باراک اوباما مبارزانه در مقابل رقیب جمهوری خواه خود به میدان آمد؛ او از تبلیغات تلویزیونی که میپرسد "میت رامنی چه چیزی را پنهان میکند؟" حمایت میکند.کنایه ها در موارد نسبتا ناچیزی هستند، مانند مدارک مالیاتی سالیانه رامنی, دوره کاریش با بین کاپیتال و مدارک غیر عمومی از بی خدازمانی که رییس المپیک سالت لیک سیتی, و بالاخره استاندار ماساچوست بود. اوباما از موضع خود که رامنی اطلاعات بیشتر در مورد خود در اختیار عموم بگذارد دفاع کرد؛ و در اوت ٢٠١٢ اظهار داشت که "مردم آمریکا تصور میکنند که اگر میخواهید رئيس جمهور از ایالات متحده باشید، زندگیتان وقتی به چیزهایی مانند امور مالی مربوط میشود، مثل یک کتاب باز است." لیبرال ها مانند پل کروگمن نیویورک تایمز با شوق و ذوق این تمرکز روی تاریخچه شخصی میت رامنی را پشتیبانی کرد.
البته، اگر اوباما و حامیانش مایل به بررسی زندگی نامه هستند، این یک بازی را میشود دونفره اجرا کرد. در حال حاضر، رامنی محجوب و معتدل فعالیت های انتخاباتی اوباما را "بر اساس دروغ و عدم صداقت" خواند و حتی در یک آگهی تلویزیونی تصریح کرد که اوباما "حقیقت را نمی گوید."
نه همیشه راستگو: برای فروختن زندگینامه خود، اوباما در سال ١٩٩١ ادعا کرد که او در کنیا متولد شده است. |
تمرکز بر باز بودن و صداقت به احتمال زیاد خیلی بیشتر به اوباما صدمه میزند تا رامنی. اوباما، خودش نامزد انتخاباتی مرموزی، با یک زندگی نامه پر از شکاف و حتی کذب است. به عنوان مثال، برای فروش زندگینامه خود در سال ١٩٩١، اوباما به دروغ ادعا کرد که او "در کنیا به دنیا آمده است." او در مورد اینکه در سالهای ١٩٩٠ عضو و نامزد حزب جدید سوسیالیستی شیکاگو بود دروغ گفت؛ و زمانی که استنلی کرتز شواهد را درمورد اینکه در واقع او عضو آن حزب بود تولید کرد، پیروان اوباما کرتز را به فحش و فضیحت کشیدند. زندگینامه ١٩٩٥ اوباما، 'رؤیاهایی از پدرم' ، شامل یک سیل اشتباهات و دروغ در مورد پدربزرگ مادریش، پدرش، مادرش، عروسی پدر و مادرش، پدر ناپدریش، دوستان دوره دبیرستانش، دوست دخترش، بیل آیرز و برناردین دورن و کشیش جرمایا رایت بود. همانطور که ویکتور دیویس هانسون می گوید "اگر یک نویسنده حاضر است که جزئیات بیماری نهایی مادر خود و تلاش برای بدست آوردن بیمه را از خود درآورد لابد چیزهای دیگری را هم میتواند اختراع کند."
در این الگوی بزرگ تر از دروغ گویی در مورد زندگی گذشته خود سوال مورد بحث در مورد مذهب اوباماست که شاید منحصر به فرد ترین و بیدادگرانه ترین از دروغهای اوست.
تناقضات
به این پرسش در مورد مذهب دوران کودکی و جوانیش، اوباما پاسخ متناقض ارائه می دهد. او سوال "آیا شما همیشه یک مسیحی بوده اید" را در مارس ٢٠٠٤ زیرکانه با گفتن "مادرم بزرگم مرا بزرگ کرد و مادرم مسیحی بود" پاسخ داد. اما در دسامبر سال ٢٠٠٧ تصمیم گرفت که سرراست پاسخ دهد: "مادر من از کانزاس و یک مسیحی بود....مادرم مرا بزرگ کرد و من همیشه یک مسیحی بوده ام." با این حال، در فوریه ٢٠٠٩، او یک داستان کاملا متفاوت ارائه کرد:
"من در یک خانواده لزوما مذهبی بزرگ نشدم. پدرم مسلمان به دنیا آمد اما خدانشناس شد ، پدربزرگ و مادربزرگم که متودیست و باپتیست هایی بودند مومن نبودند، و یک مادر که از دین سازمان یافته تردید داشت. من بعد از اتمام دانشگاه و موقعی که به جنوب شیکاگو نقل مکان کردم یک مسیحی شدم."
او در ادامه این پاسخ در سپتامبر ٢٠١٠ به تفصیل شرح داد و گفت : "من در مراحل بعدی زندگی به مسیحیت ایمان آوردم."
