در تاریخ ١٤ آپریل ٢٠٠٨، ریاض الصلح حمد ٥٥ ساله آپارتمان خانواده اش را در آستین، تکزاس ترک کرد و برای گرفتن برخی از داروهای تجویزی به داروخانه رفت. اما این مهاجر لبنانی که معلم کامپیوتر دبیرستان بود هرگز به خانه بازنگشت. سه روز بعد، پلیس جسد او را که محکم با نوارچسب بسته شده بود را شناور در دریاچه لیدی برد که در نزدیکی بود پیدا کرد و نتیجه گرفت که "همه نشانه ها به این اشاره میکند که این ممکن است یک خودکشی بوده باشد."
ریاض حمد، ٥٥، در دریاچه لیدی برد آستین، تگزاس خودکشی کرد. |
با وجود ابهام اطراف این مرد مرده، رسانه های خبری محلی گزارشات محبت آمیز و پر از ستایش برای او نداشتند. پس از اینکه خانواده حمد در بیانیه ای ریاض را به عنوان یک "فعال صلح که به طور خستگی ناپذیری به نمایندگی کسانی که از او بخت برگشته تراند کار می کرد، و کسی بسیار دوست داشتنی که تحسین های بسیاری از مردم محله و همچنین جامعه بین المللی را بدست آورده بود" توصیف کردند، مطبوعات هم آن لقب را اخذ کرده و او را مرتبا "فعال صلح" مینامیدند.
ایستگاه تلویزیون KVUE به نقل جاشوا هاوول، معاون مدیر دفتری که در آن حمد یک جعبه پستی داشت، او را به عنوان "کسی که همیشه روحیه ی خوبی داشت و هرگز ناراحت نبود. هرگز حتی نشنیدم که او یک کلمه تند در مورد کسی بزند" به یاد داشت. مدیر مدرسه ای که او تدریش میکرد نامه ای به پدر و مادر دانش آموزان که حمد را یکی از معلم های "دراز مدت و با ارزش" که "عشق و علاقه اش برای آموزش و پرورش روی همه ما تاثیرگذار بود" نامید. در مراسم یادبود حمد، اسقفی بازنشسته کشیش ادوارد م. هارتویل او را تحسین کرده و گفت: "کار انسان دوستانه او برای کمک به کودکان فلسطین از خلاقانه ترین و موثرترین کارهایی که تابحال مشاهده کرده بودم است."
حمد خود به رویکرد صلح طلب خود به سیاست افتخار میکرد: "همه کار ما بسیار شفاف است. ما با گروه های شبه نظامی و گروه های خشونت آمیز، و یا هر کسی با وابستگی نظامی کار نمیکنیم."
آن ریاض حمدی بود که خانواده اش، دوستانش، ستایندگان و حتی خود او ستایشش میکردند. اما شخصیت حمد یک جنبه دیگر داشت، و آنی بود که اف بی آی را به جستجوی او به در خانه اش آورد. او همچنین به خاطر "توهین های نژادپرستانه و جوکهای جنسیتی در کلاس درس" از آستین کالج اخراج شد و وجودش در زندگی خود من یک حضور وقیح و ناخواسته شد. خوشبختانه شهادت اخیر یکی از هم پیمانان پیشین حمد که چند سال بعد بر علیه او طغیان کرد، به ما این فرصت را داده است که چیزی نزدیک به داستان کامل و واقعی او را دریافته ایم.
احضاریه
یکی از اولین بسیاری از ارتباطات ناخواسته از طرف ریاض حمد. |
این تبدیل به شکایت تجدید شده دوم بود؛ و در کنار من اشخاص و گروه های موثر دیگری هم بودند زیرا که اسامی آنان در احضاریه نیز ذکر شده بود. مرکز مطالعات فرهنگ عامه (بنام مرکز آزادی دیوید هوروویتس شناخته می شود)، دیوید هوروویتس شخصا، مرکز مطالعات جامعه یهودیان، خود ایالت تگزاس، جو کافمن، آمریکایی ها بر علیه نفرت ، MilitantIslamMonitor.org وشرکت پرووایدر اینترنت به نام سی بی آکاونتس. حمد اقدام به ثبت پرونده سه شکایت تجدید شده دیگر هم کرده بود و در آنها او متهمان بیشتری را اضافه کرده بود: Freerepublic LLC، جیم رابینسون، لورانس سیمون ، وشرکت دوتستر.)
در این احضاریه به جای اینکه او توسط یک وکیل نمایندگی شود، او در دادگاه نماینده قانونی خود بود به این معنی است که حمد آن احضاریه را خودش پر کرده بود و خودش هم وکیل و هم موکل بود. در واقع او برای این شکایت بر علیه همه ما مبلغ جزیی پرداخت کرد.
