار داشت: "دولت اسلامی كاملاً نیست ، زیرا این اسلام است كه كلی از زندگی است و اگر آن را به دولت تقلیل دهید ، آنگاه دولت قادر به همه كاری خواهد بود ، و این اسلام نیست." قدرت عظیم ترابی در سودان جدی گرفتن این انتقاد را دشوار می کند. اسلام گرایان روش های غربی را می پذیرند زیرا اولاً، آنها نظام شاهنشاهی را به مراتب بهتر از نظام سنتی مسلمان می شناسند و بنابراین آداب و رسوم آن را تداوم می بخشند. دوم، بازگشت به روش سنتی مسلمانان، آن مایر از مدرسه وارتون خاطرنشان می کند، " مستلزم این است كه دولت ها از قدرتی كه نسبت به سیستم های حقوقی در زمانی که قانون مدونی به سبک اروپایی در اصل اتخاذ کرد به دست آورده بودند رها کنند."
تصرفا قانون توسط دولت به طور مداوم باعث ایجاد مشکلاتی می شود. در ترتیب سنتی، فقها
با حسادتی استقلال خود را در تفسیر قانون حفظ کردند. آنها بر اولویت مطلق خداوند نسبت به حاکم اصرار داشتند. آنها اصرار داشتند که چنین اعمالی مانند نماز، روزه ماه رمضان یا زیارت مکه ، هرگز نباید تحت مستبدان قرار گیرند. حقوقدانان راه خود را برد ، زیرا به سختی یک پادشاه یا یک رئیس جمهور، حتی یک سکولار غیرتمند مانند کمال آتاتورک ترکیه، دارای مزاج دخالت در دستورات خداوند نبود.
اما آیت الله خمینی چنین کرد. در ژانویه ۱۹۸۸، وی فرمانی کاملاً مغایر با این فرض باستانی اسلامی صادر کرد. در سندی قابل توجه اما کمی اشاره شده، آیت الله ادعا کرد که "دولت به طور یک جانبه مجاز است ... برای جلوگیری از هر مسئله ای ، معنوی یا مادی، که منافع آن را تهدید می کند". این بدان معناست که "از نظر اسلام، الزامات دولت میتواند بر هر اصل ، حتی از جمله نماز ، روزه و زیارت مکه جایگزین می کند". تابع ساختن این اعمال به منافع دولت کاهش تأثیر شریعت بیش از حد تشخیص است.
خمینی - عالمی تحصیل کرده کلاسیکی، مرجع قوانین اسلامی و شخصیتی برجسته مذهبی - این حکم را به این دلیل توجیه کرد که منافع جمهوری اسلامی با مصالح خود اسلام مترادف است. اما این به سختی یک گام بسیار رادیکال و بی سابقه را توضیح می دهد. دلیل واقعی در این واقعیت نهفته است که وی مانند بی شمار دیگر از حاکمان قرن بیستم ، به دنبال کنترل زندگی معنوی کشورش بود. خمینی شاید قرون وسطایی به نظر می رسید اما او مردی در زمان خود بود ، که عمیقا تحت تأثیر ایده های توتالیتر نشات گرفته از غرب بود.
در اسلام سنتی (مانند یهودیت) ، قوانین مربوط به فرد است، نه (مانند غرب) در سرزمین. مهم نیست که آیا یک مسلمان در اینجا یا آنجا زندگی می کند، در وطن یا دیاسپورا زندگی می کند. او باید از شریعت پیروی کند. برعکس ، یک غیر مسلمان که در یک کشور مسلمان زندگی می کند نیازی به پیروی از دستورالعمل های آن ندارد. به عنوان مثال ، یک مسلمان چه در تهران زندگی کند و چه در لس آنجلس ممکن است ویسکی ان ننوشد و یک غیر مسلمان ممکن است در هر مکان بنوشد. این امر منجر به شرایط پیچیده ای می شود که به موجب آن یک سری قوانین در مورد یک سارق مسلمان که از یک مسلمان را سرقت می کند ، قانون دیگر در مورد یک مسیحی که یک مسیحی را سرقت می کند و غیره اعمال می شود. نکته اصلی این است که شما کی هستید ، نه جایی که هستید.
در مقابل، مفاهیم حقوقی اروپا بر اساس حوزه های قضایی ارائه می شوند. در چنین شهر یا ایالت جرمی مرتکب شوید و یک مجازات داده می شود، و در شهر بعدی دیگری مجازات مجازات داده می شود. حتی بزرگراه ها نیز قوانین خاص خود را دارند. آنچه مهم است این است که کجا هستی، نه کسی هستی.