بالاخره کدام است؟ آیا اوباما "همیشه یک مسیحی بوده" یا اینکه بعد از دانشگاه "به مسیحیت روی آورد"؟ تناقض با خود، در مورد اساسی هویت، زمانی که به سوال کلی در مورد دقت زندگینامه خود افزوده میشود، سوالهایی را در مورد صحتش مطرح میکند؛ آیا کسی که حقیقت را می گوید چنین چیزهایی متنوع و متضادی در مورد خود میگوید؟ تناقض در کذب نوعیست: موقعی که کسی داستانی را اختراع میکند، چسبیندن به همان داستان سخت است. به نظر می رسد که اوباما چیزی را پنهان میکند. آیا او فرزند بی مذهب پدر و مادر غیر مومن بود؟ یا آیا او همیشه یک مسیحی بود؟ یک مسلمان؟ و یا آیا در واقع، او چیزی از خلقت خودش بود، یک مسیحی/مسلمان؟
اوباما برخی از اطلاعات در مورد زمینه های اسلامی خود را در دو کتاب، 'رویاها' و جسارت امید )٢٠٠٦( خود فراهم می کند. در سال ٢٠٠٧، وقتی که هیلاری کلینتون هنوز نامزد مورد علاقه حزب دموکرات برای رياست جمهوری بود، تعدادی از خبرنگاران اطلاعاتی در مورد زمانی که اوباما در اندونزی زندگی میکرد را آشکار کردند. اظهارات اوباما به عنوان رئيس جمهور، بینش های مهمی در مورد ذهنیت او ارائه کرده است. زندگی نامه های بزرگی که در مورد اوباما نوشته شده است، توجه کمی صرف این موضوع میکند؛، چه کتابهایی که با لحن دوستانه نوشته شده اند )مانند کتابهای دیوید مرانیس، دیوید مندل، و دیوید رمنیک( چه آنهایی که با لحن خصمانه )مانند جک کشیل، جروم کرسی، دینش دسوزا، آرون کلاین، ادوارد کلاین، و استنلی کرتز( نوشته شده اند.
من اثبات خواهم کرد که او مسلمان متولد و بزرگ شده است، شواهد تایید کننده از سال های اخیر ارائه خواهم کرد، برداشت اینکه او به عنوان یک مسلمان مشاهده میشود، و این فریب را در چارچوب بزرگتر داستان زندگینامه اوباما قرار خواهم داد.
"من هرگز یک مسلمان نبودم"
اوباما راضی به اذعان کردن این است که پدربزرگ پدری خود، حسین اونیانگو اوباما، به اسلام گروید. در واقع، رویاها )ص ٤٠٧( شامل نقل قول های طولانی از مادر بزرگ پدری او که توضیح دلایل پدر بزرگ برای انجام این است: "به نظر می رسد که روشهای مسیحیت برای او "بطور احمقانه احساساتی" بود، "مایه تسلی زنان" بود، و به این دلیل او به اسلام گروید ، به این فکر اینکه "روشهای آن بیشتر با باورهای او مطابقت داشت" )ص ١٠٤(. اوباما به آسانی این را به همه می گفت: زمانی که یک سلمانی )ص ١٤٩( از او پرسید "مسلمانی؟" به عنوان مثال، او جواب داد: "پدر بزرگم بود."
اوباما پدر و مادر و ناپدری خود را غیر مذهبی توصیف میکند. او اشاره می کند )در کتاب جسارت...، ص ٢٠٤ و ٢٠٥( که " پدر او یک مسلمان بزرگ شده بود" اما زمانی که او با مادر باراک آشنا شد "یک کافر واقعی بود"، که به نوبه خود " ادعا سکولاریسم" میکرد. ناپدری او، لولو سوترو، "مانند بسیاری از اندونزیها، یک مسلمان بزرگ شده بود،" هر چند غیر مومن، تلفیق کننده عقاید مختلف که )رویاها ، ص ٣٧( "به دنبال بخشی از اسلام بود که جایی برای همزادگرایی کهن و مذاهب هندو داشته باشد."
اما از نظر خودش، اوباما اتصالات متعددی به اسلام را اذعان میکند، اما مسلمان بودن را انکار می کند. "تنها ارتباط من با اسلام این است که پدر بزرگ پدری من از آن کشور آمد،" او در دسامبر ٢٠٠٧ این را اعلام کرد. "اما من هرگز پیرو اسلام نبودم....مدتی در اندونزی زندگی کردم زیرا مادرم آنجا تدریس میکرد. و آن یک کشور مسلمان است و من مدرسه میرفتم. اما من پیرو نبودم." همانطور که او در فوریه ٢٠٠٨ گفت: "من هرگز مسلمان نبودم.... به غیر از نامم و این واقعیت که در یک کشور مسلمان پرجمعیت، به مدت ٤ سال زندگی کردم وقتی که بچه بودم، من ارتباط بسیار کمی به دین اسلام دارم." در اینجا به شرح صریح او توجه داشته باشید: "من هرگز مسلمان نبوده ام." در اینجا به بیان صریح او توجه داشته باشید: "من هرگز مسلمان نبوده ام." تحت عنوان، "باراک اوباما نیست و هرگز مسلمان نبوده است،" اولین وب سایت اوباما در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری بیانیه ای در نوامبر ٢٠٠٧ که حتی تاکید بیشتری را ارائه میکند که "اوباما هرگز در مسجد دعا کرده است. او هرگز مسلمان نبوده است، مسلمان بزرگ نشده است، و یک مسیحی متعهد است."
"بری مسلمان بود"
اما بسیاری از شواهد استدلال می کنند که اوباما مسلمان بدنیا آمده و بزرگ شده است:
)١( اسلام دین وابسته به دودمان پدری است: در اسلام، پدر ایمان خود را به بچه ها تخصیص میکند؛ و هنگامی که یک مرد مسلمان با یک زن غیر مسلمان بچه دار میشود، کودکان مسلمان محسوب میشوند. پدر بزرگ و پدر اوباما که مسلمانان بودند - حد مومنیت مهم نیست - بدان معنی است که، در دید مسلمانان، باراک یک مسلمان متولد شده است.
)٢( نامهای نخست عربی بر اساس ریشه های سه جانبه: همه این نامها )حسین، حسن، حسنین، احسان، و دیگران( به طور انحصاری در نوزادان مسلمان عطا میگردد. نام میانی اوباما، حسین، به صراحت او را مسلمان به دنیا آمده اعلام میکند.