حمد هر یک از ما را به ٢١ جرم متهم کرد: افترا و تهمت، افترا مخرب، تهمت های مخرب، توهین به شخصیت، توهین به شخصیت به قصد ایجاد اضطراب، و افترا زدن و توهین به نام کسب و کار، افترا از طریق تقلب نام کسب و کار، تداخل با یک قرارداد کسب و کار، تداخل مضر با قرارداد کسب و کار، توطئه برای تداخل با یک قرارداد کسب و کار، تداخل با تجارت بین ایالتی، تداخل با تجارت اینترنتی، توطئه برای تداخل با تجارت اینترنتی، اضطراب با قصد صدمه، تجاوز به حریم خصوصی، تقلب، سهل انگاری، غفلت مهلک، افترا به نام کسب و کار، افترا به محصولات کسب و کار، و تعلیق کسب و کار.
در جبران خسارت برای این لیست طولانی اتهامات، حمد از متهمان متعددش ٥ میلیون دلار در جبران خسارت، ١٠ میلیون دلار برای از دست دادن درآمد، و ٥٠ میلیون دلار خسارت نمونه و تنبیهی خواست. و این کل ماجرا نبود: او به دنبال اخذ دستور دائمی بر علیه ما بود که ما را از نامیدن کسب و کار او به عنوان "موسسه خیریه اسلامی" و یا شخص او به عنوان "متعصب اسلامی" منع میکرد. او از وزارت دادگستری میخواست که در مورد ما یک تحقیق دقیق بخاطر "جنایت و اخاذی به عنوان لابی برای یک کشور خارجی [یعنی اسرائیل] بدون مجوز مناسب" شروع کنند. او همچنین اصرار کرد که ما همه در ده رسانه منتخب او از او به طور عمومی عذر خواهی کنیم ، و همچنین متقبل هزینه های دادگاه او و "همه کمک های دیگری که شاکی ممکن است نشان دهد که او در یک دادگاه هیئت منصفه از آن برخوردار باشد" شویم.
حمد دیدی در مورد ذهنیت خود و انگیزه اش در طول طرح دعویش داد. درخواست تحقیق او در مورد دیوید هوروویتس به ویژه بسیار انگشت نما بود؛ از جمله:
- استناد "از وابستگی های مذهبی اعضای هیئت مدیره مرکز آزادی دیوید هوروویتس، اشخاص وابسته به آن و سردبیران Frontpagemag.com."
- فراهم کردن یک "نمونه خون و ادرار دیوید هوروویتس ...برای شناسایی قومیت و وابستگی های مذهبی او."
- "شناسایی هر گونه و همه کارکنان سفارت اسرائیل که با دیوید هوروویتس و مرکز آزادی دیوید هوروویتس مرتبطند، مقدار پول پرداخت شده از سفارت اسرائیل برای خدمات آنان."
- پاسخ به اینکه "دیوید هوروویتس یک یهودی مؤمن [کذا] است و شبات را نگهداری میکند."
- پاسخ به اینکه "دیوید هوروویتس گوشت خوک می خورد و سنت های یهودی را نقض میکند."
- پاسخ به اینکه "دیوید هوروویتس است سامی نیست و وانمود به یهودی بودن میکند تا از طریق همدردی با نظرات آنان پول بدست بیاورد."
این احضاریه بسیار شگفت انگیز بود زیرا من قبلا هرگز نام ریاض حمد را نشنیده بودم. تحقیقات تنها کوچکترین و پیچیده ترین ارتباط بین ما را آشکار کرد: حمد یک سازمان تاسیس کرده و در راس آن که صندوق رفاه کودکان فلسطین نام داشت بود. در ١٨ ژانویه ٢٠٠٤ ، در بخشی از یک وبلاگ، "لمیا هاشم، حمایت از برقعه و بمب گذاران انتحاری،" جو کافمن که به صندوق رفاه کودکان فلسطین اشاره کرده بود را به شرح زیر نقل قول کرده بودم: "این سایت متعلق به مدیر پزشکی صندوق رفاه کودکان فلسطین، رزماری دیویس است."
همین. من ١٥ کلمه از کسی که از کسی که در موسسه حمد کار کرده بود را نقل قول کردم. برای این مرجع زود گذر، سهم سرشکن شده من برای پرداخت به حمد حداقل ٦٥ میلیون دلار، و یا در حدود یک میلیون دلار به ازای هر کلمه خواهد بود.
صندوق رفاه کودکان فلسطین چیست؟ ان.جی.او مانیتور این سازمان را در سال ٢٠٠٣ تجزیه و تحلیل کرد و تشخیص داد که ماموریت اصلی آن "تبلیغ مشروعیت زدایی از اسرائیل است." همانطور که در سال ٢٠٠٧ ان.جی.او مانیتور خلاصه کرد، "صندوق رفاه کودکان فلسطین که در غزه مستقر میباشد آشکارا از مسائل کودکان برای برنامه های سیاسی رادیکال که جنگ را ترویج میدهد سوء استفاده میکند. این فعالیت ه به طور کامل با ادعاهای این سازمان که به عنوان یک نهاد بشردوستانه ارائه میکند متناقض است." به عنوان مثال، ان.جی.او مانیتور می گوید در مورد مسابقه نقاشی کودکان صندوق رفاه کودکان فلسطین:
"قضات، تقریبا بدون استثنا، نقاشی هایی که نفرت شدید و خشونت آمیز به اسرائیل را نشان داده بود ر پاداش دادند. تصویر برنده ویژگی های یک آتش، به شکل نقشه اسرائیل و فلسطین، که ستاره داوود با کلمه 'اسرائیل' در داخل پرچم را فرا گرفته است را نشان میدهد. یکی دیگر از تصویرهای این مسابقه پرچم فلسطین را که به پرچم اسرائیل آتش پرتاب میکند و سوزش اسرائیلیهایی که در کنار آن ایستاده اند را نشان میدهد. این فعالیت تنها به پیشبرد فرهنگ خشونت و نفرت میپردازد."
