- عنوان در کامنتری "استراتژی جدیدی برای پیروزی اسرائیل" است.
- برای مکاتبه در مورد این مقاله در شماره مارس ۲۰۱۷ کامنتری، به مقاله "چگونهاسرائیلبرندهمیشود" مراجعه کنید.
- برای نسخه کوتاه این استدلال، به "شکستفلسطینیانبرایهمهخوباست" مراجعه کنید.
- برای توضیح اینکه چرا زمان این رویکرد رسیده است ، به "اینلحظهبرایپیروزیاسرائیلیاست" مراجعه کنید.
- برای پاسخ به انتقادات این مقاله، به "آیامردمفلسطینوجوددارد؟ آیامیتوانآنراشکستداد" مراجعه کنید؟
- برای فهرست نوشته های دانیل پایپس در این زمینه که تاریخ به سال ۱۹۹۸ می گردد ، به "کتابشناسی - نوشتههایمندربارهپیروزیاسرائیلی" مراجعه کنید.
- برای دیدن اعلان کمیته پیروزی اسرائیل در کنگره در آوریل ۲۰۱۷،اینجا را کلیک کنید.
- برای دیدن اعلان کمیته پیروزی اسرائیل در کنست در جولای ۲۰۱۷، اینجا را کلیک کنید.
دیپلماسی اسرائیل و فلسطین متأسفانه متناسب با توصیف کلاسیک جنون است: "انجام یک کار تکرار و تکرار و انتظار نتایج متفاوت". مفروضات یکسان - سرزمین برای صلح و چاره دو کشوری، که بار اصلی آن بر دوش اسرائیل است - برای همیشه در جای خود باقی می مانند ، مهم نیست که هر چند بار شکست بخورند. دهه ها از آنچه خودیها "پردازش صلح" می نامند ، اوضاع را بدتر از زمان آغاز خود کرده است ، با این وجود قدرتهای بزرگ همچنان پابرجا پافشاریمیکنند ، و دیپلمات را پس از دیپلمات به بیت المقدس و رام الله می فرستند ، و امیدوارند که دور بعدی مذاکرات منجر به دستیابی موفقیت به دست نیافتنی شود.
زمان مناسب برای یک رویکرد جدید است، بازاندیشی اساسی در مورد مسئله. این بر اساس استراتژی موفقیت آمیز اسرائیل مانند طی ۴۵ سال اول آن انجام داده. شکست دیپلماسی اسرائیل و فلسطین از سال ۱۹۹۳ لازم این رویکرد جایگزین را نشان می دهد - با تأکید بر اصرار اسرائیل برای پیروزی. این به شکلی متناقض ممکن است به نفع خوب برای فلسطینیان باشد و حمایت آمریکا دریافت کند.
۱. عدم تقریبا امکان سازش
از زمان بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ ، فلسطینی ها و اسرائیلی ها اهداف ایستا و مخالف را دنبال کرده اند.
در سالهای قبل از تاسیس کشور جدید، مفتی اورشلیم ، امین الحسینی ، سیاست طردگرایی، یا از بین بردن هرگونه آثار حضور یهودیان در سرزمین فعلی اسرائیل را بیان کرد. [۱] نقشه هایی عربی که "فلسطین" را در جای اسرائیل نگاه می دهد نماد این آرزو است. طردگرایی چنان عمیق است که نه تنها سیاست فلسطین بلکه بیشتر زندگی فلسطینیان را نیز نفوذ میکند. با ثبات، انرژی و استقامت ، فلسطینیان طردگرایی را از طریق سه رویکرد اصلی دنبال می کنند: روحیه گرفتن صهیونیست ها از طریق خشونت سیاسی ، آسیب رساندن به اقتصاد اسرائیل از طریق تحریم های تجاری و تضعیف مشروعیت اسرائیل با جلب حمایت خارجی. اختلافات بین جناح های فلسطینی معمولاً تاکتیکی است: با اسرائیلی ها صحبت کنید تا از آنها امتیاز بگیرید یا نه؟ محمود عباس نمایانگر دیدگاه قبلی و خالد مشعل دیدگاه دوم است.