اسلام گرایان نادیده گرفتن به روحیه ای که در شریعت نهفته است ، آن را بر اساس خطوط سرزمینی و نه شخصی اجرا می کنند. ترابی اعلام کرد که اسلام "قلمرو را به عنوان اساس صلاحیت قضایی خود می پذیرد". در نتیجه ، اختلافات ملی پدید آمده است. دولت لیبی همه زناکاران را شلاق می زند. پاکستان مجرمان مجرد را شلاق می زند و افراد متاهل را سنگسار می کند. سودان برخی را زندانی می کند و برخی دیگر را به دار می آویزد. ایران مجازات های بیشتری از جمله تراشیدن سر و تبعید یک ساله دارد. در دست اسلام گرایان ، شریعت فقط به گونه ای از قانون ارضی غربی تبدیل می شود.
این درک جدید به طور چشمگیری بر غیر مسلمانان که استثناء هزاره آنها از شروع پایان یافته تاثیر می گذارد. اکنون آنها باید طوری زندگی کنند که گویی مسلمان هستند. "عمر عبد الرحمن" ، شیخ نابینای مصری در زندان آمریکایی ، در این مورد قاطع است: "به خوبی شناخته شده است که هیچ اقلیتی در هیچ کشوری قوانین خاص خود را ندارد." عبدالعزیز بن باز، رهبر مذهبی سعودی، غیر مسلمانان را به روزه داری در ماه رمضان فرا می خواند. در ایران، زنان خارجی ممکن است از لاک ناخن استفاده نکنند - به این دلیل که آنها را برای نماز (اسلامی) نجس می کند. پارچه های آغشته به بنزین برای تمیز کردن ناخن های لاک خورده خود، به زنان بازدید کننده وارد می شوند. یک حزب اسلامی در مالزی می خواهد تنظیم کند که چه مدت مردان و زنان غیر مرتبط چینی را تنها در کنار هم می گذرانند.
این تفسیر جدید از قوانین اسلامی مشکلات عظیمی را ایجاد می کند. اسلام گرایی به جای این که در بیشتر موارد غیر مسلمانان را تنها بگذارد، مانند اسلام سنتی, اسلام گرایی در زندگی آنها دخالت می کند ، کینه ای بزرگ دامن می زند و گاهی به خشونت منجر می شود. مسیحیان فلسطینی که خوک پرورش می دهند حیوانات خود را پیدا می شوند به طرز مرموزی مسموم می شوند. یک یا دو میلیون مسیحی که در شمال و بیشتر مناطق مسلمان نشین سودان زندگی می کنند باید تقریباً تمام مقررات شرعی را رعایت کنند. در جنوب سودان ، هر جا كه دولت مركزي حکمفرما باشد، قوانين اسلامي حاكم است، اگرچه مقررات شرعي "خاص" در آنجا اعمال نمي شود. اگر دولت تمام جنوب را تسخیر کند، احتمالاً همه مقررات لازم الاجرا می شود، انتظاری که برای زنده نگه داشتن یک جنگ داخلی چهل ساله بسیار مفید است.
نتیجه گیری: اسلام گرایی گذرا نیست
اسلام گرایان علی رغم خود غربی کرده ها هستند. حتی در رد کردن غرب ، آنها آن را می پذیرند. مهم نیست چطور اسلام گرایی از نظر قصد ارتجاعی است، نه تنها اندیشه ها و نهادهای مدرن بلکه غربی را وارد می کند. به طور خلاصه، رویای اسلام گرایان مبنی بر اینکه روش های غربی را از زندگی مسلمانان پاک می کند، نمی تواند موفق شود.
هیبرید حاصل از آن قوی تر از آن است که به نظر می رسد. مخالفان اسلام ستیزه جو رد آن را به عنوان تلاشی واپسگرایانه برای اجتناب از زندگی مدرن رها کرده و خود را با پیش بینی اینکه با مدرنیزاسیون محکوم به عقب ماندن است، تسلی می دهند. اما این انتظار اشتباه به نظر می رسد, از آنجا که مستقیماً مورد توجه مسلمانان قرار می گیرد که با چالش های مدرنیته درگیر هستند ، پتانسیل اسلام گرایی همانند تعداد آن رشد می کند. روندهای فعلی حاکی از آن است که برای مدتی دیگر نیرویی باقی خواهد ماند.
ضمیمه ۱ دسامبر ۱۹۹۵: حوزه دیگری که اسلام گرایان خود را غربی سنتی تر از مسلمان سنتی نشان می دهند: وحشت از همجنس گرایی.
به روزرسانی ۲۹ ژوئن ۲۰۱۰: مطابق با این تصور که همه قانون قانون سرزمینی است، یک دادگاه رژیم مبارک در مصر حکم داد که قبطی ها ممکن است طلاق بگیرند و دوباره ازدواج کنند، و این یک ممنوعیت قدیمی کلیسا را لغو کرد.
بروزرسانی ۲۷ فوریه ۲۰۱۴: پس از تسخیر شهر رقه در شمال سوریه، حکومت اسلامی عراق و شام، گروهی مانند القاعده، آخر هفته رسمی را از جمعه و شنبه به پنجشنبه و جمعه تغییر داد.