به طور خلاصه، صندوق رفاه کودکان فلسطین به همان اندازه نفرت طلب و کریه است که رهبر آن است.
طرح دعوی در دادگاه
حمد ممکن است یک خودی شاکی بوده باشد اما من می توانستم ریسک کنم که متهمی که از خود میکند باشم و بنابراین برای نمایندگی رو به دفتر وکالت لوین سالیوان کاچ و شولتز، که متخصص در مسائل مربوط به افترا میباشد بردم. ما در ٢٩ جون ٢٠٠٦ در پاسخ، با استناد به سه زمینه خواستار رد اتهامات شدیم:
اول، این دادگاه فاقد صلاحیت شخصی حوزه قضایی بر خودم, دانیل پایپز و انجمن خاورمیانه میباشد. نه متهم پنسیلوانیا تا به حال تماسی با تگزاس داشته که یا به طور کلی و یا خاص صلاحیت را برقرار کند.
دوم، حتی اگر دادگاه صلاحیت رسیدگی را داشت، خود شاکی اذعان می کند که ادعای افترا او با قانون یک سال از محدودیت ها آنرا منع میکند چرا که هر نشریه ای که او از آن اتخاذ سند میکند "در اواخر جولای ٢٠٠٤" رخ داد.
سوم، شاکی حقایقی را ادعا می کند که پایپز و انجمن خاورمیانه به هر گونه در مورد او توهین آمیز منتشر کرده برای محکوم شدن کافی نیست. در واقع، او نمی تواند این کار را بکند: نه متهم تا به حال یک کلمه در مورد او نوشته است و یا به هیچ اقدامی که عمل شاکی به کشاندن آنها در دادگاه تگزاس را توجیه میکند.
طرح من همچنین اشاره کرد که حمد که خود شاکی میباشد کسی است با سابقه خود شاکی گری که آنچه قاضی دیگری بر ضد او (در مورد شکایت حمد بر علیه کالج محلی آستین) نامیده است تلاش دادخواهی او "آشکارا پوچ و بیمعنی" است که " بارها و بارها از سیستم قانونی سوء استفاده کرده است."
قاضی منطقه غربی تگزاس، سم سپارکس حمد را یک مرافعه کننده ای "با سابقه ثبت پرونده های حقوقی بی اساس به منظور آزار و اذیت و اتهامات ظالمانه است" خواند. |
بی واهمه از شکست خود، برای به دست آوردن هر گونه کشش حقوقی، حمد استیناف کرد. این
باعث شد که قاضی سپارکس حکم حتی شدید تری را در ٦ سپتامبر صدور کند که در آن او شکایت حمد را به عنوان حمایت از "هیچ اصل حقوقی که می تواند در مقابل هر یک از بسیاری از متهمان در این مورد ساخته شده" را رد کرد و استیناف بر زمینه "ثبت بیدلیل که فقط به منظور اذیت و آزار و به تاخیر انداختن موارد برای خرج تراشی در مخارج حقوقی" نامید. سپارکس دوباره درخواست من را برای رد اتهامات من اعطا کرد و با هر سه از ادعاهای من که دادگاه نمی تواند اختیارات قانونی بر انجمن خاورمیانه و یا خودم را (به دلیل عدم رابطه ما با تگزاس) قبول کرد؛ که حمد پس از قانون مرور زمان شکایتش را به ثبت رسانده و که من هرگز اظهاراتی افترا آمیز در مورد ریاض حمد نکرده بودم. او همچنین به حمد دستور داد که به من هزار دلار به عنوان مجازات پرداخت کند.
برای بار دوم ، حمد به حالت خشنی پاسخ داد؛ این بار ادعاهای خود را به طور عمومی بر علیه
ما متهمان اعلام کرد.
افترا چه افترایی! او در تاریخ ١٤ سپتامبر به عالم دنیا اعلام کرد (از جمله یک نظر ارسال شده به وب سایت سازمان دیده بان دانشگاه) که ما:
"در فعالیت های جنایی و کلاهبرداری عموم با جمع آوری کمک های مالی بالغ بر ده ها میلیون دلار دست داریم. این کمک ها مالی برای تامین مالی فعالیت های غیر قانونی در ایالات متحده و اسرائیل استفاده می شود و با اطلاع دولت ایالات متحده و قوه قضائیه ادامه دارد."