سند ثبت نام اوباما در سانتو فرانسیسکس اسیسی، یک مدرسه کاتولیک، در جاکارتا. )برای بزرگنمایی کلیک کنید( |
)٣( او به عنوان مسلمان در مدرسه س.د. کاتولیک سانتو فرانسیسکس اسیسی ثبت نام شده: اوباما در یک مدرسه کاتولیک در جاکارتا بنام "بری سوترو" ثبت شده بود. یک سند باقی مانده به درستی او را متولد هونولولو در ٤ اوت ١٩٦١ ثبت کرده است؛ علاوه بر این، او را به ملیت اندونزی و دین اسلام نشان میدهد.
)٤( ثبت نام شده به عنوان مسلمان در س.د. بسوکی: اگر چه بسوکی )همچنین به عنوان س.د.ن. ١ منتنگ( یک مدرسه دولتی است، اوباما به طور عجیبی در کتاب جسارت )ص ١٥٤( آنرا به عنوان "مدرسه اسلامی" که در جاکارتا میرفت رجوع میکند. سوابق آن جان سالم به در نبردند اما تعدادی از روزنامه نگاران )هارون صدیقی از تورنتو ستار، پل واتسون از لس آنجلس تایمز، دیوید مارانیس از واشنگتن پست) همه تایید کرده اند که او به عنوان یک مسلمان به ثبت رسیده بود.
)٥( کلاس اسلامی در س.د. بسوکی: اوباما اشاره میکند )در کتاب جسارت ، ص ١٥٤( که در بسوکی "معلم به مادرم نوشت که من در کلاس قرآنی شکلت در میاوردم." فقط دانش آموزان مسلمان در کلاس دو ساعته هفتگانه قرآن حضور داشتند، اما واتسون گزارش میدهد:
افندی گفت: "دو نفر از معلمان او، معاون مدیر سابق تاین هاهیاری و معلم کلاس سومش افندی، گفتند که آنها واضحانه به یاد دارند که او در این مدرسه به عنوان مسلمان ثبت شده بود که کلاس هفتگانه مذهبی او را تعیین میکرد. "دانش آموزان مسلمان توسط یک معلم مسلمان آموزش داده شده و دانش آموزان مسیحی توسط یک معلم مسیحی آموزش داده شده."
اندرو هیگینز از واشنگتن پست به نقل از رولی داساد، همکلاسی سابق، گفت که اوباما در کلاس بازیگوشی میکرد و در قرائت قرآن "به او میخندیدند زیرا لهجه و تلفظ خنده داری داشت." مارانیس یافت که در کلاس نه تنها مطالعه میکردند که "چگونه دعا کنند و چگونه قرآن را بخوانند،" بلکه در واقع در خدمت جمعی جمعه در خود مدرسه شرکت کنند.
اوباما با کلاس خود در س.د. بسوکی، یک مدرسه دولتی، در جاکارتا. |
)٦( حضور در مسجد: مایا سوترو-انگ، نیمه خواهر جوان اوباما، گفت که پدرش )یعنی، شوهر مادر باراک( "برای رویدادهای بزرگ اجتماعی،" به مسجد میرفت، بارکر دریافت که "اوباما گاهی اوقات بدنبال ناپدری خود برای نماز جمعه به مسجد میرفت." واتسون گزارش میدهد:
دوستان دوران کودکی می گویند اوباما گاهی اوقات به نماز جمعه در مسجد محله می رفت. زلفین ادی که خود را بین دوستان نزدیک کودکی اوباما توصیف میکند گفت: "ما دعا کردیم، اما نه به طور جدی، فقط حرکآتی که افراد مسن در مسجد میکردند را تقلید میکردیم. اما مثل همه بچه ها، ما دوست داشت دوستانمان را ببینیم و به مسجد میرفتیم و با هم بازی میکردیم"...گاهی اوقات، وقتی که اذان به نماز گفته میشد ، لولو و بری با هم به به مسجد موقت قدم میزدند. آدی گفت: "مادر او اغلب به کلیسا می رفت، اما بری مسلمان بود. او به مسجد می رفت."
)٧( پوشاک مسلمان: در مورد اوباما، آدی به یاد می آورد، "من به یاد دارم که او سارونگ میپوشید." به همین ترتیب، مارانیس یافت که نه تنها "همکلاسی های او به یاد می آورند که بری سارونگ میپوشید" بلکه نوشته های ردوبدل شده بین آنها نشان می دهد که به پوشیدن این لباس در ایالات متحده ادامه داد. این امر مفهوم دینی دارد، زیرا در فرهنگ اندونزی، تنها مسلمانان سارونگ می پوشند.
)٨( تقوا: اوباما می گوید که در اندونزی ، او "مسلمان نبود"، ادعایی که سهوا هویت مسلمان او را تصدیق میکند با دلالت اینکه او یک مسلمان غیرمؤمن بود. اما کسانی که او را میشناختند درست برعکس این را به یاد دارند. رونی امیر اوباما را "قبلا یک مسلمان مؤمن" توصیف میکند. معلم سابق، تاین هاهیاری، که در کلتیم پست نقل قول شده، می گوید رئيس جمهور آینده در درس دینی اسلامی پیشرفته شرکت میکرد: "من به یاد دارم که او منگجی مطالعه کرده بود." در چهار چوب اسلام جنوب شرقی آسیا، قرآن منگجی یعنی قرآئت قرآن با صدای بلند به زبان عربی است که یک کار دشوار است و علامت مطالعه پیشرفته است.
به طور خلاصه، مدارک به این اشاره میکند که اوباما یک مسلمان بدنیا آمده است و پسر یک مسلمان غیر مؤمن است که به مدت چهار سال در یک محیط به طور کامل مسلمان، تحت نظارت ناپدری اندونزی مسلمانش زندگی می کرد. به این دلایل، کسانی که اوباما را در اندونزی می شناختند او را یک مسلمان محسوب میکردن.
"دین اسلام من"
علاوه بر این، چندین اظهارات اوباما در سال های اخیر به دوران کودکی مسلمانش اشاره میکند.