از طرف اسرائیلی ، تقریباً همه در مورد نیاز برای بهدستآوردنپذیرش از فلسطینیان (و سایر اعراب و مسلمانان) اتفاق نظر دارند. اختلافات دوباره تاکتیکی است. دیوید بن گوریون یك رویکرد را بیان كرد ، یعنی نشان دادن آنچه فلسطینیان می توانند از صهیونیسم بدست آورند. ولادیمیرجابوتینسکی با طرح این استدلال که صهیونیست ها چاره ای جز شکستن اراده مصمم فلسطینی ها ندارند ، دیدگاه مخالفی را توسعه داد. رویکردهای رقیب آنها همچنان مهمترین موضوع بحث در مورد سیاست خارجی اسرائیل است ، با ایزاک هرتزوگ وارث بن گوریون و بنیامین نتانیاهو به جابوتینسکی.
این دو هدف - طردگرایی و پذیرش - اساساً برای یک قرن بدون تغییر مانده است. تشکیلات خودگردان فلسطین امروز، حماس ،حزب کارگر و لیکود از فرزندان حسینی، بن گوریون و جابوتینسکی هستند. ایدئولوژی ها ، اهداف ، تاکتیک ها ، استراتژی ها و کنشگران مختلف متفاوت به این معنی است که جزئیات متفاوت بوده اند ، حتی با رعایت اصول اساسی به طور قابل توجهی. جنگ ها و معاهدات آمدند و رفتند و فقط به تغییرات جزئی منجر شدند. بسیاری از درگیریها به طرز حیرت انگیزی تاثیر کمی بر اهداف نهایی داشتند ، در حالی که توافق نامه های رسمی (مانند پیمانهای اسلو در سال ۱۹۹۳) فقط خصومت با وجود اسرائیل را افزایش می دهد و بنابراین نتیجه مثبتی نداشت.
رد یا پذیرش اسرائیل توسط فلسطینی ها باینری است: بله یا خی ، بدون پاسخ درگیر در بین. این مصالحه را تقریباً غیرممکن می کند زیرا قطعنامه به یک طرف احتیاج دارد تا هدف خود را کنار بگذارد. یا فلسطینی ها از رد صد ساله دولت یهود خود دست می کشند یا صهیونیست ها از تلاش ۱۵۰ ساله خود برای رسیدن به میهن مستقل دست می کشند. هر چیزی غیر از این دو نتیجه ، یک حل و فصل ناپایدار است که صرفاً به عنوان مقدمه یک درگیری در آینده عمل می کند.
"روند صلح" که شکست خورد
بازدارندگی ، به معنای متقاعد ساختن فلسطینی ها و کشورهای عربی برای پذیرش موجودیت اسرائیل با تهدید به تلافی جویانه دردناک، زیرانداز سابقه چشمگیر استراتژیک و درخشش تاکتیکی اسرائیل در بازه زمانی ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۳ قرار گرفت. بازدارندگی کار کرد در حدی بود که دشمنان عربی اسرائیل کشور را در پایان آن دوره بسیار متفاوت دیدند. در سال ۱۹۴۸، ارتشهای متجاوز عرب انتظار داشتند كه در بدو تولد دولت یهود را زیر پا بگذارند ، اما تا سال ۱۹۹۳، عرفات مجبور شد كه با نخست وزیر اسرائیل توافق نامه ای را امضا كند.
اما بازدارندگی کار را تمام نکرد. در حالی که اسرائیلی ها کشوری مدرن ، دموکراتیک ، مرفه و قدرتمند ساختند ، این واقعیت که فلسطینی ها ، اعراب ، مسلمانان و (به طور فزاینده ای) چپ ها هنوز آن را رد می کردند ، این یک منبع ناامیدی شدیدی بود. مردم بی حوصله و حرکتی اسرائیل با ویژگی های غیر جذاب بازدارندگی ، که طبیعتاً منفعل ، غیرمستقیم ، خشن ، کند ، خسته کننده ، تحقیرآمیز ، واکنش پذیر و پرهزینه است ، خسته شدند و در سطح بین المللی نیز مورد محبوب نیست.