چهار روز بعد، حمد درخواست تجدید نظر را به لیست پستی خود فرستاد و در آن بیان کرد که وب سایتهایی که با هم "ارتباط نزدیک دارند، با جمع آوری کمک های مالی از طریق اطلاعات کذب... برای حمله و بدنامی اعراب، مسلمانان" و درخواست کرد که حداقل هزار نفر از مردم با دفتر جرایم اینترنتی متعلق به دادستان کل ایالت ایلینوی تماس بگیرند."
خوشوقت از بصیرت دادگاه نسبت به حمد، من در روز ٦ اکتبر درخواست کردم که او را مجبور به پرداخت هزینه های دادگاه من کنند. در تاریخ ١٧ ژانویه ٢٠٠٧ قاضی سپارکس قضاوت نهایی خود را تحویل داد و درخواست من برای پرداخت هزینه من که جمعا به مبلغ ١٢،٩١٥ دلار بود را اعطا کرد. سپارکس خشم خود را به حمد واضح و روشن کرد:
"شاکی ریاض الصلح حمد برای اولین بار این ادعای کاملا پوچ را در ١٣ آوریل ٢٠٠٦ ثبت کرد. از آن زمان، 'درخواست' او پنج بار برای تجدید نظر رفته است. هیچ یک از پنج اصلاح دادخواست توسط قوانین فدرال مجاز یا برگ این دادگاه نبود، و حتی یک نسخه از شکایت، در ادعای حمد برای دریافت خسارت تحت هر قانون ایالات متحده و ایالت تگزاس بر علیه هیچ یک از مدافعین قابل اعطا نمیباشد. دادگاه شکایت حمد را با قضاوت تبعیض آمیز در دور دوم را در تاریخ معین ٢٦ ژوئن ٢٠٠٦ رد کرد. با این حال، حمد اسرار دارد که دادخواستهای اصلاح شده ای که مشابه به آنهایی که در دادخواست اصلاح شده دوم، که رد شدند را، یکی پس از دیگری ثبت کند. هر دادخواست اصلاح شده صرفا گروه دیگری از متهمان را به باتلاق نامفهوم همان اتهامات تند و سوزنده میکشاند که تا به حال در قانون هیچ پایه و اساسی ندارد. علاوه بر این، حمد مکررا اشخاص و گروه هایی که رد شده اند را در تقریرات تکراری خود نام میبرد."
چهارده ماه بعد چند دور دیگر همین ماجرا ادامه داشت: حمد مکررا تجدید نظر میخواست و قضات هر جنبه تلاش او را رد میکردند، تا در ١٢ مارس ٢٠٠٨ به اوج خود رسید. قضاوت دادگاه دایره پنجم استیناف تجدید نظر او را به عنوان "تاریخ ده ساله پر از شکایتهای بیهوده و بیمعنی در این دادگاه" کوبیدند.
دادگاه تجدید نظر مبلغ اعطایی به من را به ٣٢،٩٤٤ دلار و پنجاه سنت افزودند که در واقع دستمزد وکلای مدافع من بود.
همانطور که جرالد استاینبرگ از ان.جی.او مانیتور ذکر کرد، طرح دعوی حمد "تلاش آشکار برای استفاده از دادگاه و ارعاب برای جلوگیری از تجزیه و تحلیل مستقل و افشاگری تحریک های ان.جی.اوهای ضد اسرائیلی بود."
جستجو
براندون داربی حرکت دشوار اما قهرمانانه گذر از چپ رادیکال به خبررسان را کرد. |
داربی که به حمد برای جمع آوری پول و استخدام "سپر انسانی" در برابر نیروهای دفاعی اسرائیل کمک کرده بود و خود تقریبا به سرزمین های فلسطینی به این منظور رفت، می خواست گروهی به نام پاسخ انتقادی، برای ارسال پزشکان به مناطق جنگی مانند لبنان و دارفور برای کمک به شهروندان تاسیس کند. حمد این ایده را دوست داشت داربی با طرح استفاده از پوشش پزشکان که مواد منفجره سوار بر موتور سیکلت و آمبولانس هایی که مجهز به تله های پنهانی در اسرائیل برای کشتن یهودیان سرگرم میکرد. حمد نیز یک برنامه با استفاده از صندوق رفاه کودکان فلسطین پول به حماس و حزب الله ارسال میکرد. داربی در مصاحبه با Breitbart.com بازگو میکند:
"حمد نزد من آمد و با من طرح اینکه قادر است از پول صندوق رفاه کودکان فلسطین اختلاس کند و دزدکی به رفقای فلسطینی در اسرائیل بفرستد. من از او پرسیدم که چرا او نیازی به اقدامات دزدکی دارد, موقعی که او قادر به ارسال پول قانونی بود. او با تجزیه و تحلیل مفصل از تمام راه های بمب گذاران انتحاری و چگونگی گذارهای بازرسی برای رسیدن به اهدافشان پاسخ داد. من این را رد کردم و او به من گفت که من دوباره در تله حق ویژه سفید پوستی خود افتاده ام، اما بزودی به انقلاب باز خواهم گشت."