)١( رابرت گیبس، مدیر ارتباطات مبارزات انتخاباتی برای اولین کمپین ریاست جمهوری اوباما، در ژانویه ٢٠٠٧ اظهار داشت: "سناتور اوباما هرگز یک مسلمان نبوده، یک مسلمان بزرگ نشده، و یک مسیحی متعهد و عضو کلیسای متحد مسیح در شیکاگو است." اما او در مارس ٢٠٠٧ عقب نشینی کرده و تصریح می کند که "اوباما هرگز یک مسلمان مؤمن نبوده است." با تمرکز بر مومنیت در زمان کودکی، کمپین یک غیر مسئله را مطرح میکند زیرا برای مسلمانان ( مانند یهودیان) مومنیت در راس هویت دینی نیست. با توجه به بیانی توسط واتسون، گیبس افزود، که "در کودکی اوباما در مرکز اسلامی محله وقت گذرانده بود." واضح است که "مرکز اسلامی محله" در حسن تعبیر یعنی "مسجد"؛ باز صرف کردن وقت در آنجا به مسلمان بودن اوباما اشاره می کند.
)٢( او ممکن است در کلاس قرآن از خودش شکلک در آورده و بازیگوشی کرده بوده باشد، اما اوباما دعانماز در کلاس دین آموخت؛ معلم سابقش در بسوکی، افندی، به یاد می آورد که او "به دیگر دانش آموزان برای نماز میپیوست." خود نماز خواندن اوباما را یک مسلمان کرد. علاوه بر این، او هنوز هم با افتخار دانش آن کلاس طولانی آن زمان را حفظ است: در مارس ٢٠٠٧، نیکلاس کریستوف نیویورک تایمز، شاهد بود که خود اوباما "خطوط اول اذان را به عربی آنها را ]برای کریستوف[ با لهجه درجه یک قرائت کرد." اوباما خود نماز را قرائت نکرد بلکه اذان را )به طور معمول از مناره ها خوانده میشود(. خط دوم و سوم از اذان اعلام ایمان به اسلامی است که شهادت است، که فقط بیان آن آن شخص را مسلمان میکند. اذان کامل در تکرار سنی آن )بدون تکرارها( به شرح زیر است:
خدا بزرگ است.
من شهادت می دهم که هیچ خدایی جز خدا وجود ندارد.
من شهادت می دهم که محمد رسول خدا است.
بیا به نماز.
بیا به موفقیت است.
خدا بزرگ است.
هیچ خدایی جز خدا وجود ندارد.
از دید مسلمانان، خواندن اذان در کلاس در سال ١٩٧٠ اوباما را یک مسلمان کرد - و انجام این کار برای یک روزنامه نگار در سال ٢٠٠٧ بار دیگر اوباما را یک مسلمان کرد.
)٣( در گفتوگو با جورج ستفانوپولوس در سپتامبر ٢٠٠٨، اوباما درباره "دین اسلام من" صحبت کرد، تنها موقعی که ستفانوپولوس حرف او را قطع او حرفهایش را به "دین مسیحی من" اصلاح کرد. هیچ کس نمی تواند "دین اسلام من" را بروز دهد مگر اینکه برخی از اساس برای یک اشتباه وجود داشته است.
)٤( هنگامی که به مخاطبان مسلمان نطق میکند، اوباما با استفاده از عبارات به طور خاص مسلمانان که هویت مسلمان خود را به یاد می آورد. او هم در قاهره )در ژوئن ٢٠٠٩( و جاکارتا )در نوامبر ٢٠١٠( نطقی کرد که با "سلام علیکم،" درودی که او در کلاس قرآن یاد گرفت و که برای یک مسلمان می باشد، پرداخت. در قاهره ، او همچنین چند اصطلاح مومن دیگر که به مسلمانان نشان میدهد که او یکی از آنهاست:
- "قرآن کریم" (اصطلاحی که پنج مرتبه تکرار شده است): ترجمه دقیق آن از مرجع استاندارد عربی به کتاب مقدس اسلام، القرآن الکریم .
- "راه راست": ترجمه عربی صراط المستقیم، که مسلمانان از خدا می خواهند که آنها را هر زمان که دعا میکنند راهنمایی کند.
- "من اسلام را در سه قاره شناخته ام قبل از آمدن به محلی که برای اولین بار آن ظهور کرد": غیر مسلمانان به ظهور اسلام اشاره نمیکنند.
- "داستان الاسراء زمانیکه که موسی، مسیح و محمد ... در نماز پیوستند": این داستان قرآنی یک سفر شب رهبری محمد را بیش از همه چهره های مقدس دیگر، از جمله عیسی مسیح برقرار می کند.
- "موسی، عیسی و محمد، علیهم السلام": ترجمه عربی صلوات 'علیکم السلام ، که مومنین مسلمان پس از ذکر اسامی پیامبران مرده به غیر از محمد می گویند. )سلام های مختلف، صلوات صلی الله و علیکم السلام ، " خدا به احترام او و او صلح عطا کند،" به درستی شرح زیر نام محمد است، اما این عبارت تقریبا هرگز به زبان انگلیسی بیان نمیشود.(
در ژوئن ٢٠٠٩ اوباما در مورد اسلام در قاهره صحبت کرد. |
گفتن اوباما "صلح بر آنها باشد" پیامدهای دیگری بیش از این که به نوبه خود عبارت کاملا اسلامی است که یهودیان و مسیحیان عربی زبان هرگز به کار نمیبرند. اول، آن با آنچه که یک مسیحی خود ادعا بر این باور است در تضاد است چرا که آن نشان می دهد که عیسی مسیح ، شبیه موسی و محمد، مرده است؛ الهیات مسیحی او را احیا شده میبیند، که زنده است، و فرزند جاودانه خداست. دوم، آمیختن محمد در این برکت به معنی احترام به اوست، و چیزی عجیب و غریب و مانند این است که یک یهودی در مورد عیسی مسیح صحبت کند. سوم، یک مسیحی به طور طبیعی تر به دنبال صلح از عیسی مسیح است و نه آرزوی صلح بر او.