این بی حوصلگی منجر به روند دیپلماتیک شد که با تأیید امضای پیمانهای اسلو در چمن کاخ سفید در سپتامبر ۱۹۹۳ به اوج خود رسید.برای یک دوره کوتاه ، "مصافحه" بین رهبر فلسطین یاسر عرفات و نخست وزیر اسرائیل، ایتزاک رابین به عنوان نمادی از میانجی گری موفق عمل کرد که به هر یک از طرفین بیشترین خواست را داد: عزت و خودمختاری برای فلسطینیان ، به رسمیت شناختن و امنیت برای اسرائیلی ها. در میان بسیاری از افتخارات ، عرفات ، رابین و وزیر خارجه اسرائیل شیمون پرز برنده جایزه صلح نوبل شدند.
پیمان ها هر دو طرف را به سرعت ناامید کرد. در واقع، در حالی که اسرائیلی ها و فلسطینی ها در مورد هیچ چیز دیگری توافق دارند ، آنها با یک اتفاق نظر که پیمان های اسلو فاجعه بودند, موافق هستند.
زمانی که فلسطینی ها قبل از اسلو هنوز تحت کنترل مستقیم اسرائیل زندگی می کردند ، پذیرش اسرائیل با گذشت زمان حتی با کاهش خشونت سیاسی افزایش یافته بود. ساکنان کرانهباختری و غزه می توانستند بدون ایست بازرسی به صورت محلی سفر کنند و به سایت های کاری در اسرائیل دسترسی پیدا کنند. آنها از حاکمیت قانون و اقتصادی بهره مند شدند که بدون وابستگی به کمکهایخارجیبیشازچهاربرابر شد. مدارس و بیمارستانهای کارآمد و بسیاری از دانشگاهها ظهور کردند.
یاسر عرفات قول داد غزه را به "سنگاپورخاورمیانه" تبدیل کند ، اما در عوض استبداد و تجاوز به اسرائیل خود ، بنیه خود را به کابوسی تبدیل کرد ، بیشتر شبیه از کنگو از سنگاپور. وی که مایل نبود از انقلاب دائمی دست بکشد و به رهبر عادی یک کشور نمهم تبدیل شود ، با استفاده از پیمانهای اسلو وابستگی اقتصادی ، استبداد ، نهادهای ناکام ، فساد ، اسلام گرایی و فرقه مرگ را بر فلسطینیان تحمیل کرد.
از نظر اسرائیلی ها ، اسلو منجر به پایان یافتن درگیری ها نشد اما آرزوهای فلسطینیان را برای از بین بردن دولت یهود ملتهب کرد. همزمان با افزایش خشم فلسطین ، در پنج سال پس از اسلو تعداد بیشتری از اسرائیلی ها نسبت به پانزده سال قبل از آن کشتهشدند. گفتارهای تحریک آمیز و اقدامات خشونت آمیز افزایش یافت - و ۲۳ سال بعد بدون وقفه ادامه مییابد. علاوه بر این، تلاش های مشروعیت زدایی فلسطین برای اسرائیل هزینه بین المللی را به همراه داشت مانند چپ علیه آن تبدیل شد، و باعث ایجاد تازگی ها ضد صهیونیستی مانند کنفرانس جهانی سازمان ملل علیه نژادپرستی در دوربان و جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم شد.
از دیدگاه اسرائیل، هفت سال مماشات با اسلو ، ۱۹۹۳-۲۰۰۰ ، ۴۵ سال بازدارندگی موفقیت آمیز را باطل کرد. پس از آن ، شش سال عقب نشینی یک جانبه ، ۲۰۰۰-۲۰۰۶ ، بازدارندگی را به خاک سپرد. یک دهه از سال ۲۰۰۶ شاهد هیچ تغییر عمده ای نبوده است.
رزمایش اسلو بی فایده بودن امتیازات اسرائیل به فلسطینی ها را نشان می دهد ، در حالی که اینها به وظایف خود عمل نمی کنند. اسلو با نشان دادن ضعف اسرائیل وضعیت بدتری را بدتر کرد. آنچه به طور متعارف "پروسه صلح" خوانده می شود ، با دقت بیشتری "روند جنگ" نامیده می شود.