به گزارش داربی، این بحث خشونت دلیل این شد که او در مورد رابطه اش با حمد تجدید نظر کند. "من خوابم نمیبرد و با خودم کشمکش داشتم که به اف.بی.ای. بروم یا نه." وقتی او از یکی دیگر از فعالان جناح چپ در مورد برنامه حمد برای به راه اندازی "یک کسب و کار جعلی برای کمک به حمد برای انتقال دادن پول به فلسطینی ها" داربی را وادار به مقابله با حمد کرد. این دو برای قهوه ملاقات کردند. در مواجه شدن با مخالفت داربی "حمد گفت: این امر می تواند برای مردم سفید پوست خوب باشد که گرفتار جنگ با تروریسم شوند و که مردم میبایست آنچه دولت می تواند در صورت جنگ با ترور را محدود کنند اگر سفید پوستان به جای اعراب در گوانتانامو بودند."
این مسائل را حل کرد. داربی که در مورد اقدامات گذشته خود عذاب وجدان داشت - "شاید حمایت و تلاش های قبلی من برای صندوق رفاه کودکان فلسطینی به معنای این است که خون بر دستانم بود" - و تصمیم گرفت که از حمد جلوگیری کند. "بالاخره من به این نتیجه رسیدم که با اف.بی.ای ملاقات کنم. آنها مهربان و خوش مشرب بودند. حمد و صندوق رفاه کودکان فلسطینی مورد حمله قرار گرفتند."
حکم بازرسی بر تقلب متمرکز شد و نه تروریسم، همانطور که توسط سوگند نامه حمایت مالی نشان داد:
"ریاض الصلح حمد موفق به ثبت اظهارنامه مالیات بر درآمد فدرال خود، برای سال ١٩٩٩ تا ٢٠٠٣ و ٢٠٠٥ نشد و مالیات بر درآمد فدرال خود را برای سال ١٩٩٩ تا سال ٢٠٠٦ پرداخت نکرد، و مشغول تهیه مدارک جعلی برای بدست آوردن وام یارانه فدرال از دانشگاه های مختلف ایالتی تگزاس میباشد. استشهاد نشان خواهد داد که حمد از مدرسه مستقل منطقه آستین درآمد مشمول مالیات داشت. حمد نیز مدیر صندوق رفاه کودکان فلسطینی است که او ادعا می کند برای کودکان فلسطین پول جمع میکند. حمد مقادیر زیادی پول را به خاورمیانه و یا به موسسات خیریه که کمک های مالی به خاورمیانه ارسال میکنند می فرستد. وضع این پولها در حال حاضر نامعلوم است؛ مقدار زیادی از مقادیر "اهدا شده" نیز به حساب سهام های مختلف که توسط ریاض حمد و یا پسرش عبدالله حمد کنترل میشوند پیگیری شده است."
یک محقق با خدمات مالیات داخلی آخرین بخش را صراحت بیشتری بیان کرد: "ریاض حمد، با کمک پسرش، عبدالله حمد، همسر سابقش، دیانا حمد، و دخترش، ریتا حمد، از کمک های مالی اهدا شده، بدون پرداخت مالیات فدرال بر درآمد این مقادیر، استفاده شخصی میکنند."
بدون داشتن یک حساب خبری، خود حمد ماجرا حمله به خانه اش را به این شکل گزارش میدهد: یک دوجین مامور فدرال، مسلح با حکم بازرسی بر اساس علت احتمالی برای بررسی کلاهبرداری کامپیوتری، تقلب در بانک و پول شویی، "هر گوشه و شکاف دیوار" آپارتمان او را جستجو کرده و "بیش از چهل جعبه از مقالات، فایلها، کامپیوترها و سی دیها ضبط شد."
خودکشی
پس از این حمله، داربی بازگو میکند:
"حمد برای آخرین بار با من تماس گرفت. او به من زنگ زد و گفت که "همه چیز مسلم و فقط معرض وقت است." از او پرسیدم که منظورش چیست. او به من از حملات گفت و گفت که آنها تمام اسناد او را ضبط کردند، و من به زودی خبردار خواهم شد. او گفت که باید برود و رفت. جسد او چند روز بعد در دریاچه لیدی برد آستین، تکزاس پیدا شد. او ظاهرا تصمیم گرفت که با عواقب ناشی از اعمالش روبرو نشود."
حتی در مرگ، حمد به تقلب ادامه داد. اول، او در نامه ای به گروه اش نوشت، و فرض خشونت بر علیه او را ایجاد کرد (تمام املا و ادغام دقیقا به شکل اصلی):
"علاوه بر آزار و اذیت دولت، محیط نفرت انگیز از برخی از دانش آموزان در مدرسه به خاطر اینکه من یک عرب و یک مسلمان هستم... و نظرات نژادپرستانه آنان، به من تلفن زدند در حدود نیمه شب و یکی گفت: "شترت کجاست..." و آخر... یک ماشین حدود دو سال پیش خرابگری شد .... شب گذشته در حدود یک و نیم صبح...کسی زنگ زد و فرار کرد...و پارس تمام سگ ها در محله شنیده میشد وقتی که زنگ زدند و فرار کردند... یک محیط واقعا محبت آمیز برای اعراب و مسلمانان...."