)٥( توضیحات زائد و نادرست اوباما در مورد اسلام در ایالات متحده آمریکا رنگ و بوی یک ذهنیت اسلامگرا را دارد. او در مورد واقعیت تعداد و نقش مسلمانان در ایالات متحده به شدت غلو میکند؛ او در ماه ژوئن ٢٠٠٩ اعلام کرد که "اگر شما در واقع تعداد مسلمانان آمریکایی را در نظر بگیرید، ما یکی از بزرگترین کشورهای مسلمان در جهان هستیم." )این به سختی واقعیت دارد: با توجه به یک لیست از جمعیت مسلمان، ایالات متحده، با حدود دو و نیم میلیون مسلمان، رتبه ٤٧ بزرگترین است.( سه روز بعد، او برآورد متورمی را ارائه کرد و گفت "نزدیک به هفت میلیون مسلمان آمریکایی امروز در کشور ماست" و بطور عجیبی اعلام کرد که "اسلام همواره بخشی از سرگذشت امریکاست....از زمان تاسیس ما، مسلمانان آمریکایی، ایالات متحده آمریکا را غنی کرده اند." اوباما در آوریل ٢٠٠٩، همچنین یک واقعیت مشکوک را اعلام کرد، که بسیاری از آمریکایی ها "یا در مابین اعضای فامیلهایشان مسلمان وجود دارد و یا در یک کشور با اکثریت مسلمان زندگی کرده اند." هنگامی که اوباما سفارش جوامع مذهبی در ایالات متحده را میکند، در وهله اول مسیحیان را مطرح میکند، اما مقام دوم بین یهودیان و مسلمانان متفاوت است؛ به ویژه در ژانویه ٢٠٠٩ سخنرانی مراسم تحلیف او که گفت: "ایالات متحده ملتی از مسیحیان و مسلمانان، یهودیان، هندوها و ناباوران است." اوباما آنچنان نقش مسلمانان در زندگی آمریکایی را دست بالا میگیرد که آنها یک ذهنیت برتری اسلامی خاص به کسی که از یک پس زمینه مسلمان است پیشنهاد میکنند.
در مجموع، این اظهارات شواهد دوران کودکی اوباما را که او یک مسلمان بدنیا آمده و بزرگ شده را تایید میکند.
"تمام افراد خانواده من مسلمان بودند"
چندین نفر که اوباما را خوب می شناسند او را به عنوان یک مسلمان میشناسند. بیشترین شایان ذکر، خواهر ناتنی او، مایا سوترو-انگ اعلام کرده است: " تمام افراد خانواده من مسلمان بودند." تمام خانواده او، بدیهی است که آن شامل برادر ناتنی اش باراک است.
در ژوئن ٢٠٠٦، اوباما چگونگی تکامل طولانی مذهبی خود را توضیح داد؛ او "بالاخره یک روز قادر به راه رفتن در راهروی کلیسای متحده ترینیتی مسیح در خیابان ٩٥ در جنوب شیکاگو شدم و در آنجا با یک فراخوان به محراب ایمان من به مسیحیت تأیید شد". اما وقتی از پیشوایی روحانی او در کلیسای متحده ترینیتی، کشیش جرمایا رایت، )ادوارد کلاین، آماتور، ص ٤٠( سؤال شد که "آیا شما اوباما را از اسلام به مسیحیت تبدیل کردید؟" یا از جهل و یا بصیرت، رایت زیرکانه پاسخی مبهم داد: "تشخیص این سخت است"؛ توجه داشته باشید او دقیقا این ایده که اوباما مسلمان بوده است را رد نمی کند.
برادر ٣٠ ساله ناتنی باراک که او را دو بار دیده است، جورج حسین اونیانگو اوباما، در یک مصاحبه در مارس ٢٠٠٩ گفت که "با توجه به موقعیت او، ممکن است رفتار متفاوتی داشته باشد، اما در درون باراک اوباما مسلمان است."
"نام میانه او حسین است"
مسلمانان نمی توانند حس اینکه، تحت هویت ادعا شده مسیحیش، اوباما واقعا یکی از آنهاست را رد کنند.
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، حسین را یک نام "مسلمان" منسوب میکند. بحث های مسلمان درباره اوباما گاهی اوقات او را به نام میانیش، به عنوان یک کد که محتاج به توضیح بیشتر نیست، میخوانند. به نقل از کریستین ساینس مانیتور، یک گفتگو در بیروت، حیرت و تعجب را تسخیر میکند. یک بقال میگوید: "او باید برای اعراب خوب باشد چون او یک مسلمان است." یک مشتری در پاسخ گفت: "او مسلمان نیست، مسیحیست." بقال گفت: "نه او نمی تواند یک مسیحی باشد. نام میانی او حسین است." نام اثبات شده است.