امید دروغین زیرکی بکار بردن پیروزی
چرا در پیمانی که امیدوار کننده به نظر می رسد، همه چیز آنقدر اشتباه پیش رفته است؟
مسئولیت اخلاقی سقوط اسلو تنها بر عهده یاسر عرفات ، محمود عباس و بقیه اعضای رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین است. آنها وانمود کردند که طردگرایی را کنار میگذارند و وجود اسرائیل را می پذیرند اما در حقیقت، به دنبال حذف اسرائیل با روشهای جدید و پیچیده تر بودند، جایگزینی زور را با مشروعیت زدایی کردن.
با این اوصاف ، اسرائیلی ها اشتباه کردند، زیرا با یک پیش فرض نادرست وارد روند اسلو شدند. ایتزاک رابین اغلباینخطا را در عبارت "شما با دوستان خود صلح نمی کنید. این کار را با دشمنان بسیار ناپسند انجام می دهید" خلاصه کرد. [۲] به عبارت دیگر، او انتظار داشت که جنگ از طریق حسن نیت ، سازش ، میانجیگری ، انعطاف پذیری به نتیجه برسد، خویشتنداری ، سخاوت و سازش ، با امضاهای موجود در اسناد رسمی در راس آنها قرار گرفت. با این روحیه، دولت وی و همه جانشینان آن با طیف گسترده ای از امتیازات موافقت کردند ، حتی در حد مجاز بودن یک شبهنظامی فلسطینی، همیشه امیدوار بودند که فلسطینی ها با پذیرش دولت یهود، متقابلاً پاسخ دهند.
آنها هرگز انجام ندادند. برعکس، سازش های اسرائیلی خصومت فلسطینی تشدید کرد. هر ژست مردم فلسطین را بیشتر رادیکال ، شور و نشاط و بسیج کرد. تلاش های اسرائیل برای "ایجاد صلح" به عنوان نشانه های کاهش روحیه و ضعف در آمد. "امتیازات دردناک" از ترس فلسطینیان از اسرائیل کاسته ، کشور یهود را آسیب پذیر نشان داده و رویاهای نابخردانه نابودی را برانگیخته است.
با نگاهی به گذشته ، این تعجب آور نیست. برخلاف شعار رابین، آدم "با دشمنان بسیار ناپسند [صلح] نمی کند" بلکه با دشمنان بسیار ناخوشایند سابق سازش می کند. یعنی دشمنانی که شکست خورده اند.
این ما را به مفهوم اصلی رویکرد من می رساند ، یعنی پیروزی، یا تحمیل اراده خود بر دشمن، واداشتن او با استفاده از از دست دادن, اهداف جنگی خود را کنار بگذارد. سوابق تاریخی ، نه از طریق حسن نیت بلکه از طریق شکست ، جنگ پایان می یابد. آن که پیروز نشود ، می بازد. جنگها معمولاً هنگامی پایان می یابند که شکست باعث ناامیدی یک طرف شود ، وقتی آن طرف اهداف جنگی خود را کنار بگذارد و شکست را بپذیرد و هنگامی که این شکست اراده آن را برای مبارزه خسته کند. برعکس ، تا زمانی که هر دو رزمنده همچنان امیدوار به دستیابی به اهداف جنگی خود باشند ، جنگ یا ادامه خواهد یافت یا به طور بالقوه از سر گرفته خواهد شد.
متفکران و رزمندگان در طول اعصار در اهمیتپیروزی به عنوان هدف صحیح جنگ موافقند. به عنوان مثال، ارسطو نوشت كه "پیروزی خاتمه كلی است" و دویتدیآیزنهاور اظهار داشت كه "در جنگ ، هیچ جایگزینی برای پیروزی نیست". پیشرفت تکنولوژی این حقیقت پایدار انسانی را تغییر نداده است.
درگیری های قرن بیستم که به طور قاطع پایان یافت شامل جنگ جهانی دوم ، چین-هند ، الجزایر-فرانسه ، ویتنام شمالی-ایالات متحده ، انگلیس-آرژانتین ، افغانستان-ایالات متحده آمریکا و جنگ سرد است. شکست می تواند ناشی از یک کتک نظامی یا افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی باشد. این امر به ضرر كامل نظامی یا تخریب اقتصادی نیاز ندارد ، چه رسد به نابودی یك جمعیت. به عنوان مثال ، تنها شکست در تاریخ ایالات متحده آمریکا در ویتنام جنوبی در سال ۱۹۷۵ ، نه به دلیل فروپاشی اقتصادی یا به پایان رسیدن مهمات و یا شکست در میدان جنگ (طرف آمریکایی در جنگ زمینی پیروز می شد) بلکه به دلیل از دست دادن اراده آمریکایی ها برای ادامه جنگ.