(در اندیشیدن طرح دعوی در دادگاه او، منبع توهمات او در مورد آزار و اذیت ، محیط زیست نفرت انگیز و نژادپرستی دیده میشود.)
دوم، شواهد نشان می دهد که حمد مرگ خود را صحنه سازی کرد، که به نظر برسد که او می خواست افتخار به قتل رسیدن را داشته باشد وقتیکه در واقع، پس از بررسی خودکشی به وضوح مشاهده میشد. بر اساس بخشی از کالبد شکافی ، بیانیه پلیس تصریح کرد:
"هنگامی که جسد از دریاچه بیرون آورده شد، نوار دور چشمان مشاهده شد، و دست ها و پاها شل بسته شده بودند. اتصالات دست و پا و قرار دادن نوار خود باینکه حمد خودش این کار را انجام داده بود مطابقت داشت. کارآگاهان، بر اساس شواهد و مدارک بازیابی شده از صحنه، می دانستند که حمد از وسیله نقلیه خود، بپای خود بسوی آب رفت."
"در حال حاضر، اداره پلیس آستین اثری از قتل مشاهده نمیکند. شاهدان و اعضای خانواده به پلیس تایید کردند که حمد با عوامل استرس شدیدی در زندگیش مواجه بود. این حادثه هنوز در فرایند تحقیقی است، اما همه علائم نشان می دهد که به احتمال قوی این یک خودکشی بوده است. با توجه به نتایج اولیه از دفتر معاینات پزشکی، نشانه ای از آسیب به بدن و یا مبارزه ای وجود ندارد."
حتی پل لارودی، همکار حمد و آخرین فرد شناخته شده که با او صحبت کرد گفت که "او خودکشی کرد اما با نمایی از دامن زدن به حدس و گمان که در واقع در مرگ موفق به انجامیدن شد." به این معنای اینکه: او می خواست که مرگش یک قتل به نظر برسد. با وجود شک و تردید در مورد مرگ حمد، لارودی اصرار دارد: "من هنوز او را یک قهرمان میدانم."
تئوری توطئه
ابراهیم درامعلی, مدیر مرکز اسلامی آستین ادعا کرد که "عمل وحشیانه ای" حمد را کشت. |
کورت نیمو، یک نظریه پرداز برجسته توطئه پرداز، پرسید: "آیا ممکن است یک تیم ضربتی نومحافظه کاران و یا به احتمال زیاد موساد این معلم مدرسه ریاض حمد را بقتل رساندند؟" میزبان برنامه رادیویی، الکس جونز و دیگران تهمت های حتی بدتر زدند و ادعا کردند که تیم ضربه اسرائیل خانه حمد را زیر نظر داشتند. حتی برخی براندون داربی، سوسیوپات خبرچین اف.بی.آی. را متهم به قتل حمد کردند. یک سایت توییتر (riad_hamad) تقریبا پنج سال از آن اتفاق، این تئوریها را زنده نگه می دارد.
در مقابل این داستانهای زننده، دیوید دلنیاک، پزشکی قانونی شهرستان تراویس، که بدن حمد را صبح روز ١٧ آوریل بازرسی کرد، هیچ چیز نگران کننده ای نیافت. اتفاقا, برعکس توضیحات درامعلی در مورد جسد که انواع و اقسام گوناگون بریده و قطع شده بود، پزشک قانونی برداشت دیگری را گزارش داد:
داده های شناسایی علائم و زخمها:
یکاثر زخم ١٠ اینچی عمودی در جنبه های جانبی ران راست. هیچ خالکوبی وجود ندارد.
شواهد درمان [به معنی علامت سوراخی سوزن، بخیه جراحی، و غیره]
هیچ.
شواهد بروز صدمه:
هیچ. ...
حفره های بدن:
اندام و اعضا به طور معمول پرورش یافته اند و در جاهای طبیعی خود می باشند. دیافراگم دست نخورده می باشد. هیچ تجمع مایع در حفره جنب و یا کیسه پریکارد وجود ندارد. هیچ تجمع مایع در حفره صفاقی وجود ندارد. هیچ چسبندگی جنب و یا چسبندگی های شکمی وجود ندارد.
سر:
هیچ نشت خون زیر جمجمه وجود ندارد. جمجمه سالم و دست نخورده است. دورا دست نخورده است. هیچ اپیدورال یا خون ساب دورال وجود ندارد. ...
سیستم عضلانی:
بدون شکستگی های ترقوه، جناغ سینه، دنده ها، مهره ها، لگن و اندام ها شناسایی شده اند. دلنیاک نتیجه گرفت که او "هیچ نشانه ای از آسیب تروماتیک وجود ندارد،" و که حمد "غرق شد."