با وجود اینکه اسما گل حسن بخوبی میداندم اما "به نظر می رسد نمیتواند واقعیت اینکه اوباما مسلمان نیست را قبول کند." |
نویسنده مسلمان آمریکایی اسما گل حسن در "رئیس جمهور مسلمان من اوباما" نوشت:
من می دانم که پرزیدنت اوباما مسلمان نیست، اما من با این وجود، مثل بیشتر مسلمانانی که میشناسم وسوسه میشوم که فکر کنم که هست. در یک نظر شفاهی و بسیار غیرعلمی، اعم از اعضای خانواده، تا به آشنایان مسلمان، بسیاری از ما احساس میکنیم... که ما برای اولین بار، در باراک حسین اوباما یک رئيس جمهور آمریکایی مسلمان داریم...از روز انتخابات، من بیشتر و بیشتر در گفتگوهایی با مسلمانان شرکت کرده ام که در آن یا بی بی مقدمه توافق شد که اوباما مسلمان است و یا با شوق و ذوق بروز داده شد. در اظهار نظر در مورد رئيس جمهور جدید ما "من میبایست برادر ملسمان را حمایت کنم،" از دهانم در می آمد قبل از اینکه فرصت فکر کردن را داشتم. "خب، من می دانم که او واقعا مسلمان نیست،" من تندی میافزودم. اما اگر شخصی که با من صحبت میکرد مسلمان بود، تندی می گفت ، "چرا، هست."
بعد از مقداری توضیح، حسن نام میانی اوباما را ذکر میکند. او نتیجه گیری میکند: "به نظر می رسد که بسیاری از مسلمانانی که میشناسم (از جمله خود من) نمی توانند قبول کنند که اوباما مسلمان نیست."
اگر مسلمانان این حس را دارند، جای تعجب نیست، عموم آمریکا هم همینطور. پنج نظرسنجی در سالهای ٢٠٠٨-٢٠٠٩ توسط مرکز تحقیقات پیو که برای عموم و مطبوعات پرسش کرد "آیا شما میدانید دین باراک اوباما چیست؟" ١١-١٢ درصد نامتناقض از رای دهندگان ثبت نام شده آمریکایی به طور قطع اظهار داشتند که او واقعا یک مسلمان است، با درصد بسیار بزرگتر مابین جمهوری خواهان و پروتستان های انجیلی.درتحقیق اوت ٢٠١٠ موسسه پیو این تعداد به هجده درصد افزایش یافت. نظرسنجی مارس ٢٠١٢ یافت که حدود نیمی از رای دهندگان جمهوری خواه در آلاباما و می سی سی پی اوباما را یک مسلمان مینگرند. تحقیق ژوئن-ژوئیه ٢٠١٢ پیو نشان داد که هفده درصد صریحا گفتند که اوباما مسلمان است و سی و یک درصد نمیدانستند که دین او چیست، و تنها چهل و نه درصد او را یک مسیحی شناسایی کردند. این نشان میدهد که یک دو بخشی مساوی در بین کسانی که می گویند اوباما مسیحی است و کسانی که میگویند نیست، وجود دارد.
که کسانی که او را به عنوان یک مسلمان میبینند نیز به شدت با عملکرد شغلی او مخالفند، نشانه ارتباط ذهنیتشان به هویت اسلامی و ریاست جمهوری شکست خورده میباشد. که از جمله بخش قابل توجهی از مردم در این دیدگاه پافشاری میکنند نشانه اساس امتناع آنان در باور کردن مسیحیت اوباماست. این به نوبه خود نشان دهنده این حس گسترده است که اوباما در شرح و توضیحات زندگی اش دست به اقدامات بیمرام زده است.
"او به اسلام علاقه مند بود"
در دورانی که در اندونزی مدرسه میرفت، اوباما به طور واضح به کلاس قرآن میرفت. چیزی که کمتر ملاحظه شده است، همانطور که او در مارس ٢٠٠٤ به یاد می آورد، "مطالعه کتاب مقدس و تعلیم و دستور مذهبی" در مدرسه اسیسی بود. همانطور که هر یک از این کلاس ها فقط برای مؤمنان در نظر گرفته شده بودند، حضور در هر غیر عادی بود. چند تن از دبیران سابقش در آنجا خاطره هایشان از اوباما را تایید میکنند. سه تن از آنها در مورد این موضوع میگویند:
- معلم اول ابتدایی اوباما در اسیسی، ایزرالا دآرماوان در مصاحبه با واتسون لوس آنجلس تایمز به یاد می آورد: "در آن زمان، بری در راه کاتولیک نیز دعا میکرد، اما بری مسلمان بود....او به عنوان یک مسلمان ثبتنام شده بود زیرا پدر او، لولو سوترو مسلمان بود."
- معلم کلاس سوم سابق اوباما در بسوکی، افندی، در مصاحبه با آن باراکلو از تایمز لندن گفت، این مدرسه دانش آموزان از بسیاری از ادیان داشت و به یاد می آورد که چگونه دانش آموزان در کلاس ادیان خود حضور داشتند - به جز اوباما، که به تنهایی اصرار داشت در هر دو مسیحی و اسلامی کلاس حضور داشته باشد. او حتی بر علیه خواسته های مادر مسیحیش این را انجام داد: "مادر او دوست نداشت که او در کلاس اسلام حضور داشته باشد، اگر چه پدر او یک مسلمان بود. گاهی اوقات او به مدرسه می آمد؛ او با معلم دینی عصبانی بود و گفت:"چرا شما به او قرآن میآموزید؟ اما او به رفتن به کلاسها ادامه میداد زیرا او به اسلام علاقه مند بود."
- یک سرپرست در بسوکی، احمد سولیخین، اظهار کرد (به روزنامه کلتیم پست اندونزی،٢٧ ژانویه ٢٠٠٧، ترجمه ارائه شده توسط "یک مهاجر آمریکا در آسیای جنوب شرقی،" نقل قول ویرایش شده برای وضوح) سردرگمی در مورد دین اوباما: "او حقیقتا به عنوان مسلمان ثبتنام شده ه بود، اما او ادعا میکند مسیحی است."