در واقع ، ۱۹۴۵ یک خط تقسیم است. قبل از آن ، برتری قاطع نظامی ، اراده دشمن را برای جنگ خرد کرد. از آن زمان ، موفقیت های بزرگ در میدان جنگ به ندرت اتفاق افتاده است. برتری در میدان جنگ دیگر مانند روزی که باعث قطع عزم دشمن برای جنگ شود ، ترجمه نمی شود. به لحاظ کلاوزویتس ، روحیه و اراده اکنون مرکز ثقل است ، نه تانک و کشتی. اگرچه فرانسوی ها در الجزایر از دشمنان خود سربازان و اسلحه زیادی داشتند و، اما آمریکایی ها در ویتنام و شوروی در افغانستان این کار را کردند ، اما همه این قدرت ها جنگ های خود را از دست دادند. برعکس ، خسارات میدان جنگ دریافت شده توسط کشورهای عربی در سال ۱۹۴۸-۱۹۸۲، کره شمالی در ۱۹۵۰-۱۹۵۳ و عراق در ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ به تسلیم و شکست تبدیل نشد.
وقتی یک طرف بازنده اهداف جنگی خود را حفظ می کند ، از سرگیری جنگ ممکن و حتی محتمل است. آلمان ها پس از شکست خود در جنگ جهانی اول هدف خود را برای حاکمیت اروپا حفظ کردند و به دنبال هیتلر برای یک تلاش دیگر بودند، و باعث شد متفقین برای پیروزی کامل تلاش کنند تا آلمان ها برای سومین بار تلاش نکنند. جنگ کره در سال ۱۹۵۳ پایان یافت ، اما شمال و جنوب هر دو اهداف جنگی خود را حفظ کرده اند ، به این معنی که درگیری ها ممکن است در هر زمان از سر گرفته شود ، همچنین جنگ های بین هند و پاکستان. اعراب در هر جنگ با اسرائیل شکست خورده بودند (۱۹۴۸-۱۹۴۹ ، ۱۹۵۶ ، ۱۹۶۷ ، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲) اما مدتها شکست های خود را فقط گذرا می دیدند و امیدوار به یک تلاش دیگر بودند.
۲. کار سخت پیروزی
چگونه ممکن است اسرائیل فلسطینیان را وادار به کنار گذاشتن طردگرایی کند؟
برای مبتدیان، طی دهه های گذشته مجموعه ای رنگارنگ از برنامه های (دو به دو ناسازگار) برای پایان دادن به منازعات به نفع اسرائیل ظاهر شده است. [۳] از نرم ترین به سخت ترین ، این موارد عبارتند از:
- عقبنشینیسرزمینی از کرانه باختری یا سازش سرزمینی در کرانه باختری.
- زمین زیر شهرهای اسرائیل در کرانه باختری رااجارهدهید.
- یافتن راه های خلاقانه برای تقسیم کوه معبد.
- توسعه اقتصاد فلسطین.
- تشویق به حکمرانیخوب فلسطین.
- اعزام نیروهای بین المللی.
- جمعآوریوجوهبینالمللی (بر اساس مدل طرح مارشال).
- یک جانبه گرایی (دیوار سازی).
- اصرار بر اینکه اردنفلسطیناست.
- مستثنیکردن فلسطینیان بی وفا از تابعیت اسرائیل.
- اخراجفلسطینیها از سرزمین های تحت کنترل اسرائیل.
مشکل این است که هیچ یک از این برنامه ها نیازی به شکستن اراده فلسطین برای جنگ خطاب کند. همه آنها تعارض را بدون حل آن مدیریت می کنند. همه آنها با حیله ای به دنبال رسیدن به پیروزی هستند. همانطور که مذاکرات اسلو ناکام ماند ، هر طرح دیگری که کار سخت پیروزی را کنار بگذارد نیز چنین خواهد شد.
