در حالی که سوریه و مصر شعله ورند و ایران در حال ساختن تسلیحات هسته ای است، چرا وزیر امور خارجه ایالات متحده، جان کری از ماه فوریه تا بحال شش بار به خاورمیانه رفت و آمد کرده که بیشتر بروی دیپلماسی داد و ستد اسرائیل و فلسطین تمرکز کند؟
جان کری در حال سنجیدن بنیامین نتانیاهو |
ااما ممکن است که دلیل دیگری برای شور و شوق کری وجود داشته باشد: او نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو را سنجید، و جدیت او را در رسیدن به توافق با فلسطینی ها، که صرفا به خاطر مشعوف کردن واشینگتون نبود را مشاهده کرد.
به هر حال، این پایان نامه دیوید ام. واینبرگ دانشگاه بار ایلان است که در نشریه اسرائیل هیوم مینویسد: "نتانیاهو اظهارات پرشورانه غیرمتشابه، در مورد روند دیپلماتیک کرده است؛ اظهاراتی که فراتر از سخن چینی قابل انتظار در مورد تمایل اسرائیل برای تعامل با فلسطینیان و مذاکره برای یک چاره دو کشوری میباشد." به نظر واینبرگ نتانیاهو "به استدلال جناح چپ که وضع موجود را نامناسب میخوانند، عاجلانه به دنبال یک جنبش دیپلماتیک است." واینبرگ اشاره میکند که آماده سازیهایی در حال انجام گرفتن است که "پیشقدمی یک جانبه اسرائیل برای تسلیم بخش چشمگیری از یهودیه و سامره" میباشد.
چرا چرا نتانیاهو که مخصوصا در کمپین خود تأکید بر روی این پلت فرم نکرد، باید چنین طرح هایی را ارائه دهد؟ واینبرگ عمدتا به سیاست داخلی اشاره میکند: "نتانیاهو هیچ دستور کار ملی دیگری برای حفظ نخست وزیری خود ندارد. او محتاج به یک پیام جدید است که او را به عنوان یک رهبر در اذهان عمومی تغییر موقعیت میدهد، و مسئله فلسطین تنها برآمدیست که او برای بکاربری دارد. برتری در مسائل اقتصادی و اجتماعی توسط رقبای سیاسی او، مانند یایر لاپید و نفتالی بنت قاپیده شده است. او اقدام زیادی در مورد اوضاع حاد سوریه یا ایران نمیتواند بکند. کار او این است که عاقلانه و با احتیاط با این تحولات برخورد کند تا منجربه درگیری اسرائیل نشود."
دیوید بن گوریون )١٩٧٣-١٩٨٦(، استانداردی که در مقابل آن نخست وزیران اسرائیل خود را میسنجند. مجله تایم، ١٦ آگوست ١٩٤٨. |
این تعبیر مرا متقاعد نمیکند: ایران یک تهدید بالقوه به موجودیت اسرائیل است و مقابله با آن برای "حفظ نخست وزیری او" کاملا کافی است. مردم اسرائیل روی تهران متمرکزند و نه رام الله و نتانیاهو، که می بالد که ٧٠ درصد از وقت خود را صرف مسائل امنیتی میکند، و که کمتر نیازمند به دیپلماسی با محمود عباس برای اثبات رهبری خود است.
بلکه انگیزه ی او احتمالا در جای دیگری موجود است: مانند دیگر نخست وزیران اسرائیل، نتانیاهو از آنچه که من "عقده بن گوریون،" مینامم، که آرزوی آوازه رهبری در تاریخ یهود است رنج میبرد. (دیوید بن گوریون در تاسیس اسرائیل مدرن نظارت کرد). در دوره سوم خود و (بعد از خود بن گوریون) دومین طولانی ترین نخست وزیر اسرائیل، نتانیاهو، به حد بیشتری مستعد به "ابتلا" به این آرمان است.
پس از سال ١٩٤٨، عقده بن گوریون به پایان رساندن تهدیدات خارجی به اسرائیل تفسیر میشود. متاسفانه، این بلند همتی شایسته به تزویر و تحریف مکرر الهام میبخشد. همانطور که من در سال ٢٠٠٤ این پدیده را شرح دادم، "اول، هیچکدام از نخست وزیران منتخب، از سال ١٩٩٢، اسحاق رابین، اهود باراک، آریل شارون و نتانیاهو، سر قولشان در مورد چگونگی مقابله با اعراب نیستادند. دوم، هر یک از آنها خط مشی غیر منتظره توافق را پذیرفتند."
دیوید بنخوشبختانه اعضای کلیدی کابینه بانی این شده که اسرائیل کنترل بلندی های جولان را حفظ کند؛ در اینجا دیدی به خاک سوریه. |
در در سال ١٩٩٦ نتانیاهو در وعده های انتخاباتی گفت که اگر مدریت کشور دست او بود، اسرائیل "هرگز از بلندی های جولان فرود نمیامد"؛ اما تنها دو سال بعد، او سعی کرد که کل خطه جولان را در ازای یک تکه کاغذ پیشکش کند. (و اگر نتانیاهو موفق به انجام این کار شده بود، پیامدهای امروز آن را باید تصور کرد؛ با سوریه شعله ور و واحد القاعده نزدیک به مرزهای اسرائیل.) خوشبختانه، همکاران کابینه اش او را از اجرای این حماقت مسدود کردند.
این روزها، اجماع میانه چپ شعار میدهند که از بین بردن تهدید های خارجی به اسرائیل نیازمند به یک چاره دوکشوری با فلسطینی هاست. (من مخالفم.) آیا نتانیاهو به نوبه خود به چپ میگراید، از حوزه خود سرپیچی کرده و چنین توافقی را برای بردن مجدد انتخاباتش خواهد کرد؟ از سال ٢٠٠٩، الگوی نخست وزیران خودسر، همراه با تاریخچه خود نتانیاهو که به تعهدش چنین خیانتی کند، باعث نگرانی من شده است.
اما شاید ما از پی بردن به یک پاسخ بخشوده شویم: ناسازگاری فلسطینیها کری را آزار میدهد و ممکن است دوباره، فشارهای دیپلماتیک را از روی اسرائیل بردارد.