این دو دینداری، مسلما، در زمانی مورد بحث است که اوباما شخصیتی بین المللی شده است و زمانی که ماهیت مذهبیش را در معنی سیاسی بخود گرفته است؛ باز، سه چهره از گذشته او در اندونزی، به طور مستقل این نکته را تایید میکنند که قابل توجه است و به پیچیدگی رشد شخصی باراک اوباما اشاره میکند. آنها همچنین امکان بی نتیجه اما جالب اینکه اوباما، حتی در سن کم شش تا ده سالگی، به دنبال ترکیب مذاهب مادری و پدری خود برای یک همتایی کل شخصی بود، که خود را به عنوان هر دو مسیحی و مسلمان ارائه دهد. او هنوز هم، از طریقه های زیرکانه، این کار را میکند.
کشف حقیقت
در نتیجه، شواهد موجود نشان می دهد که اوباما یک مسلمان به دنیا آمده و بزرگ شده است و هویت مسلمانش را تا اواخر سنین بیست و چند حفظ کرده است. فرزند یک ردیف از مردان مسلمان، با نام مسلمان، به عنوان یک مسلمان که در دو مدرسه اندونزی ثبت نام شده، او در کلاس دین قرآن را قرائت میکرد، او هنوز هم اذان اسلامی ایمان را میخواند، و او به مخاطبان مسلمان، مانند مؤمنی دیگر صحبت می کند. بین پدر نامؤمن مسلمانش، ناپدری مسلمانش، و چهار سال زندگی او در یک فضای مسلمان، او هم توسط دیگران دیده می شود و هم خود را به عنوان یک مسلمان میبیند.
این به آن معنا نیست که او یک مسلمان مؤمن بوده و یا او هنوز یک مسلمان باقی مانده است، چه برسد اسلامگرا، و نه اینکه پس زمینه مسلمانش به طور قابل توجهی دید سیاسیش را تحت تاثیر قرار داده است )که در واقع، نوعی چپی های آمریکاییست(. و نه مشکلی در تبدیلش از اسلام به مسیحیت وجود دارد. مسئله این است که اوباما، به طور خاص، مکررا در مورد هویت مسلمان خود دروغ گفته است.
بیش از هر فریب دیگر، طرز عمل اوباما در مورد پس زمینه های مذهبی خود، شکست اخلاقی او را افشا میکند.
سوالهایی در مورد راست گویی اوباما
با این حال، این نقاط ضعف تا حد زیادی برای رای دهندگان آمریکایی آشکار نیست. مورد بین او و جیمز فری، نویسنده از یک میلیون قطعات کوچک را در نظر بگیرید. هر دو فری و اوباما خاطرات نادرست نوشتند که اپرا وینفری تایید کرد و در لیست پرفروش غیر داستانی به شماره یک صعود کردند. وقتی فریب ادبی فری در مورد مصرف مواد مخدرش و جنایتش آشکار شد، وینفری به او شدیدا حمله کرد، یک کتابخانه کتاب او را مجددا طبقهبندی کرده و به فهرست داستانی افزودند، و ناشر به مشتریانی که احساس میکردند که فریب خورده اند، پولشان را بازپرداخت کرد.
در مقابل، دروغهای اوباما نرم و ملایم معذور میشوند؛ آرنولد رامپرساد، استاد زبان انگلیسی در دانشگاه استنفورد که نوشتن زندگی نامه را می آموزد، با تحسین در مورد رویاها گفت: "پر از حقه هوشمندانه - اختراع های ادبی زیرکانه، که من را شدیدا متعجب، حتی شگفت زده کرد. اما اشتباه نکنید، این به سادگی حقه هایی است که هنر بادله میکند، و از این ترفند قرار است در ادراک ما آنرا به حقیقت بپیوندد." جرالد ارلی، استاد ادبیات انگلیسی و مطالعات آفریقایی آمریکایی در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، فراتر می رود: "این واقعا مهم نیست که او چیزهایی از خودش ساخته.... من فکر می کنم این مسئله که آیا باراک اوباما حقیقت مطلق را در 'رؤیاهایی از پدرم' گفته است. آنچه مهم است این است که چگونه او می خواست زندگی خود را بسازد."
چه عجیب که داستان یک آدم پست در مورد فعالیت های کثیف خود الهام بخش استانداردهای اخلاقی بلند پایه است، در حالی که برای زندگی نامه رئيس جمهور ایالات متحده بهانه آورده میشود. تریکی دیک )لقبی بود که بعد از واترگیت به نیکسون داده شد...به معنای اینکه او حقه بازی کرده است( برو کنار که باری بوگوس )یعنی باری قلابی( از راه رسیده است.
---------------------------------------------------------------------------------
به روز رسانی ١٤ سپتامبر ٢٠١٢: چند یادداشت در مورد آنچه که من در تجزیه و تحلیل بالا نگنجاندم:
- هر چیزی که به طور خاص به مسلمان بودن اوباما اشاره نمی کند: این شامل نام اول او و تبدیل ناسا به یک سازمان الله بختی و لاقید برای مسلمانان.