این الگوی تاریخی حاکی از آن است که اسرائیل فقط یک گزینه برای کسب کردن پذیرش فلسطین دارد: بازگشت به سیاست قدیمی بازدارندگی ، مجازات فلسطینی ها هنگام تجاوز. بازدارندگی بیش از تاکتیک های سخت است که هر دولت اسرائیل دنبال می کند. این امر مستلزم سیاستهای سیستمی است که فلسطینیان را به پذیرش اسرائیل ترغیب کند و از ردگرایی منصرف کند. این نیاز به یک استراتژی بلند مدت دارد که هدف تغییر قلب ها دارد.
ایجاد تغییر در قلب یک روند زیبا یا دلپذیر نیست بلکه مبتنی بر سیاست پاسخ متناسب و مقطعی است. اگر فلسطینی ها نسبتا تخلف کردند ، باید هزینه های نسبتا را پرداخت کنند. و غیره پاسخ ها به شرایط خاص بستگی دارد ، بنابراین موارد زیر فقط پیشنهادات کلی به عنوان نمونه هایی که واشنگتن میتواند پیشنهاد کند, از خفیف ترین حالت به شدیدترین حالت است:
وقتی "شهدای" فلسطینی خسارت مادی ایجاد کردند، هزینه تعمیرات از تقریباً ۳۰۰ میلیوندلارتعهداتمالیاتی را که دولت اسرائیل هر ساله به تشکیلات خودگردان فلسطین منتقل می کند ، بپردازید. به فعالیت های طراحی شده برای منزوی کردن و تضعیف اسرائیل در سطح بین المللی با محدود کردن دسترسی به کرانه باختری پاسخ دهید. هنگامی که یک مهاجم فلسطینی کشته شد ، جسد را بی سر و صدا و بدون نام در مزارع سفالگر دفن کنید. وقتی رهبری تشکیلات خودگردان به خشونت دامن می زند ، از بازگشت مقامات از خارج به تشکیلات خودگردان جلوگیری کنید. با گسترش شهرهای یهودی در کرانه باختری ، به قتل اسرائیلی ها پاسخ دهید. هنگامی که اسلحه های رسمی تشکیلات خودگردان علیه اسرائیلی ها چرخانده شد ، اینها را تصرف کرده و موارد جدید را منع کنید ، و اگر این اتفاق مکرر رخ داد ، زیرساخت های امنیتی تشکیلات خودگردان را برچید. در صورت ادامه خشونت ، آب و برق مورد نیاز را کاهش داده و سپس آن را قطع کنید. در صورت تیراندازی ، خمپاره و موشک ، مناطقی را که اینها از آنجا منشا می گیرند ، اشغال و کنترل کنید.
البته این مراحل دقیقاً مغایر با دیدگاه اجتماعی امروز در اسرائیل است که بیش از هر چیز به دنبال آرام ماندن فلسطینیان است. اما این دیدگاه نزدیک بینی تحت فشار بی وقفه جهان خارج و به ویژه دولت ایالات متحده برای مماشات کردن خودگردان فلسطینی گرفت. رفع چنین فشارهایی بدون شک اسرائیلی ها را به اتخاذ تاکتیک های قاطعانه تر که در اینجا بیان شده است تشویق می کند.
صلح واقعی به معنای یافتن راه هایی برای مجبور کردن فلسطینی ها برای تغییر عقیده ، کنار گذاشتن طردگرایی، پذیرش یهودیان ، صهیونیسم و اسرائیل است. وقتی به اندازه کافی فلسطینیان رویای حذف اسرائیل را کنار بگذارند ، امتیازات لازم برای پایان دادن به درگیری ها را خواهند گرفت. برای پایان دادن به درگیری ها ، اسرائیل باید ۵۰ درصد و بیشتر فلسطینیان را متقاعد کند که از دست داده اند.
هدف در اینجا این نیست که فلسطینیان عاشق صهیون شوند ، بلکه آنها را مجبور به خاموش کردن دستگاه های جنگ می کنند:بستنکارخانههایخودکشی ، از بین بردن شیطان سازی یهودیان و اسرائیل ، به رسمیت شناختنروابطیهودیانبااورشلیم و "عادی سازی" روابط با اسرائیلی ها. مقبولیت فلسطینیان از اسرائیل زمانی محقق خواهد شد که ، طی یک دوره طولانی و با یک دست کامل ، خشونت پایان یابد و جای خود را به نامه های تندی نوشته شده به سردبیر بدهد. به طور نمادین ، درگیری زمانی پایان خواهد یافت که یهودیان مقیم هبرون (در کرانه باختری) بیش از فلسطینیان مقیم ناصره (در اسرائیل) به بیشتر نه امنیت نیاز داشته باشند.