نتیجه
حمد همانطور که مرد زندگی می کرد، در یک بخار مسموم نفرت و دورویی. داربی به من می گوید: "ریاض علنا ادعا می کرد که مسیحی است، اما زمان مرگ او آشکار شد که او دروغ میگفت و در واقع یک مسلمان بود." ما ، قربانیان دادخواهی زننده و دیوانه او هرگز یک سکه از پولی که او به ما بدهکار بود را دریافت نکردیم. اختلاس و اجتناب او در پرداخت مالیات که او را گرفتار کرده بود، او را به ارتکاب بزرگترین کلاهبرداری نهایی خود راند - وانمود بقتل رسیده شدن. جای تعجب نیست، صندوق رفاه کودکان فلسطین زهرآلود، در حال حاضر از بین رفته، و صفحه اصلی که کاهش رفته اعلام میکند "وب سایت صندوق رفاه کودکان فلسطین دوباره به زودی برای انجام برخی از کارهای بزرگ ریاض حمد شروع بکار خواهد کرد."
وب سایت از بین رفته صندوق رفاه کودکان فلسطین. |
برخی مشاهدات در مورد حمد : نخست، ستایش گسترده برای این موجود پست، او را یک مرد درست و معقول ارائه میداد، که به نحوه همدردی کورکورانه سیاسی اشاره میکند. دوم، حتی در حالیکه او در آرامش متمدن آستین، تگزاس زندگی می کرد، حمد محل اقامت منتخب خود را با وارد کردن انکار و نیهیلیسم سیاسی از خآورمیانه آلوده کرد. سوم، من ممکن است نزدیک به ٣٣,٠٠٠ دلار هزینه های دادگاه را خود پرداختم، اما همه چیز از دست نرفت؛ حمله قانونی حمد به من الهام به افشای این زائده بدخیم ضد صهیونیسم بخشید. در نهایت، اگر کسی واقعا با کیفیت مخالفان خود مورد قضاوت قرار میگیرد، ما که اسرائیل دفاع می کنیم کامیابیم.
اکثر مهاجران مسلمان در غرب مطیع قانون و شهروندان سازنده ای میباشند. اما مورد حمد متناسب با یک نقش مداوم از مهاجرانی که با خود عادات بد، آغشته با سیاست استبدادی و ایدئولوژی های رادیکال میآورند، است. در ترکیب برتری اسلامی با تحقیر پوچ گرا، آنها را از هرچه که غیر مسلمان است متنفر میکند؛ آمیزه ای از ایده های افراطی وارد کرده، خود را محدودیت های اخلاقی معاف کرده اند. در نتیجه، آنها به رفتار ضد اجتماعی و فعالیت های جنایی و تروریسم میگرایند. من بااحتیاط، تقریبا یک دهه قبل، به این نتیجه رسیدم که "بازدید کنندگان و مهاجران مسلمان باید تحقیقهای پس زمینه ای اضافه را متحمل شوند." من این را دوباره تکرار میکنم، تا مبادا ریاض حمدهای بیشتری اجازه ورود بگیرند.
به روز رسانی ١ نوامبر ٢٠١٢: مابین نظرات جالب در مورد این مطلب، لی کاپلان درباره پل لارودی در "اطلاعات بیشتر در مورد پل لارودی و صندوق رفاه کودکان فلسطین در StoptheISM.com" استلال میکند و فیل موند توضیح می دهد که تکنیک های کالبد شکافی در "هیچ دلیلی برای بی اعتمادی به داستان درامعلی وجود ندارد."
به روز رسانی ٧ نوامبر ٢٠١٢: دو گزارش امروز در مورد جستجوی حمد برای یک قایق برای جنبش آزادی غزه بدست رسید. (١) نظر گلوریا استوارت، که علاوه براین تایید می کند که او به مسیحیت تبدیل نشد. (٢) لی کاپلان از StoptheISM.com (که به طور جداگانه در مورد این مقاله اظهار نظرکرده است) یک متن کامل از بحث بنیانگذاران جنبش آزادی غزه گرتا برلین، در برکلی، کالیفرنیا، در روز ١٨ اکتبر، ٢٠١٢ در اختیار من گذاشته است (که در اینجا، و به خصوص به روز رسانی ١٠ اکتبر ٢٠١٢ قبل ملاحضه میباشد). در آن، برلین در مورد پیدایش ایده قایقرانی با قایق به غزه برای استفاده در تبلیغات علیه اسرائیل و نقش شکست خورده حمد در تدارک قایق می گوید.
"ما در حدود ٥ یا ٦ نفر همراه خود جمع کردیم - پل لارودی از این منطقه خلیج کالیفرنیا، ٢ فعالان جوان استرالیایی و یک مرد به نام ریاض حمد. آیا همه شما را در مورد ریاض شنیده اید؟ برخی از شما او را می شناسید. ریاض فعال معرکه لبنانی بود. او در آستین تگزاس زندگی می کرد. بنابراین ما پنج نفر این جنبش آزادی غزه را با هم براه انداختیم....من ریاض را از زمانی که او و من در سال ٢٠٠٣ در اطراف مزرعه بوش با هم راهپیمایی میکردیم می شناسم و او مشغول حمل یک پرچم بزرگ لبنان و یک پرچم فلسطین بود. و من و او فورا با هم دوست شدیم."