- هرچه احتکار آمیز است و در واقعیت خاص مبتنی نیست: این شامل سوال درمورد اینکه او در سنین دانشگاهیش به پاکستان سفر کرده و ممکن است که اوباما به مسیحیت تبدیل کرده است که برای اسلامگرایان الهام بخش باشد که سعی کنند او را ترور کنند. )باینکه هیچ نشانه ای از این، در طول سه سال و نیمش در سمت ریاست جمهوری وجود ندارد، امکان این هست که سرویس مخفی که او را محافظت می کنند تصمیم گرفته اند که احتیاط مستلزم آن است که این تهدیدات را به اطلاع عموم نرسانند.( تقیه و این ایده که اوباما حتی امروز یک مسلمان است توسط من قابل تشخیص نیست؛ بنابراین من قبول می کنم که اوباما در حال حاضر یک مسیحیست. اصلیت پدری اوباما سوالات بسیاری را مطرح میکند: جک کاشیل و جوئل گیلبرت، به ویژه در ویدئو های اخیر، رؤیاهایی از پدر واقعی من، فرض میکنند که فرانک مارشال دیویس )١٩٠٥ تا ١٩٨٧( که یکی از رهبران حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا در شیکاگو و هاوایی بود، مادر اوباما را از را بدر کرد، استنلی آن دانهم، او را حامله کرد، و پدر طبیعی باراک است. )اگر این حقیقت داشته باشد، اینکه باراک یک مسلمان است را زیر شک میبرد.(
- ضد و نقیض، اطلاعات ناسازگار، و یا اشتباه: تحقیقات، در مورد یک خانواده عامی، در دهه های پس از آن، خاطرات مشکوکی را آشکار میکند. خلال مدت اندونزی، به ویژه، مملو از اینهاست. دو مثال: )١(هارون صدیقی از تورنتو استار گزارش می دهد که دست دادن هاهیآری، یک معلم بازنشسته - که خبرنگار لس آنجلس تایمز پل واتسون گفت که اوباما به عنوان یک مسلمان در مدرسه به ثبت رسیده شده بود - به مترجم من می گوید که او دیگر نمی تواند آنچه که او بود را به یاد آورد." )٢( زلفین ادی، یک دوست اندونزی اوباما که از او )در روزنامه دیلی تلگراف لندن( نقل قول شده بود گفت: "من از تمام همسایه ها پرسیدم که آیا آنها او ]اوباما[ را در مسجد در حال دعا دیده بودند و که پاسخ منفی است، اما او در اطراف این مسجد بازی میکرد." همچنین، جیسون کیسنر اشاره می کند که به دلیل "دو داستان کاملا متضاد" و مورد چارچوب زمانی آن، زمان دقیق ازدواج اوباما و کی او به دست کشیش رایت به مسیحییت روی برد، معلوم نیست؛ بهترین نتیجه ای که او میتواند بگیرد این است که تبدیل او به مسیحیت زمانی بین ١٩٨٧ و اوایل سالهای ١٩٩٠ صورت گرفت.
- دیدهای مذهبی پدر و مادر اوباما: دیوید مارانیس )ص ١٦٣( گزارش میدهد که پدر باراک، اوبامای پدر ممکن است یک بی خدا بوده باشد، اما او مانند یک مسلمان فکر میکرد: "و اما در مورد داشتن یک همسر در کنیا، اوباما ]پدر[ به مشاور دانشجوییش گفت که تنها چیزی که برای طلاق مستلزم است این است که به زن بگوید که او طلاق گرفته است و آن طلاق را قانونی میکند." در مورد مادرش، اگر چه او با دو مسلمان ازدواج کرد، به نظر می رسد که آن دانهم آنچنان از اسلام خوشش نمی آمد. اشاره در مقاله خود من، این به ظاهر توسط دخترش، مایا سوترو-انگ، در مصاحبه ای تایید شد: سؤال: "مادر شما به عنوان یک بی خدا توصیف شده است." سوترو-انگ: "من لزوما او را یک بی خدا نمیخوانم بلکه کسی که دودل بود. او اساسا به ما همه کتابهای آسمانی را داد - انجیل، اوپانیشاد هندو و کتاب مقدس بودایی ،تائو ته چینگ - و می خواست که ما درک کنیم که همه کس . که هر کس چیزی زیبا دارد که در زندگی اعانه کند." سؤال: "شما قرآن را در آن فهرست کتابهای آسمانی ذکر نکردید، اگر چه اندونزی پرجمعیت ترین کشور مسلمان در جهان است." سوترو-انگ: " من باید قرآن را ذکر میکردم. مادرم واقعا روی قرآن تاکید نکرد، اما ما بخشهایی از آن را خواندیم. ما به نماز صبح در اندونزی گوش میکردیم."
- مدافعهء استدلالی اوباما: برای مبارزه با ادراک اینکه مسلمان است، اوباما هویت مسیحی خود را تایید میکند. در اوت ٢٠٠٩، به عنوان مثال ، او گفت: "روزه یک مفهوم مشترک بین بسیاری از ادیان است - از جمله ایمان مسیحی خود من" و در نوامبر ٢٠١٠ گفت که "به عنوان یک مسیحی از یک مسجد بازدید کرد." او دلیل اینکه به عنوان یک مسلمان مشاهده میشود را به گردن محافظه کاران میاندازد؛ به گفته دیوید کورن، او در یک جلسه خصوصی با رهبران کارگری در دسامبر ٢٠١٠ گفت که مردان سفید پوست "توسط فاکس نیوز چیز خور میشوند، آنها ٢٤ ساعته، هفت روز هفته میشنوند که اوباما مسلمان است و شروع به نفوذ کردن بروی آنها میکند."
- ایمان اوباما، به عنوان یک مرد بالغ و در حال حاضر: من هیچ امتیاز دسترسی خاصی به قلب و ذهن اوباما ندارم؛ و اگر او می گوید که او یک مسیحی است، من اینرا قبول میکنم. تنها پیش بینی احتیاطی من در بخشی است که در بالا پیشنهاد شده که "او به اسلام علاقه مند بود" که در آن من به "دو دینداری" آشکار او را در سالهای اندونزیش و "پیچیدگی های رشد شخصی باراک اوباما" اشاره میکنم. این مرا به "امکان بی نتیجه اما جالب اینکه اوباما، حتی در سن کم شش تا ده سالگی، به دنبال ترکیب مذاهب مادری و پدری خود برای یک همتایی کل شخصی بود، که خود را به عنوان هر دو مسیحی و مسلمان ارائه دهد. او هنوز هم، از طریقه های زیرکانه، این کار را میکند" هدایت میکند.