به کسانی که می گویند فلسطینیان بیش از حد متعصب است تا بتوانند شکست بخورند، من پاسخ می دهم: اگر آلمان ها و ژاپنی ها ، که به همان اندازه متعصب و قدرتمندتر بودند، می توانند در جنگ جهانی دوم شکست خورده و سپس به شهروندان عادی تبدیل شوند، چرا اکنون فلسطینی ها این کار را نمی کنند؟ علاوه بر این ، مسلمانان در مواجهه با یک نیروی برتر مصمم ، از اسپانیا تا بالکان تا لبنان ، بارها و بارها در برابر کافران تسلیم شده اند.
اسرائیل از دو قطعه خوش شانسی برخوردار است. اول، تلاش آن از هیچ چیز آغاز نمی شود. نظرسنجی ها و سایر شاخص ها نشان می دهد که ۲۰ درصدفلسطینیها و سایر اعراب به طور مداوم دولت یهود را می پذیرند. دوم ، این امر فقط بازداشتن فلسطینیان، یک بازیگر بسیار ضعیف ، و نه به کل جمعیت عرب و مسلمان نیاز دارد. فلسطینی ها از نظر عینی (اقتصادی، قدرت نظامی) ضعیف ، جنگ علیه اسرائیل را پیشگامی میکنند. بنابراین، هنگامی که آنها طرد گرایی را کنار بگذارند ، دیگران (مانند مراکش ، ایرانی ، مالزیایی و غیره) نشانه های خود را از فلسطینی ها می گیرند و با گذشت زمان ، احتمالاً از آنها پیروی می کنند.
فلسطینیان از شکست خود سود می برند
اسرائیلی ها هر چقدر با پایان دادن به مشکل فلسطین باقیمانده خود سود کسب کنند، آنها در یک کشور مدرن موفق زندگی می کنند که خشونت و مشروعیت زدایی اعمال شده بر آنها را جذب کرده است. [۴] به عنوان مثال بررسیهااسرائیلی ها را نشان می دهد که در میان خوشبخت ترین افراد در هر جایی قرار دارند و رشدنرختولد در کشور، این برداشت ها را تأیید می کند.
در مقابل، فلسطینیان غرق در بدبختی هستند و رادیکال ترین جمعیت جهان را تشکیل می دهند. نظرسنجی ها به طور مداوم نشان می دهد که آنها پوچ گرایی را انتخاب می کنند. کدام والدین دیگر کودکان خود را که بمب گذار انتحاری می شوند جشن می گیرند؟ کدام مردم دیگری اولویت بیشتری آسیب رساندن به همسایه خود از بهبود بخشیدن سرنوشت خود دارند؟ حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین هر دو رژیم های استبدادی را اداره می کنند که افراد تحت سلطه آنها را سرکوب می کنند و اهداف مخرب را دنبال می کنند. اقتصاد در کرانه باختری و غزه ، بیش از هر جای دیگر ، به پول آزاد از خارج بستگی دارد ، هم وابستگی و هم کینه ایجاد می کند. اخلاق فلسطینی عقب مانده وقرونوسطاییترمیشود. مردم ماهر و جاه طلب در معرض سرکوب سیاسی، نهادهای شکست خورده و فرهنگ جشن وهم، افراط گرایی و خودباختگی است.
پیروزی اسرائیل فلسطینیان را آزاد می کند. شکست آنها را وادار می کند تا با تخیلات غیر عقلانی خود و سخنان پوچ انقلاب کنار بیایند. شکست همچنین آنها را برای بهبود زندگی خود آزاد می کند. فلسطینی ها که از یک وسواس نسل کشی علیه اسرائیل آزاد شده اند، می توانند به یک مردم عادی تبدیل شوند و سیاست ، اقتصاد ، جامعه و فرهنگ خود را توسعه دهند. سرانجام مذاکرات می تواند جدی آغاز شود. در مجموع ، با توجه به نقطه شروع بسیار پایین تر، فلسطینیان از شکست خود حتی بیشتر از اسرائیلی ها از پیروزی خود سود می برند.