"بنابراین ، او گفت، ببین - پدر من کارمند بخشی از کسب و کار پپسی کولا بود. من می دانم چگونه یک قایق برای خریداری پیدا کنم. بنابراین، من یک قایق برای خرید دست و پا میکنم و تثبیت میکنم که شما قادر به رفتن به غزه خواهید بود. بنابراین، در بدو، قرار بود که ما در ماه مه ٢٠٠٨ به آنجا سفر کنیم. در فوریه ٢٠٠٨، ما به او ٢٥,٠٠٠ دلار فرستادیم. او هم ٢٥,٠٠٠ دلار از پول خود را به آن مبلغ اضافه کرد. ریاض نوع انسانی بود که اگر یک مرد جوان از غزه به او می نوشت: - و او جدا هزاران نفر از بچه ها را میشناخت - و بچه می گفت: "دوچرخه قرمز من توسط ارتش اسرائیل بمباران شده است. من دیگر دوچرخه قرمز ندارم. آیا راهی وجود دارد که شما بتوانید به من یک دوچرخه قرمز بدهید؟ و سه روز بعد دوچرخه قرمز در مقابل خانه این کودک وجود دارد. و این ریاض بود."
"اما او اصلا با چگونگی طراحی یک صفحه گسترده آشنایی نداشت. بنابراین، پول میرسید و پول خرج میشد و پول خرج میشد و پول باز میرسید و او تصور میکرد که همه چیز خوب و خوش است. بنابراین، هنگامی که ما ٢٥,٠٠٠ دلار را به او فرستادیم و او آن مبلغ را همسان پرداخت - و آن در فوریه بود، در پایان ماه فوریه، که روز بعد از آن، سازمان مالیات بر درآمد و اف.بی.آی. به خانه اش هجوم آوردند. روز بعد آنها تمام پول ما را ضبط کردند، آنها به او احضاریه دادند و گفتند: "شما و فرزندان شما احضاریه برای اینکه با قاچاق بین ایالتی پول سر و کار داشته اید دریافت خواهید کرد.' "
"ریاض اهمیتی نمی داد که آنها چه بلایی بسر او میآوردند. او یک علامت بزرگ در حیاط جلویی خود داشت که رویش نوشته شده بود: 'من یک عرب هستم'. او یک علامت بزرگ روی خودروی خود داشت که رویش نوشته بود'من یک عرب هستم،' هم در زبان عربی و انگلیسی بود. اما زمانی که آنها دختر وپسر او را درگیر کردند او جدا ناامید شد. او مطمئن بود که زندگی فرزندانش را خراب کرده بود. البته این یک راههاییست که بسیاری از ما را تهدید می کنند. اگر ما می خواهیم کاری انجام دهیم، کسی بچه های ما را تعقیب میکند. او مصمم بود که تنها کاری که او می تواند بکند که فرزندانش را نجات دهد خودکشی است. و در ١٤ آوریل او خودش را در دریاچه در آستین، تگزاس غرق کرد. او خود را در دریاچه لیدی برد در آستین، تگزاس غرق کرد. و ما دوستمان را از دست دادیم، پولمان را از دست دادیم، هر گونه تماس با قایق را از دست دادیم، و در ناامیدی کامل از دست دادن این مرد فوق العاده که به مجبور شد که دست به خودکشی بزند."
نظرات : (١) توجه داشته باشید که اشاره ای به پل لارودی، که من در مقاله ام نقل قول کردم، نشده. (٢) که ٢٥,٠٠٠ دلار احتمالا از بودجه های اهدا شده به صندوق رفاه کودکان فلسطین آمد. (٣) در حالی که برلین و حمد فورا با هم دوست شدند و او را " یک فعال معرکه" مینامد او (مانند لارودی) داستان بقتل رسیدن او را قبول ندارد. (٤) او سابقه بی نظمی های مالی حمد را نادیده می گیرد، و آن را به بی کفایتی معصومانه نسبت میدهد ( "او اصلا با چگونگی طراحی یک صفحه گسترده آشنایی نداشت")؛ این به نوبه خود به راحتی به او این اجازه را می دهد که خودکشی حمد را بگردن سازمان مالیات بر درآمد و اف.بی.آی. بیاندازد. (٥) برلین با استدلال مزخرف که خودکشی حمد برای کمک به فرزندانش بود؛ این چگونه و دقیقا می تواند به آنها کمک کند؟
به روز رسانی ٣٠ مه ٢٠١٣: با توجه به وب سایت TruTV ، بیوه حمد معتقد است که او خودکشی نکرد، بلکه به دلایل سیاسی کشته شد.
به روز رسانی ١١ سپتامبر ٢٠١٣: براندون داربی سوژه فیلم مستندی بنام 'خبرچین' است که بر نقش او در جلوگیری از بمب گذاری در اخلال در کنوانسیون ملی حزب جمهوری خواه در سال ٢٠٠٨ تمرکز دارد.
به روز رسانی ٣٠ سپتامبر ٢٠١٣: برای آنونس فیلم و یک طرح کلی از محل داستان حمد در مستند خبرچین، به نقد لیسا دریک در FireDogLake.com توجه کنید.