گفته می شود، این تغییر آسان و سریع نخواهد بود: فلسطینی ها مجبورند از بوته آهنگری تلخی عبور کنند, با تمام محرومیت ، نابودی و ناامیدی, همانطور که میراث ناپاک امین الحسینی رد کنند و خطا قرن ساله خود تصدیق کنند. اما هیچ میانبری وجود ندارد.
نیاز برای حمایت آمریکایی ها
فلسطینیان یک تیم پشتیبانی جهانی منحصر به فرد متشکل از سازمان ملل متحد و تعداد زیادی روزنامه نگار ، فعال ، معلم ، هنرمند ، اسلام گرای و چپ دارند. آنها یک جبهه ناشناسی آزادی آفریقای نیستند، اما محبوب ترین جنبش انقلابی جهان هستند. این کار وظیفه اسرائیل را طولانی ، دشوار و وابسته به متحدان سرسخت ، مهمتر از همه دولت ایالات متحده ، می کند.
برای واشنگتن, مفید بودن به معنای نکشیدن طرفین به مذاکرات بیشتر است ، اما حمایت قاطعانه از مسیر اسرائیل برای پیروزی است. این به معنای نه تنها پشتیبانی از نمایش های اپیزودیک قدرت اسرائیل بلکه یک تلاش بین المللی مداوم و منظم برای کار با اسرائیل، برخی از کشورهای عربی و سایر کشورها برای متقاعد کردن فلسطینیان در مورد بیهودگی طردگرایی است: اسرائیل در آنجا است ، دائمی است و از آن لذت می برد پشتیبانی گسترده.
این به معنای حمایت از اسرائیل در برداشتن گامهای سخت مشخص شده در بالا، از دفن اجساد قاتلان به صورت ناشناس تا انحلال تشکیلات خودگردان فلسطین است. این به معنای حمایت دیپلماتیک از اسرائیل است ، مانند لغو کار بیهوده "پناهنده فلسطینی" و رد ادعای اورشلیم به عنوان پایتخت فلسطین. این همچنین منجر به خاتمه فواید فلسطینیان می شود مگر اینکه آنها در جهت پذیرش کامل و دائمی اسرائیل تلاش کنند: نه دیپلماسی ، رسمیت شناخته نشدن به عنوان یک کشور، نه کمک مالی، و قطعاً نه سلاح ، خیلی کمتر آموزش نظامی.
دیپلماسی اسرائیل و فلسطین زودرس است تا زمانی که فلسطینیان دولت یهود را بپذیرند. موضوعات اصلی پیمانهای اسلو (مرزها ، آب ، تسلیحات ، مقدسات ، جوامع یهودیان در کرانه باختری ، "آوارگان فلسطینی") تا زمانی که یک طرف هنوز طرف دیگر را رد کند ، نمی تواند مفید مورد بحث قرار گیرد. اما در لحظه خوشحال کننده که فلسطینی ها دولت یهود را می پذیرند، مذاکرات می توانند دوباره مسائل اسلو را باز کرده و آنها را دوباره مورد بررسی قرار دهند. با این حال، این چشم انداز برای آینده ای دور وجود دارد. در حال حاضر، اسرائیل نیاز به پیروزی دارد.
[۱] من این موضوع را برای کامنتری در دسامبر ۱۹۹۷ در "درموردطردگراییعرب" تحلیل کردم.
[۲] که ، به طرز کنجکاوی ، اظهارات یکرهبرسازمانآزادیبخشفلسطین ، سعید همامی ، را که ۱۵ سال قبل منتشر شده بود ، نقل کرد.
[۳] من این پیشنهادات را به طور مفصل برای کامنتری در فوریه ۲۰۰۳ در "آیااسرائیلبهبرنامهاینیازدارد؟" بررسی کردم.
[۴] به عنوان مثال ، صدمات و مرگ ناشی از حوادث رانندگی در اسرائیل در دوره ۲۰۰۰-۲۰۰۵، به ۳۰,۰۰۰ نفر رسید، در حالی که صدمات مربوط به تروریسم تنها به ۲۰۰۰ مورد رسید.